تصویر از تجمع اعتراضی گزارشگران بدون مرز در پاریس، Francois Mori/AP
امروز بزرگداشت روز خبرنگار حتی در نشستهای دولتی به ذکر مصیبت این جماعت تبدیل شد. در دیدار تشریفاتی برخی خبرنگاران رسانههای ایرانی با محمود احمدینژاد که معمولا در آنها تلاش میشود دیدار کنندگان از نزدیکان و همفکران پاستوریزه باشند تا حرفی بر خلاف میل آقای رئیس جمهوری زده و شنیده نشود، دبیر گروه سیاسی خبرگزاری مهر آشکارا از رویه حکومت نسبت به خبرنگاران انتقاد کرده و گفته است که حضور در دادگاهها به برنامه هفتگی صاحبان رسانه تبدیل شده است. عبدالمطهر محمد خانی گفته است که آزادی بیان در بین دو تیغه یک قیچی محدود میشود. او دفتر محمود احمدی نژاد و معاون اول و وزرایش را متهم کرده است که یک تیغه قیچیای هستند که آزادی بیان رسانهها را محدود میکنند. او رسانههای دولتی را تیغه دوم قیچی مخالفت با آزادی بیان معرفی کرده است.
در آخرین سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، فهرست بلندی از روزنامهنگاران منتقد در زندانهای متعدد ایران به سر میبرند اما هنوز مقامات جمهوری اسلامی به شرایط محبوب خود که کشوری پر از رسانه سر به راه و سر به زیر است نرسیدهاند. آنهایی هم که بیرون از زندان به سر میبرند یا دوران محکومیت خود را سپری کردهاند و یا پرونده مفتوحی مثل شمشیر داموکلوس بالای سرشان است.
درست در سالهایی که پروندههای فساد اقتصادی چنان سنگین است که زیر هیچ خاک و خاکستر مصلحتی قابل پنهان کردن نیست و بی تدبیریهای سیاسی مدیران کشور، مردم را زیر فشار سنگینترین تحریمها برده است، روزنامهنگاران منتقد با احکام سنگین زندان، در حبس به سر میبرند. بسیاری از آنها از ایران گریختهاند تا روزهای زندگیشان را در چاردیواری زندان نگذرانند اما زندگیشان بیرون از مرزهای ایران هم تعریف چندانی ندارد و با دشواریهای بسیاری روبرو هستند.
بر اساس گزارش روزنامهنگاران بدون مرز، ایران در دو سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ بیشترین تعداد روزنامهنگاران زندانی را داشته و «بزرگترین زندان روزنامهنگاران» عنوانی است که کاملا برازنده جمهوری اسلامی است.
اصولگرایانی که در ایران به قدرت رسیدهاند تحمل کوچکترین نشانههای مخالفت را ندارند. روزنامههای مخالف را تعطیل و روزنامهنگاران را از جلوی چشمشان دور کردهاند.
روزنامهنگارانی ایرانی در روزی که در تقویم به نام آنها ثبت شده، فهرست بلند بالای همکاران زندانی خود را مرور میکنند و به جای شادی از قدردانی طراحان تقویم، برای آزادی همکارانشان اظهار امیدواری میکنند.
برخی از روزنامهنگاران به صورت خانوادگی، صاحب پرونده و یا حکم زندان هستند. در یک مورد مسعود باستانی، از روزنامهنگارانی که با رسانههایی مانند شرق و کارگزارن همکاری داشته است، روزهای اندکی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و به شش سال زندان محکوم شد. او اکنون در شرایطی دوران محکومیتاش را در زندان رجاییشهر به سر میبرد که همسرش مهسا امرآبادی نیز در زندان اوین، محبوس است. کمتر از یک ماه پیش، مسعود باستانی از زندان رجاییشهر برای ملاقات یک ساعته با همسر زندانیاش مهسا امرآبادی به اوین منتقل شد.
بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار دیگری است که در برخوردی تنبیهی از سوی مسئولان زندان، از زندان اوین به انفرادی زندان رجایی شهر منتقل شد و اکنون در بند عمومی این زندان به سر میبرد. ژیلا بنی یعقوب، روزنامهنگار دیگری که همسر بهمن احمدی امویی است، خود سابقه زندان دارد و هم اکنون با وثیقه صد میلیونی بیرون از زندان به سر میبرد.
در هفتههای اخیر، برخی از روزنامهنگاران ایرانی با قرار وثیقه به مرخصی آمدهاند اما هنوز تعداد زیادی از آنها روز خبرنگار را در چهار دیواری زندان به سر میبرند.
آیا این شرایط، برای رهبر جمهوری اسلامی رضایت بخش است؟ او اوج نارضایتی خود را از مطبوعات زمانی به زبان آورد که به «بهار مطبوعات» شهرت داشت و آنها را به «پایگاههای دشمن» تشبیه کرد. قوه قضاییه، بلافاصله خواسته او را برآورده کرد و همه «پایگاههای دشمن» را تعطیل کرد. اکنون در روزهایی که مشاوران رسانهای رهبر جمهوری اسلامی، به اسم آقای خامنهای در یک شبکه اجتماعی تازه، حساب باز میکنند تا خبرها و نظرهای او را به افراد بیشتری برسانند، روزنامهنگاران منتقد، روزگار دشواری را گاه بی ملاقات و بی مرخصی در زندان میگذرانند.
آقای خامنهای یک بار گفته بود که اگر جامعه ای مطبوعات آزاد و دارای رشد و قلم های آزاد و فهمیده را از دست بدهد خیلی چیزهای دیگر را هم از دست خواهد داد اما از سوی دیگر چهرهای که از رسانه خوب تصویر کرده است با درک فعالان این عرصه از رسانه آزاد فاصله بسیار دارد. او انتقادها را به «آلوده کردن فضا» و «ایجاد یاس» تعبیر کرده و گفته است که با آن مخالف است.
امروز در شرایطی که تعبیر آیت الله خامنهای محقق شده و جمهوری اسلامی «بسیاری از چیزهایش» را از دست داده است، فقدان روزنامهنگاران منتقدی که روی کاستیها انگشت بگذارند بیشتر از پیش به چشم میآید. در چشمانداز بین المللی ایران از پایینترین میزان اعتبار برخوردار است. سایه سنگین یک جنگ احتمالی بر سر کشور سنگینی میکند و هر هفته تحریمها فشار بیشتری برای به زانو درآوردن ایران وارد میکنند. علیرغم نزدیکی ایران به دولت بشار اسد، حتی در مذاکرات بر سر آینده سوریه، کسی مایل نیست ایران را به بازی بگیرد.
از بعد داخلی، اصولگرایان که قدرت را در دست دارند به دستههای مختلف منشعب شدهاند و هر کدام در مورد دسته دیگر دست به افشاگری میزند. اصرار بزرگترها برای وحدت هم بی نتیجه است و انتظار میرود در انتخابات ریاست جمهوری آینده نیز با تعدد نامزدهای اصولگرا مواجه باشیم. در نتیجه تحریمها، اوضاع اقتصادی مردم آشفته است. بازار ارز مثل بازار مواد غذایی و بازار کاغذ و بازارهای دیگر یک دم آسوده. تدابیر لحظهای مدیران بی نتیجه است و در لحظه تصویب هم بی فایده بودنشان به چشم میآید. حتی خبر پروندههای میلیاردی فساد اقتصادی به خبری معمولی تبدیل شده است که شگفتی کسی را بر نمیانگیزد.
از «بهار مطبوعات»، تا چشم کار میکند زمستانی بلند دیده میشود. محمد خاتمی که مطبوعات در دوران او «بهار» شد اکنون به عنوان یکی از «سران فتنه» خوانده میشود و در بین هوادارن سابقش هم بسیاری دیگر مخالف او هستند. وزیر فرهنگ آن سالها به لطف فرصتهای مطالعاتی در لندن زندگی میکند. معاون مطبوعاتی وزارتخانهاش بر اثر سکته قلبی درگذشته است. مدیرکل مطبوعات داخلیاش، عیسی سحرخیز خسته و بیمار از آسیبهای زندان، در بیمارستان بستری است و روزنامهنگارانش موصوف به صفتهای زندانی، پناهنده و پناهجو، آزاد به قید وثیقههای سنگین و با قلمهای شکسته به زندگی ادامه میدهند. به نظر نمیرسد روز و روزگار چنین روزنامهنگارانی حتی به ضرب و زور تقویم هم مبارک باشد.