نسخه آرشیو شده
فیلم و سینما
صفحه ویژه:
فیلم و سینما

چرا مردم را علیه بیضایی می شورانید؟
مژده شمسایی و بهرام بیضایی/ عکس از خبرگزاری فارس
از میان متن

  • آیا پیشگویی‌های اجتماعی بیضایی در آثارش یکی یکی به وقوع نپیوسته؟ آیا پیشگویی «رگبار» و «غریبه و مه» رخ نداد؟ و آیا پیشگویی ده شب روشنفکران در انجمن گوته امروزه باز‌شناسی نمی‌شود؟ و آیا پیشگویی «وقتی همه خوابیم» اتفاق نیفتاد؟ کیست که از جریان عقب است؟ راستی – آیا «تاراج نامه» را خوانده‌اید؟
مژده شمسایی
چهارشنبه ۰۹ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۱ | کد خبر: 66980

مژده شمسایی، هنرمند ایرانی، پاسخی به مقاله گلاره خوشگذران در نقد سخنرانی بهرام بیضایی نوشته‌اند.

بعد از انتشار مقاله گلاره خوشگذران در نقد سخنرانی بهرام بیضایی در دانشگاه یوسی ال‌ای آمریکا و پاسخ پرویز جاهد به مقاله ایشان در بخش دیدگاه مردمک، این نوشته از طرف خانم مژده شمسایی همسر آقای بیضایی به مردمک رسید که از آنجا که جنبه شخصی ندارد و می‌تواند روشن گر برخی مسائل مطرح شده در نوشته خانم خوشگذران باشد، عینا با موافقت ایشان در این صفحه منتشر می‌شود. - پرویز جاهد

 

***
۱- اگر بیضایی اسم شخصیتی را در فیلم یا نمایشش می‌گذاشت خانم خوشگذران، حتما تهمت می‌خورد که از خودش ساخته و از این تمثیل منظور خاصی داشته. خوشبختانه مطلب خانم خوشگذران نشان می‌دهد که چنین اسمی واقعی است گرچه نوشته‌اش ضد واقعیت باشد.

کسانی که بیضایی را می‌شناسند می‌دانند سالهاست تاکید منتقدانی که آثارش را غیرقابل فهم می‌شمارند را در حرف‌هایش به گونه‌ای طنز ضد خود تبدیل کرده. چگونه می‌توان این شوخی آشکار یا فروتنی و شکسته نفسی او را در مورد فیلم کوتاهی که به دلیل ناآشنایی موضوع ممکن است در نظر اول گنگ به نظر آید چنین وارونه معنی کرد؟ خوشبختانه جز خانم خوشگذران بقیه این شوخی بیضایی را درک کرده‌اند و به راستی چرا باید مردمی را که بیضایی به احترام ایشان این سفر را رفته، با چنین بدفهمی عمدی علیه او شوراند؟

۲- در نشست تخصصی انجمن فیلمسازان انیمیشن ایران پنج سال پیش در تالار بتهوون، بیضایی بسیار کوتاه در دو مورد فنی مربوط به آن جلسه حرف زد، یکی دربارهٔ موسیقی این فیلم و شیوهٔ آوازی شاهنامه خوانی آن، و دیگر دربارهٔ نقش‌های توجه نشدهٔ قالی‌های تصویری ایران، به عنوان سرمایه‌ای برای سازندگان فیلمهای انیمیشن که امروزه سرمشقی جز نمونه‌های ژاپنی و هالیوودی ندارند. اما بیضایی در سخنرانی‌اش در دانشگاه یو سی ال‌ای به ریشه یابی و معنا‌شناسی و اسطورهٔ گم شدهٔ درخت واق یا درخت سخنگو پرداخت. چگونه ممکن است این دو سخنرانی کلمه به کلمه یکی باشد؟ اما حتی به فرض اینکه کلمه به کلمه هم یکی بود، آیا همهٔ کسانی که در دانشگاه یو سی ال‌ای بودند در تالار بتهوون هم بوده‌اند و آن را شنیده‌اند؟ و آیا بیضایی حق ندارد در دو جای مختلف دربارهٔ فیلمش حرف بزند و حق ندارد نظریهٔ نویی را در مورد نقشی که بیش از قرنی است فراموش شده (و کشف آن به کشف‌های بسیار دیگری کشیده) در محیط‌های فرهنگی با دوستداران فرهنگ در میان بگذارد چون خانم خوشگذران در تالار بتهوون بوده‌اند؟ ضمنا باید اضافه کنم این موضوع یکی از فصل‌های پژوهش در دست انتشار بیضایی «هزار افسان کجاست» است که او در این پنج سال روی آن کار می‌کرده، پس بخشهایی از سخنرانی اخیرش در پنج سال پیش هنوز بر خودش هم آشکار نبود.

٣- موضوع سخنرانی بیضایی در دانشگاه یو سی ال‌ای با مشورت و پیشنهاد برگزارکنندگان محترم جلسه، از حدود دو ماه پیش از جلسه روی سایت دانشگاه اعلام شده بود. پس خانم نگارنده که از تکرار گریزان است و می‌گوید در جلسهٔ بتهوون فیلم را دیده می‌توانسته در آن شرکت نکند. و اگر شرکت کرده پس باید از خودش گله‌مند باشد نه دیگران. ولی حالا که شرکت کرده چرا سوالات و گله‌هایش را در بخش پرسش و پاسخ نگفته و از بیضایی جواب نخواسته؟

۴- اگر خانم نگارنده با همه فهمیدگیشان دوبار با فاصلهٔ پنج سال نظریهٔ بیضایی را از خود او کلمه به کلمه شنیده آیا می‌تواند بجای تحریک احساسات مردمی و تهمت بر بیضایی، نظریهٔ او را برای آن‌ها که فرصت آمدن به جلسه را نداشتند به درستی بازگو کند؟ این خدمت بزرگی به فرهنگ است!

۵- اگر بیضایی به مخاطبانش با هر اندیشه و سلیقه احترام نمی‌گذاشت که به این سفر نمی‌رفت. او به دعوت و احترام هموطنانی این سفر را رفت که خانم نگارنده می‌کوشد آن‌ها را علیه او بشوراند. چرا خانم نگارنده روان‌شناسی شخصی خودش را به همه عمومیت می‌دهد؟ کسی جز ایشان شوخی بیضایی با آثار خودش را چنین بد تعبیر نکرد. اگر خانم خوشگذران به هر دلیلی تصمیم گرفته طنز بیضایی را نفهمد و در ته وجودش خیال کرده تهرانجلسی و شیش وهشتی است (نقل از خود اوست) چرا خیال کرده بقیه هم این کمبود را دارند یا شکسته نفسی بیضایی را نفهمیده‌اند؟ تا جایی که من پرسیدم هیچکس دیگر در آن جلسه به این نتیجه نرسیده که خانم خوشگذران دلش خواسته برسد. خانم نگارنده نه فقط به بیضایی، و به خودش، که به ایرانیان مقیم لس آنجلس و حتی موسیقی شیش و هشتی هم توهین می‌کند تا یک گفتگوی سالم فرهنگی را مسخ کند. بیضایی در تهران، استنفورد و سن دیگو هم همین قبیل شوخی‌ها را بکار برد تا جو سنگینی را که معمولا در سخنرانی‌ها غالب است تعدیل و در‌ همان حال شنوندگان را به دقت بیشتر در جهان پشت کلمات و تصاویر دعوت کند.
۶- آیا خانم نگارنده تفاوت فیلم کوتاه مستند با فیلم بلند داستانی را نمی‌داند که «قالی سخنگو» را ضعیف‌تر از فیلمهای بلند بیضایی می‌خواند؟ آیا دو جلسه شنیدن حرفهای بیضایی برای ایشان روشن نکرده که اهمیت این فیلم کوتاه به کشف و نمایش نقشی اسطوره‌ای است که ریشه آن شناخته نبود؟ البته خانم نگارنده می‌توانست با آمدن به این جلسه وقت خود را تلف نکند، ولی او که می‌دانست‌ همان «قالی سخنگو» را نشان می‌دهند که پنج سال پیش دیده، پس چرا دوباره به دیدنش آمده؟ شاید چون در «قالی سخنگو» رازی هست. اینکه اسطوره‌ها زنده‌اند و در زندگی امروز ما حضور دارند هرچند در شکل‌های دیگر. ما نیز همچون مردمان قرون پیش نگران آینده‌ایم و نیازمند دانستن فردا. بیضایی در جایی گفته بود «قالی سخنگو» دربارهٔ نیاز به دانستن است، نیازی که منحصر به دیروز و امروز نیست. و افزود دانستن سرنوشت بشری است و آنکه نمی‌خواهد بداند خود را از معنای خود خلع کرده است!

۷- بار‌ها از او پرسیده‌اند دانستن این ریشه‌ها، به چه درد امروز ما می‌خورد؟ بیضایی بلاخره یکبار به زبان جهانی روز، یعنی زبان جهانی پول، مثالی زد از بی‌خیالی که میراثی به او رسیده. چندین و چند ملک و پولهایی پراکنده دست این و آن با اسنادی گم شده و غفلت شده. تا وقتی با بی‌خیالی نداند چه دارد، برای دیگران آسان‌تر است که مالش را ببرند. هر چه بیشتر جستجو کند و بداند چه مال اوست کمتر می‌توانند غارتش کنند!

۸- خانم نگارنده می‌توانست برای عقب نماندن از مسائل روز با فشار دادن یک یا چند دگمه به شبکه‌های خبری جهان بپردازد، چرا به جلسهٔ «قالی سخنگو» رفته که می‌دانسته دربارهٔ مسائل روز نیست؟ تا برای نمایش فوق امروزی بودن خود بنا به رسم روز بگوید بیضایی از جریان روز عقب است؟ اما با این چه کنیم که نوشته‌های بیضایی جز این نشان می‌دهد! آیا پیشگویی‌های اجتماعی بیضایی در آثارش یکی یکی به وقوع نپیوسته؟ آیا پیشگویی «رگبار» و «غریبه و مه» رخ نداد؟ و آیا پیشگویی ده شب روشنفکران در انجمن گوته امروزه باز‌شناسی نمی‌شود؟ و آیا پیشگویی «وقتی همه خوابیم» اتفاق نیفتاد؟ کیست که از جریان عقب است؟ راستی – آیا «تاراج نامه» را خوانده‌اید؟

آقای جاهد گرامی، بیضایی همچون درخت سخنگو استوار ایستاده و برای ما داستان می‌گوید هرچند برخی نخواهند بشنوند یا ترجیح دهند همچنان در خواب بمانند اما در مقابل هستند کسانی که با گوش جان می‌شنوند و راهش را ادامه می‌دهند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی