* ۲۲ خرداد - ۲۳:۳۶ : شاهد عینی طرفدار روحانی: طرفداران جلیلی میگفتند به نوچه هاشمی رای ندهید
تازه برگشتیم خانه. از ساعت ۱۹ تا یک ساعت پیش خیابان بودیم. چند ساعتی پیاده و یک ساعتی با ماشین. ساعت اولیه غروب هواداران قالیباف هم زیاد بودند، اما رفته رفته ورق برگشت و شب شهر در دست هواداران روحانی بود.
نکتههای پراکندهای یادم میآید که مینویسم.
- خوشحال شدم که آرای روحانی، رای به یک جریان است. تقریبا هرجا رفتم و هر ماشینی را دیدم. ترجیحشان این بود که عکس روحانی را در کنار خاتمی و هاشمی بزنند. این قدر که دنبال چنین تصویری میگشتند، برایم عجیب بود. جالب اینجاست که خیلیها را دیدم که مدام این را یادآوری میکردند.
در شعارها هم نام خاتمی و اصلاحات به وفور شنیده میشد. ماشینهایی هم دیدم که تصویر روحانی و هم عارف زده بودند. چندباری هم شعار درباره عارف شنیدم که: عارف زنده باد/ روحانی پاینده باد.
برایم عجیب بود که در شعارها من نامی از هاشمی نشنیدم. در شعارهای دور میدان ولی عصر و بعد بالاتر از میدان، من هرچه شنیدم تقریبا، رای دادن به روحانی رای به اصلاحات تلقی میشد. فکر میکنم موج را بدنه اجتماعی اصلاح طلبان ایجاد میکند. بقیه نامزدهای پرطرفدار مانند قالیباف و رضایی، رایشان فردی بود. آدمهایی با دیدگاههایی گاهی متضاد، هوادارانشان بودند. از ولایتی خبری نبود و جلیلی با اینها فرق داشت.
-تقریبا هرجایی رفتم چند نفری از غرضی هواداری میکردند و این غیر از کسانی بودند که با خنده نام غرضی را فریاد میزدند، اما پوسترهای دیگری در دست داشتند. تقریبا شک ندارم که اینها هم کارشان آمیخته به نوعی طنز بود، اما پیگیر بودند و در جا شعار هم میساختند و شعارشان شنیده هم میشد. یکی از جالبترین شعارهایشان را که من شنیدم این بود: رضایی - غرضی ائتلاف ائتلاف!
- هواداران تحریم هم در خیابان بودند و برخوردهایشان با هم متفاوت بود. بعضیها برای ما دلشان میسوخت که از سیاست و پیچیدگی هاش سر در نمیآوریم و گول میخوریم. بعضیها میگفتند اگر رایتان را خوردند چه کار میکنید؟ بعضیها میگفتند همین شما باعث طول عمر اینها میشوید. بعضیها هم مسخره میکردند. بعضیها هم خیره میشدند در چشمهایمان و چیزی نمیگفتند. فکر میکنم بین آنها هم تحریمی بودند.
در میدان ولی عصر یک شعاری شنیدم درباره تحریم: ما رای ندیم چی میشه؟ / هیچی عوض نمیشه!
البته وقتی شعار تمام شد، یک نفر هم که پوستری از روحانی دستش بود، محض خنده داد زد: رای هم بدیم/ هیچی عوض نمیشه!
- در بلوار کشاورز و خیابان ولی عصر و میدان ولی عصر، چندان خبر و اثری از هواداران جلیلی نبود، اما یک نفر را دور میدان دیدم با پوستری از جلیلی در دست که با خواهش به کسانی که پوستر روحانی را داشتند، میگفت: آخه چرا به این میخواهید رای بدهید؟ پسر بامزهای بود البته. در جواب چند نفری که پرسیدند که خودت چرا به جلیلی میخواهی رای بدهی؟ گفت: آخه من عاشق شهادتم! گفتند: آخه ما که عاشق شهادت نیستیم چه کار باید بکنیم. خندید و گفت: مادرم از کودکی بهم گفته که تو باید شهید بشی! بهش پیشنهاد دادند که لطفا برو جای دیگری به شهادت برس! مثلا فلسطینی جایی!
- گاهی بین هواداران قالیباف و روحانی کل کلهایی رخ میداد. قالیبافیها به کلید حسن روحانی گیر میدادند و هواداران روحانی به گازانبر او. گاهی شعارهایی هم داده میشد که: دولت گازانبری/ نمیخواهیم نمیخواهیم! ولی تعداد کسانی که این را میگفتند به اندازه شعارهای ایجابی و اصلاحاتی نبود. آخر شب البته چند بار شنیدم که قالیبافیها با دیدن عکس روحانی میگفتند: حسن کلید ساز یا شیخ حسن کلید ساز. گویا در همایششان هم شعار داده بودند که: کلید انگلیسی نمیخواهیم نمیخواهیم.
- هواداران رضایی هم خیلی کم بودند، اما بودند با شال و دستبند آبی. من خیلی از کارشان سر در نیاوردم. نه قیافههایشان حرف خاصی داشت، نه گرایش سیاسیشان معلوم بود و نه علت حمایتشان، اما شعارهایشان عجیب و غریب بود: رضایی جونمه/ رییس جمهورمه. حالا در نظر بگیرید که این شعار را دختران هم میگفتند. بعد از نیمه شب در خیابان طالقانی چندتایی ماشین با عکس رضایی دیدم و یک نفر که سازماندهیشان میکرد. سر خیابان ایستاده بودند و با دیدن ماشینهایی با پوستر روحانی داد میزدند: دولت ائتلافی / نمیخواهیم نمیخواهیم و البته به اضافه همان شعار رضایی جونمه.
- از ولایتی تقریبا هیچ خبری نبود، اما در شهر پوسترهایش خیلی زیاد شده. یکی دو تا ماشین شاسی بلند با عکس ولایتی البته دیدم، اما سن و سال و حال و هوایشان جوری نبود که قاتی بشوند.
- از همه جالبتر برایم این بود که در خیابان انقلاب به طرف چهار راه ولی عصر یک عده از هواداران سعید جلیلی را دیدیم با عکسهای او. قیافههایشان روشن و مشخص بود. مانند اصلاح طلبان معلوم بود که بدنه اجتماعیشان یک گروه مشخص هستند، از نظر قیافه و تیپ هم شبیه بودند و برخلاف بقیه، هیچ دختری بیشنان نبود. ما پوستر روحانی داشتیم و از جلوی هرکدامشان رد شدیم، یک چیزی گفتند.
اولی گفت: چرا میخواهید به آخوند رای بدهید!
دومی گفت: به روحانی رای بدید جنگ میشه!
یکی از آن طرف داد زد: به نوچه هاشمی رای ندید!
و...
ما چه کار کردیم؟ خب طبیعی است که ما هم از خجالتشان در آمدیم. چه جوری؟ انتظار ندارید که کل کلهای وسط خیابان را اینجا نقل کنم. فقط مطمئن باشید که کم نیاوردیم!
- ما که میآمدیم خانه همه راههای منتهی به میدان ولی عصر را بسته بودند، اما هنوز آدمها بودند و ماشینها بودند و پوسترهای روحانی که از شیشه سربرآورده بودند.
- من خیلی خوشحال شدم و فکر میکنم همین مهمتر از انتخاب روحانی برای ریاست جمهوری است حتی.