مانا: مالزی هم خارج است و این کار، من را هم شامل می شود یا می تواند بشود. چرا فکر می کنید کارتون فقط باید دیگران را بنوازد؟
mana | ۲۰ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۶:۲۹
چیزی که برای من جالبه این است که ما چه اصراری داریم دیگران رو وادار کنیم مثل ما فکر کنند. اقای مانا یک هنر مند است که هنرش رو اینجوری نشون میده. اگر کسی به هر دلیلی مخالف است چرا با جدل و توهین ( چه مستقیم و چه غیر مستقم ) عمل میکند؟ \n\nشما که نظر مخالف دارید، بر اساس نظر خودتون یک مقاله یا کاریکاتور و یا هر چی تولید کنید و در وبلاگتون نشون بدید.\n\nبس کنید این دعوای درونی را و بجای نقد بی دلیل دیگران ، خودتان به جرگه تولید کنندگان فکر ، هنر و اندیشه بپیوندید.
Naboshad | ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۴
جناب نیستانی، از قلب مالزی مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خارج نشین وارد کردید. از پستوی خانهتان به هم ثابت کردید که خارجنشینان حرف مفت میزنند...مالزی هم ضمنا خارج است...نه؟
اسماعیل مرادخانی | ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۵:۱۹
مانا: همین کامنت نشان میدهد نفهمیده ای دوست عزیز. راضی بودن مردم به ثانیه ای آزادی قابل درک است و همدردی. اما هر درک و همدردی به معنای “تایید” نیست. جای دیگری هم نوشتم، کارهای من دستورالعمل سیاسی نیست واکنش یک کارتونیست است به جریانات روز. سیاست ، عرصه توجیه وسیله با هدف است بسیار خب، اما من سیاستمدار نیستم، حاج سید جوادی هم نیستم و نمی خواهم باشم. شما علاقمندید آدم های مشابه جریانات مشابه سال پنجاه و هفت را رقم بزنند؟ من علاقمند نیستم و فکر می کنم بهتر است این دور باطل تکرار نشود
mana neyestani | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۲۳:۰۵
چطور نفهمیدم؟ مگه اون غیر اینکه داره میگه بمبی که داره زنجیر رو از دست اون مرد باز میکنه یه ثانیه بعد میخوره تو سرش و مرد هم با اینکه اینو میدونه اما راضیه که حد اقل یه ثانیه آزاده؟ احتمالأ داری اشاره میکنی به حمله امریکا , که خیلی از مردم به اون راضین که مگر به اون وسیله از دست جمهوری اسلامی خلاص شن. علی رغم اینکه میدونن تو همون بمب بارون ها هم ممکن خودشون کشته بشن.\nاین یکی هم داره ایراد میگیره به خارج نشینها که خارج گود نشستی داری میگی لنگش کن. تو جات راحته و بی خطر و هی بما میگین برید جلو کشته بدین.\nخوب مگه غیر از اینه؟ اگه نیست پس شما بفرمائید چی چیه؟\nمیدونی اشکال چیه سرکار آقای نیستانی؟ اشکال اینکه اونها خمینی داشتن که وقتی از فرانسه دستور تظاهرات میداد , کسیدر ایران ایراد نمیگرفت که تو زیر درخت سیب نشستی و ما را میخوای به کشتن بدی و تظاهرات رو انجام میدادن , علی رغم اون جمعه خونین. ولی ما موسوی رو داریم که جربزه اینکار را رو که نداره هیج , فقط تو این فکره یه جوری جمهوری اسلامی راضی شه احمدی نژاد رو برداره و اونو بجاش بذاره.\nاونها روزنامه نگار هائی داشتن مثل حاج سید جوادی که هر کار مثبتی بختیار میکرد عصرش او تو کیهان یا اطلاعات بر عکس جبهه میگرفت و مردم رو بشورش فرا میخوند. اما ما شماها رو داریم که همه تون (غیر از مخملباف) فکر میکنید با عزیزم و جونم این رژیم عوض میشه. و میخواهین براندازی کنین بدون اینکه خون از دماغ یه نفر پائین بیاد.
مینو | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۷:۱۳
درخواست مهدي كروبي از مردم:\nhttp://www.sahamnews.org/?p=7215\n\nاگر امام حسین شیخ اصلاحات یزید بود!\nفرزاد پاییز\nhttp://didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=22530
Ali | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۸
) والا به خدا! تظاهرات اینترنتی که میگن همینان!
جوان سبز | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۳:۳۱
مانا: سرکار آقا یا خانم، مشکل اینجاست که نه این را فهمیده ای نه آن را
مانا نیستانی | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۱
خوب حالا دیدی سرکار آقای نیستانی , این کارتونت با اونکه تازه زدی تو رادیو زمانه چقدر فرق کرد. دو تا متضاد هم.\nاون یکی میگه زندگی حتی اگر یک ثانیه ولی با آزادی , با افتخار.\nاین یکی میگه زندگی سالهای سال ولی با خفقان , با ذلت .
مینو | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۴
ه نظرم می شه یه تو دهنی به امثال کوثرها باشه با اون خزعبلاتی که می کشه و...
AHOO | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۲:۳۶
اين كه آقا نيكي خودمونه \nايول
امير خان | ۱۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۲:۳۳
جالبه...شک ندارم یه جورایی طعنه به خودت زدی......درست مثل آدمهایی که بیرون گود نشستند و میگن لنگش کن
سیاوش | ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۲۳:۱۷
آی گفتی. . . !
سانسورچی | ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۷:۵۶
بسيار با مفهموم و زيبا بود . به بخش كاريكاتور وبلاگم اضافه كردمش ؛ البته با ذكر منبع . اينم آدرس وبلاگم : http://behtarinsabzha.blogspot.com
behtarinsabzha | ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۱
پس چیست ؟ جواب مشت آهنین چیه؟ اینه که سرتون رو بندازید پائین و برید تو لونه هاتون قایمکی پارتی بدین و با هم بخیال خودتون حال کنین؟ داستان شما هم شده عین داستان اون شهر و پادشاه ظالمش که میخواست ببینه مردم شهر تا چقدر در برابر ظلم تعظیم میکنن و دستور داد هر که از این پس خواست بره بیرون شهر باید دولا بشه تا مامورین من اول یه کاری باهاش بکنن بعد میتونه خارج شه , و دید مردم همه صف بستن و التماس میکنن که سلطان مامورینشو بیشتر بکنه تا زودتر کارشونو بکنند که اونا عجله دارن باید برن سر کار و زندگیشون.\nحالا این یه داستانه ولی اونجا داره یه چیزی شبیه این میشه. الآنش که هر دختر و یا زن خوشکلی تو خیابون میبینن که تحت عنوان حجاب یا هر جیز دیگه میگیرن و میبرن ترتیبشو میدن , چند وقت دیگه هم به اونجا میرسه که قانون همون شهر رو پیاده میکنن و میگن هر کی خواست از در خونش بره بیرون باید اول دولا شه تا سپاهی و بسیجی و لباس شخصی ها اگه خواستن اون کار رو باهاش بکنن , بعد میتونه بره سر کارش یا خرید خونه اش و یا هر جای دیگه.\nآب نخوردی , شب درازه.
مینو | ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۲
به عنوان کسی که در این یکسال اخیر هم تجربه زندگی داخل و هم خارج کشور را داشته ام و به نوعی از هر 2 قشر به حساب میآم. 100% عالی و بی نظیر بود. جان مطلب همین بود. ایکاش بفهمیم جواب مشت آهنین حکومت، فقط تظاهرات خیابانی نیست.
مانا: مالزی هم خارج است و این کار، من را هم شامل می شود یا می تواند بشود. چرا فکر می کنید کارتون فقط باید دیگران را بنوازد؟
چیزی که برای من جالبه این است که ما چه اصراری داریم دیگران رو وادار کنیم مثل ما فکر کنند. اقای مانا یک هنر مند است که هنرش رو اینجوری نشون میده. اگر کسی به هر دلیلی مخالف است چرا با جدل و توهین ( چه مستقیم و چه غیر مستقم ) عمل میکند؟ \n\nشما که نظر مخالف دارید، بر اساس نظر خودتون یک مقاله یا کاریکاتور و یا هر چی تولید کنید و در وبلاگتون نشون بدید.\n\nبس کنید این دعوای درونی را و بجای نقد بی دلیل دیگران ، خودتان به جرگه تولید کنندگان فکر ، هنر و اندیشه بپیوندید.
جناب نیستانی، از قلب مالزی مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خارج نشین وارد کردید. از پستوی خانهتان به هم ثابت کردید که خارجنشینان حرف مفت میزنند...مالزی هم ضمنا خارج است...نه؟
مانا: همین کامنت نشان میدهد نفهمیده ای دوست عزیز. راضی بودن مردم به ثانیه ای آزادی قابل درک است و همدردی. اما هر درک و همدردی به معنای “تایید” نیست. جای دیگری هم نوشتم، کارهای من دستورالعمل سیاسی نیست واکنش یک کارتونیست است به جریانات روز. سیاست ، عرصه توجیه وسیله با هدف است بسیار خب، اما من سیاستمدار نیستم، حاج سید جوادی هم نیستم و نمی خواهم باشم. شما علاقمندید آدم های مشابه جریانات مشابه سال پنجاه و هفت را رقم بزنند؟ من علاقمند نیستم و فکر می کنم بهتر است این دور باطل تکرار نشود
چطور نفهمیدم؟ مگه اون غیر اینکه داره میگه بمبی که داره زنجیر رو از دست اون مرد باز میکنه یه ثانیه بعد میخوره تو سرش و مرد هم با اینکه اینو میدونه اما راضیه که حد اقل یه ثانیه آزاده؟ احتمالأ داری اشاره میکنی به حمله امریکا , که خیلی از مردم به اون راضین که مگر به اون وسیله از دست جمهوری اسلامی خلاص شن. علی رغم اینکه میدونن تو همون بمب بارون ها هم ممکن خودشون کشته بشن.\nاین یکی هم داره ایراد میگیره به خارج نشینها که خارج گود نشستی داری میگی لنگش کن. تو جات راحته و بی خطر و هی بما میگین برید جلو کشته بدین.\nخوب مگه غیر از اینه؟ اگه نیست پس شما بفرمائید چی چیه؟\nمیدونی اشکال چیه سرکار آقای نیستانی؟ اشکال اینکه اونها خمینی داشتن که وقتی از فرانسه دستور تظاهرات میداد , کسیدر ایران ایراد نمیگرفت که تو زیر درخت سیب نشستی و ما را میخوای به کشتن بدی و تظاهرات رو انجام میدادن , علی رغم اون جمعه خونین. ولی ما موسوی رو داریم که جربزه اینکار را رو که نداره هیج , فقط تو این فکره یه جوری جمهوری اسلامی راضی شه احمدی نژاد رو برداره و اونو بجاش بذاره.\nاونها روزنامه نگار هائی داشتن مثل حاج سید جوادی که هر کار مثبتی بختیار میکرد عصرش او تو کیهان یا اطلاعات بر عکس جبهه میگرفت و مردم رو بشورش فرا میخوند. اما ما شماها رو داریم که همه تون (غیر از مخملباف) فکر میکنید با عزیزم و جونم این رژیم عوض میشه. و میخواهین براندازی کنین بدون اینکه خون از دماغ یه نفر پائین بیاد.
درخواست مهدي كروبي از مردم:\nhttp://www.sahamnews.org/?p=7215\n\nاگر امام حسین شیخ اصلاحات یزید بود!\nفرزاد پاییز\nhttp://didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=22530
مانا: سرکار آقا یا خانم، مشکل اینجاست که نه این را فهمیده ای نه آن را
خوب حالا دیدی سرکار آقای نیستانی , این کارتونت با اونکه تازه زدی تو رادیو زمانه چقدر فرق کرد. دو تا متضاد هم.\nاون یکی میگه زندگی حتی اگر یک ثانیه ولی با آزادی , با افتخار.\nاین یکی میگه زندگی سالهای سال ولی با خفقان , با ذلت .
ه نظرم می شه یه تو دهنی به امثال کوثرها باشه با اون خزعبلاتی که می کشه و...
اين كه آقا نيكي خودمونه \nايول
جالبه...شک ندارم یه جورایی طعنه به خودت زدی......درست مثل آدمهایی که بیرون گود نشستند و میگن لنگش کن
آی گفتی. . . !
بسيار با مفهموم و زيبا بود . به بخش كاريكاتور وبلاگم اضافه كردمش ؛ البته با ذكر منبع . اينم آدرس وبلاگم : http://behtarinsabzha.blogspot.com
پس چیست ؟ جواب مشت آهنین چیه؟ اینه که سرتون رو بندازید پائین و برید تو لونه هاتون قایمکی پارتی بدین و با هم بخیال خودتون حال کنین؟ داستان شما هم شده عین داستان اون شهر و پادشاه ظالمش که میخواست ببینه مردم شهر تا چقدر در برابر ظلم تعظیم میکنن و دستور داد هر که از این پس خواست بره بیرون شهر باید دولا بشه تا مامورین من اول یه کاری باهاش بکنن بعد میتونه خارج شه , و دید مردم همه صف بستن و التماس میکنن که سلطان مامورینشو بیشتر بکنه تا زودتر کارشونو بکنند که اونا عجله دارن باید برن سر کار و زندگیشون.\nحالا این یه داستانه ولی اونجا داره یه چیزی شبیه این میشه. الآنش که هر دختر و یا زن خوشکلی تو خیابون میبینن که تحت عنوان حجاب یا هر جیز دیگه میگیرن و میبرن ترتیبشو میدن , چند وقت دیگه هم به اونجا میرسه که قانون همون شهر رو پیاده میکنن و میگن هر کی خواست از در خونش بره بیرون باید اول دولا شه تا سپاهی و بسیجی و لباس شخصی ها اگه خواستن اون کار رو باهاش بکنن , بعد میتونه بره سر کارش یا خرید خونه اش و یا هر جای دیگه.\nآب نخوردی , شب درازه.
به عنوان کسی که در این یکسال اخیر هم تجربه زندگی داخل و هم خارج کشور را داشته ام و به نوعی از هر 2 قشر به حساب میآم. 100% عالی و بی نظیر بود. جان مطلب همین بود. ایکاش بفهمیم جواب مشت آهنین حکومت، فقط تظاهرات خیابانی نیست.