محمدجعفر یاحقی، ادیب و استاد ادبیات دانشگاه مشهد در یادداشتی که در وبلاگش، «میان ماندن و رفتن» منتشر کرده درباره این استاد زبانشناس نوشته است.
وقتی آدم تلفنی خبر بدی را میشنود گوشش خود به خود به خیرحمل میكند. ساعدی كه تلفنی به آل احمد گفته بود: « صمد در ارس افتاد»، جلال «عرق» شنیده و تعجّب كرده بود كه بابا صمد كه اهل عرق نبود.
امروز صبح نمیدانم از كدام خبرگزاری تلفنی گفتند میخواهیم با شما مصاحبهای بكنیم كه بعد از ظهر از رادیو به طور مستقیم پخش شود. مثل همیشه با انكار تلقی كردم بی آن كه گوشم بدهكار دنباله قضیه باشد و ادامه سخن آن خانم كه: میخواهیم برای دكتر حق شناس یادبودنامهای تهیه كنیم؛ ومن كه همیشه از دست فارسی ندانی یا كم دانی ارباب رسانه عصبانی بودهام، ناگهان ذهنم روی كلمه «یادبودنامه» ایستاد و با حالتی مچ گیرانه گفتم:« خانم یادبودنامه را برای مرده تهیه میكنند، مگر دكتر حق شناس مرده است؟» و لحن شگفتیانه و طعنه آمیز آن علیا مخدره كه: «بله مگر شما خبر ندارید؟» (و راست می گفت؛ نداشتم، مثل همیشه كه از عالم وآدم بی خبرم.)
و من كه تازه شستم خبردار شده بود یادم آمد كه حق شناسِ نازنین مدّتی بود كه مریض احوال بود و خبرش را این جا وآن جا می شنیدم، اما تنها چیزی كه نمیتوانستم به آن فكر كنم مرگ سیاه بود.
راست است كه به قول بیهقی «غایتِ كار آدمی مرگ است» اما آدم دلش نمی آید كه این قاعده را به آدمهای بزرگ، كه وجودشان باری مایه بركت و موجب سرسلامتی دیگران است، تعمیم بدهد.
دریغا حق شناس كه گذشته شد! كه چنویی دیگر دانشگاه به خود نخواهد دید.
خیلی كوشیدم كه در سلسله دعوتهایی كه طی چند سال گذشته از دانشوران و چهره ها داشتم به بهانهای به مشهد بكشانمش تا بچهها معنی ادبیات را بهتر بفمهند و «با هردو چشم خویش ببینند كه خورشیدشان كجاست»، اما هر بار به گونه ملیحی طفره رفت و نیامد تا این كه رفت. و ما را نیز بباید رفت كه آفتاب عمر به قول بوالفضل به شبانگاه رسیده است.
از طفره رقتنش خوشم می آمد. می دانستم نمی خواهد «نه» بگوید اما نیامدنش برای خودم از بسیار آمدنها معنی دارتر و مؤثرتر بود؛ كاش می توانستم «نه» گفتن را از او بیاموزم.
وقتی فرهنگ هزاره تازه درآمده بود ومن با ولع از آن استفاده می كردم جایی دیدمش. گفتم: دستتان درد نكند خیلی از «هزاره» استفاده می كنم. سرش را پایین انداخت و گفت: خوشحالم كه میتواند گرهی از كار كسی بگشاید. همین را هم با فروتنی گفت. آدم چقدر می تواند بزرگ باشد.
بزرگی برای من با خاكساری برابراست. با خاک می توان به اوج رسید. همان جایی كه او رسیده بود.
مراقب بود كه به جایی و چیزی آلوده نشود و هیچگاه درهیچ همایش و گشایشی شركت نكرد بی آن كه نشان بدهد برسرِ انكار است. بسیاری از آن نپذیرفتنها هم كه گفتم از بیم شبهه به آلودگی بود.
در اوج می توان پاك زیست و با غبار می توان بر اوج رفت. دلم برای غبار یك ذرّه شده است.
Its great resource to me and its having the good information , if any one read these article, they get good knowledge. so you to promote your blog by using some internet marketing strategy, because it can easily to reach the peoples
Android app developer
Appreciate your formulating an exceptionally decent article, It happened to see your website page as well as several written piece. Is exceedingly good type publishing.
Some people don’t consider that some dissertation service is able to complete perfect dissertation topics, nevertheles I purchase the dissertation methodology of great quality and I am satisfied.
I think it’s amusing, because it advertise a very academic-focussed attitude. Preserving the honestness of the academic system seems to be a arrangement, although commonly disallow compensated ads for such a service seems a frail response. When the concern is known by your friends who were fascinated with the results of the alliance, about this address that for the dissertation writing quality.
You should realize that we invented our social bookmarks service to reduce your efforts of serach engine optimization!
We would say that you are good master in your release about this good topic creating. Thus, every submit article service can use your good enough article for different sites.
Lots of students like to buy essays at the custom writing services referring to this post.
Don’t you recognize that it’s correct time to get the credit loans, which would realize your dreams.
نیامد کس اند جهان کو بماند/مگر ان کزو نام نیکو بماند