یعنی فقط کاش چشمهامون رو باز می کردیم تا ببینیم که پازل ها پیشاپیش جور هستن... هی هی هی...
چقدر قشنگ کشیده ایش مانا
نگار | ۱۷ تیر ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۸
برای پرواز کردن اول باید ایستاد...راه رفت...دوید و بعد پرواز.
احمق | ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۸:۰۵
به رهام
ما اسلام گرا نیستم اما طرفدار موسوی ایم. وطن پرستیم اما زیر اون پرچم که وسطش آرم ج.ا یا شیر خورشید داره وا نمی ستیم. شما می گی اصلاخ طلب ها خیانتکارن؛ ما می گیم انا اشتباه زیاد کردن اما در سی سال گذشته کسی مثل اونا رو جامعه تاثیر نذاشت ، کسی مثه اونا روح به جامعه نداد.
شما میگی ماها خیانتکاریم ، اسلام گراییم ، وطن دوست نیستیم...بعد هم می گی آ ینده دمکراتیک ایران. اینا تناقض. قدر تناقضات حرف های خامنه ای قبل از انقلاب...
تبسم | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۳
دوست عزیز جناب رهام: بحث اصلی هم همین است که شما هم به آن اشاره کرده اید: ما با یک دولت تمامیت خواه مواجه هستیم، دولتی که حتی کوچک ترین اصلاحات را در درون خود نمی پذیرد؛ دولتی که به سادگی تمامی طیف اصلاح طلب را به براندازی متهم می کند به خوبی میداند راهی که اصلاح طلبان و انحلال طلبان پیشنهاد می کنند هر دو به یک نقطه ختم می شود. بسیاری از انحلال طلبان امروز همان اصلاح طلبان دیروزند که ماهیت خشک و انعطاف ناپذیر رژیم بیش از پیش برایشان مشخص شده است.
باز هم تاکید میکنم: اختلافات ممکن است عمیق به نظر بیاید، اما از آنجا که نتیجه کار هر دو گروه در واقع یکی است، مطمئنا امکان اتحاد وجود خواهد داشت.
پایدار | ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۳:۴۱
در باره کامنت جناب پایدار: دوست عزیز، سؤال اصلی همینجاست که آن اصول کلی که هم میشه بر سر آنها به اتحاد رسید و هم آنقدر ارزش داشته باشند که برای تحقق آنها فداکاری کرد چه می توانند باشند؟ اینکه من در کامنت قبلی ام گفتم که اختلافات عمیق هست برای همین بود. اصولی که انحلال طلب ها بر آن توافق دارند خیلی روشنه. آنها معتقدند که جمهوری اسلامی نظامی است اصلاح ناپذیر و ضد دمکراتیک و باید برود. اصلاح طلب ها و اذناب آنها اما باور به “اصلاح” نظام دارند. اول گفتند اجرای بی تنازل قانون اساسی. بعد دیدند ایراد زیاد داره، گفتند خوب قانون اساسی وحی منزل نیست و میشه تغییرش داد. حالا آن حضرات چه تغییری در قانون اساسی را “صلاح” می دانند، معلوم نیست! به علاوه آیا اساسا این نظام، تغییرات اساسی در خود را خواهد پذیرفت؟ قطعا خیر! منظور من از “این نظام” مجموعه نهاد هایی است که ادامه حیات جمهوری اسلامی را ممکن می کنند.
رهام | ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۳:۵۵
اون روزنامه نگار اگه اون سنگ رو بزنه تو سر یکی از کوسه ها یکی از کوسه ها کم میشه. با طنابی هم که داره میتونه یک چند تا از قسمت های پازل رو جفت جور کنه. ولی مسئله اینجاست که آقای خامنه ای تمام روزنامه ها را با ابزار وزارت ارشاد تحت کنترل داره. حکم کوسه ای که ببینه روزنامه نگار دست از پا خطی کنه توی هوا میپره و اونو قورت میده
ایرانی میمیرد آخوند نمیپذیرد | ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۵
ببینید، پازلی در کار نیست! ممکنه کارتونیست به این شکل کشیده باشه اما توجه کنید قطعات در مسیر درست و کنار هم قرار داره فقط جدا از هم!
که البته این کار جدا سازی و تفرقه را کوسه ها (رژیم ج ا) انجام داده که سعی هم میکند که این تفرقه را روز بروز بیشتر هم بکند و متأسفانه موفق هم هستند.
بنابراین باید در وحله اول به نوع عملکرد رژیم در ایجاد تفرقه توجه کنید و سعی در خنثی کردن آن بکنید.
مینو | ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۰:۲۷
واقعیت اینه که چه اصلاح طلب ها، چه انحلال طلب ها، چه اسلامگراها و چه بی دین ها، هیچ کدوم به تنهایی نمیتونن این حکومت ظلم رو سرنگون کنن.
ممکنه خیلی اختلاف نظرها وجود داشته باشه، ولی برای موفق شدن چاره ای جز این نیست که سر یه اصول کلی متحد بشیم.
مثل همون کاری که توی انتخابات 88 انجام دادیم و 25 خرداد یه جمعیت 4 میلیونی همدل توی خیابون اومدن.
پایدار | ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۲:۵۰
اگر این کوسه های خیر ندیده جهت حرکت خودرا با هم طوری تنظیم و هم آهنگ کنند که به قطعات پازل برخورد نموده و بطرز خداپسندانه ای در کنار هم قرار گرفته و پازل را راست و ریست کنند آنوقت از لیست خیر ندیده گی خارج و از خیر دیده ها میشوند .
احسان نام آوری | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۱:۲۵
چه باید کرد؟! اول یاید کوسه ها را از بین برد ..برای از بین بردن کوسه ها..باید آن جماعتی که هر کی به کار خودش مشغوله ..آنقدر آگاهی پیدا کنه که بفهمه علیرقم اینکه فکر میکنه خیلی میدونه هیچی نمیدونه.اونوقت به جای اینکه پرفسور سیاست باشه ..مرد عمل میشه..اونوقت میشه گفت دیگه کوسه ای مانع از اتصال پازل نمیشه.
بوق | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۸:۳۴
نهاد مردمي اومده كه تمام اين پازل رو بهم بچسبونه و يك گروه واحد تشكيل بده .www.nahademardomi.com
مبارز نستوه | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۶
اسلام گراها موسوی نوکر خمینی را بوق می کنند، وطن دوست ها هم پرچم شیر و خورشید را دیگه. این به آن در. آن کسی هم که گفت همه به دنبال یک چیز هستند داره سر خودش کلاه می گذاره! آیا واقعا اصلاح طلب ها به دنبال همان چیزی هستند که انحلال طلب ها هستند؟ معلومه که نه! اختلافی که هست خیلی ریشه ای و عمیقه و به همین دلیل من با کاریکاتور مانا موافق نیستم. آن پرچم تنها یک پرچم نیست. یک آرمان هست. آرمان نابودی کامل جمهوری اسلامی به همراه خائنین اصلاح طلبش و برقراری یک حکومت سکولار دمکراتیک. اتحاد پیرامون این آرمان هست که شکل خواهد گرفت. جنبش اخیر مردمی تنها یک تکه کوچک و یکی از مقدمه های انقلاب فراگیر مردمی است که در آینده شکل خواهد گرفت. توصیه من به مانای عزیز و دیگر ایرانیان اینه که بردبار باشید و به این ملت امیدوار بمانید که سونامی سرنگونی نظام منحوس اسلامی بالاخره خواهد آمد.
رهام | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۵:۱۷
به “ظ”: تو هنوز در خم یک کوچه ای مثل اینکه..هنوز نفهمیدی اتحاد علیه ظلمه، علیه حکومت مذهبی ایرانه؟ البته از اسمی که گذاشتی معلومه که عرب هستی یا با ظالمهایی “ظ”
راستگو | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۴:۴۵
شاید بهتره اول معلوم کنیم میخوایم سر چی اتحاد داشته باشیم؟
ظ | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۳:۴۹
آخه با بعضی ها اصلآ نمیشه حرف زد ، مثه ان آقائی که ان گوشه پرچم گرفته دستش. ما یک بار در یک تضاهراتی تلاش کردیم با این جماعتی که یه پرچمه بزرگ شیر خورشید میگیرن میارن بالا سره همه تکون میدن حرف بزنیم که داداش، اعتقادت رو بالا سره همه نگیر، بنداز رو دوشت، شروع کرد به فحاشی، و اینکه ما احمقم که سبزیم و حالیمون نیست و احمقم که گله موسوی رو خوردمو از این دست ....بابا جان، با این آدم ها نمیشه یک کلوم حرف زد خوب! چجوری میشه اصلآ یکی شد؟
tabassom | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۹
یکی از قشنگترین کارتونهائی که تابحال دیدم. و جالبتر از همه اون باله های کوسه ها.
مینو | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۰
کسی میدونه شمارهی 171 و 172 چی شد؟ کار قبلی شماره 170 بود و این یکی 173!
حمید | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
سعی کنیم این تفرقه را نه بیشتر کنیم نه بزرگتر نشان دهیم
گیتی | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۷:۰۷
غم انگیز و دردناک تر از همه نویشنده ای که در گوشه صفحه در حال خود کشیه ! :-((((
reza | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۶:۳۸
کاملا درسته! مشکل ما دقیقا همینه که همه به یک دردسر مبتلا هستیم ولی در عین حال با هم نیستیم. همه میخواهیم از دست یک مشکل واحد خلاص بشیم اما با هم همبستگی و اتحاد و اعتماد نداریم. همه در جزیره های سرگردانی و در خطر کوسه های خونخوار بسر میبریم ولی نمیخواهیم یا نمیتوانیم دست هم را بگیریم و برای آزادی خودمان کاری انجام دهیم. واقعا چطور میشه این پازل را بهم چسباند و تصویر یک ملت شاد و آزاد رو درست کرد!؟
ایراندوست | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۵:۵۹
راستش با اينكه با بيشتر حرفات
(نقاشيات) موافقم با اين يكي نيستم! ما خيلي وقته كه متحد شديم. توي خانواده، دانشگاه، سركار؛ تاكسي و مغازه كمتر كسي پيدا ميشه كه با من و تو متحد نباشه.... اما متاسفانه مشكل اصلي ما ضعف در اطلاع رساني و البته پول نفت در دست آدم كش هاست
medusiran | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۳:۴۵
خیعلی گریه داشت. اشکتو دیدم مرد!
آرش | ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۳:۲۴
انگشت روی نقطه درستی گداشته ای. این موضوع اگر مهمترین مشکل اجتماعی جامعه ما نباشد مطمئنا یکی از مهمترین آنهاست. عبارت اتمیزه شدن واقعا در این مورد گویای حال ماست. اینکه این از هم گسیختگی ریشه در کجا دارد و برای برطرف کردن آن چه باید و چه میتوان کرد سوالی است که هرکس در درجه اول باید از خودش بپرسد. واقعیت تلخ این است که نمیتوان همه گناه را بر گردن حکومتها انداخت چراکه حضور و رفتار آنها هم برآیند ویژگیهای شخصیتی ما مردم است.
یعنی فقط کاش چشمهامون رو باز می کردیم تا ببینیم که پازل ها پیشاپیش جور هستن... هی هی هی...
چقدر قشنگ کشیده ایش مانا
برای پرواز کردن اول باید ایستاد...راه رفت...دوید و بعد پرواز.
به رهام
ما اسلام گرا نیستم اما طرفدار موسوی ایم. وطن پرستیم اما زیر اون پرچم که وسطش آرم ج.ا یا شیر خورشید داره وا نمی ستیم. شما می گی اصلاخ طلب ها خیانتکارن؛ ما می گیم انا اشتباه زیاد کردن اما در سی سال گذشته کسی مثل اونا رو جامعه تاثیر نذاشت ، کسی مثه اونا روح به جامعه نداد.
شما میگی ماها خیانتکاریم ، اسلام گراییم ، وطن دوست نیستیم...بعد هم می گی آ ینده دمکراتیک ایران. اینا تناقض. قدر تناقضات حرف های خامنه ای قبل از انقلاب...
دوست عزیز جناب رهام: بحث اصلی هم همین است که شما هم به آن اشاره کرده اید: ما با یک دولت تمامیت خواه مواجه هستیم، دولتی که حتی کوچک ترین اصلاحات را در درون خود نمی پذیرد؛ دولتی که به سادگی تمامی طیف اصلاح طلب را به براندازی متهم می کند به خوبی میداند راهی که اصلاح طلبان و انحلال طلبان پیشنهاد می کنند هر دو به یک نقطه ختم می شود. بسیاری از انحلال طلبان امروز همان اصلاح طلبان دیروزند که ماهیت خشک و انعطاف ناپذیر رژیم بیش از پیش برایشان مشخص شده است.
باز هم تاکید میکنم: اختلافات ممکن است عمیق به نظر بیاید، اما از آنجا که نتیجه کار هر دو گروه در واقع یکی است، مطمئنا امکان اتحاد وجود خواهد داشت.
در باره کامنت جناب پایدار: دوست عزیز، سؤال اصلی همینجاست که آن اصول کلی که هم میشه بر سر آنها به اتحاد رسید و هم آنقدر ارزش داشته باشند که برای تحقق آنها فداکاری کرد چه می توانند باشند؟ اینکه من در کامنت قبلی ام گفتم که اختلافات عمیق هست برای همین بود. اصولی که انحلال طلب ها بر آن توافق دارند خیلی روشنه. آنها معتقدند که جمهوری اسلامی نظامی است اصلاح ناپذیر و ضد دمکراتیک و باید برود. اصلاح طلب ها و اذناب آنها اما باور به “اصلاح” نظام دارند. اول گفتند اجرای بی تنازل قانون اساسی. بعد دیدند ایراد زیاد داره، گفتند خوب قانون اساسی وحی منزل نیست و میشه تغییرش داد. حالا آن حضرات چه تغییری در قانون اساسی را “صلاح” می دانند، معلوم نیست! به علاوه آیا اساسا این نظام، تغییرات اساسی در خود را خواهد پذیرفت؟ قطعا خیر! منظور من از “این نظام” مجموعه نهاد هایی است که ادامه حیات جمهوری اسلامی را ممکن می کنند.
اون روزنامه نگار اگه اون سنگ رو بزنه تو سر یکی از کوسه ها یکی از کوسه ها کم میشه. با طنابی هم که داره میتونه یک چند تا از قسمت های پازل رو جفت جور کنه. ولی مسئله اینجاست که آقای خامنه ای تمام روزنامه ها را با ابزار وزارت ارشاد تحت کنترل داره. حکم کوسه ای که ببینه روزنامه نگار دست از پا خطی کنه توی هوا میپره و اونو قورت میده
ببینید، پازلی در کار نیست! ممکنه کارتونیست به این شکل کشیده باشه اما توجه کنید قطعات در مسیر درست و کنار هم قرار داره فقط جدا از هم!
که البته این کار جدا سازی و تفرقه را کوسه ها (رژیم ج ا) انجام داده که سعی هم میکند که این تفرقه را روز بروز بیشتر هم بکند و متأسفانه موفق هم هستند.
بنابراین باید در وحله اول به نوع عملکرد رژیم در ایجاد تفرقه توجه کنید و سعی در خنثی کردن آن بکنید.
واقعیت اینه که چه اصلاح طلب ها، چه انحلال طلب ها، چه اسلامگراها و چه بی دین ها، هیچ کدوم به تنهایی نمیتونن این حکومت ظلم رو سرنگون کنن.
ممکنه خیلی اختلاف نظرها وجود داشته باشه، ولی برای موفق شدن چاره ای جز این نیست که سر یه اصول کلی متحد بشیم.
مثل همون کاری که توی انتخابات 88 انجام دادیم و 25 خرداد یه جمعیت 4 میلیونی همدل توی خیابون اومدن.
اگر این کوسه های خیر ندیده جهت حرکت خودرا با هم طوری تنظیم و هم آهنگ کنند که به قطعات پازل برخورد نموده و بطرز خداپسندانه ای در کنار هم قرار گرفته و پازل را راست و ریست کنند آنوقت از لیست خیر ندیده گی خارج و از خیر دیده ها میشوند .
چه باید کرد؟! اول یاید کوسه ها را از بین برد ..برای از بین بردن کوسه ها..باید آن جماعتی که هر کی به کار خودش مشغوله ..آنقدر آگاهی پیدا کنه که بفهمه علیرقم اینکه فکر میکنه خیلی میدونه هیچی نمیدونه.اونوقت به جای اینکه پرفسور سیاست باشه ..مرد عمل میشه..اونوقت میشه گفت دیگه کوسه ای مانع از اتصال پازل نمیشه.
نهاد مردمي اومده كه تمام اين پازل رو بهم بچسبونه و يك گروه واحد تشكيل بده .www.nahademardomi.com
اسلام گراها موسوی نوکر خمینی را بوق می کنند، وطن دوست ها هم پرچم شیر و خورشید را دیگه. این به آن در. آن کسی هم که گفت همه به دنبال یک چیز هستند داره سر خودش کلاه می گذاره! آیا واقعا اصلاح طلب ها به دنبال همان چیزی هستند که انحلال طلب ها هستند؟ معلومه که نه! اختلافی که هست خیلی ریشه ای و عمیقه و به همین دلیل من با کاریکاتور مانا موافق نیستم. آن پرچم تنها یک پرچم نیست. یک آرمان هست. آرمان نابودی کامل جمهوری اسلامی به همراه خائنین اصلاح طلبش و برقراری یک حکومت سکولار دمکراتیک. اتحاد پیرامون این آرمان هست که شکل خواهد گرفت. جنبش اخیر مردمی تنها یک تکه کوچک و یکی از مقدمه های انقلاب فراگیر مردمی است که در آینده شکل خواهد گرفت. توصیه من به مانای عزیز و دیگر ایرانیان اینه که بردبار باشید و به این ملت امیدوار بمانید که سونامی سرنگونی نظام منحوس اسلامی بالاخره خواهد آمد.
به “ظ”: تو هنوز در خم یک کوچه ای مثل اینکه..هنوز نفهمیدی اتحاد علیه ظلمه، علیه حکومت مذهبی ایرانه؟ البته از اسمی که گذاشتی معلومه که عرب هستی یا با ظالمهایی “ظ”
شاید بهتره اول معلوم کنیم میخوایم سر چی اتحاد داشته باشیم؟
آخه با بعضی ها اصلآ نمیشه حرف زد ، مثه ان آقائی که ان گوشه پرچم گرفته دستش. ما یک بار در یک تضاهراتی تلاش کردیم با این جماعتی که یه پرچمه بزرگ شیر خورشید میگیرن میارن بالا سره همه تکون میدن حرف بزنیم که داداش، اعتقادت رو بالا سره همه نگیر، بنداز رو دوشت، شروع کرد به فحاشی، و اینکه ما احمقم که سبزیم و حالیمون نیست و احمقم که گله موسوی رو خوردمو از این دست ....بابا جان، با این آدم ها نمیشه یک کلوم حرف زد خوب! چجوری میشه اصلآ یکی شد؟
یکی از قشنگترین کارتونهائی که تابحال دیدم. و جالبتر از همه اون باله های کوسه ها.
کسی میدونه شمارهی 171 و 172 چی شد؟ کار قبلی شماره 170 بود و این یکی 173!
سعی کنیم این تفرقه را نه بیشتر کنیم نه بزرگتر نشان دهیم
غم انگیز و دردناک تر از همه نویشنده ای که در گوشه صفحه در حال خود کشیه ! :-((((
کاملا درسته! مشکل ما دقیقا همینه که همه به یک دردسر مبتلا هستیم ولی در عین حال با هم نیستیم. همه میخواهیم از دست یک مشکل واحد خلاص بشیم اما با هم همبستگی و اتحاد و اعتماد نداریم. همه در جزیره های سرگردانی و در خطر کوسه های خونخوار بسر میبریم ولی نمیخواهیم یا نمیتوانیم دست هم را بگیریم و برای آزادی خودمان کاری انجام دهیم. واقعا چطور میشه این پازل را بهم چسباند و تصویر یک ملت شاد و آزاد رو درست کرد!؟
راستش با اينكه با بيشتر حرفات
(نقاشيات) موافقم با اين يكي نيستم! ما خيلي وقته كه متحد شديم. توي خانواده، دانشگاه، سركار؛ تاكسي و مغازه كمتر كسي پيدا ميشه كه با من و تو متحد نباشه.... اما متاسفانه مشكل اصلي ما ضعف در اطلاع رساني و البته پول نفت در دست آدم كش هاست
خیعلی گریه داشت. اشکتو دیدم مرد!
انگشت روی نقطه درستی گداشته ای. این موضوع اگر مهمترین مشکل اجتماعی جامعه ما نباشد مطمئنا یکی از مهمترین آنهاست. عبارت اتمیزه شدن واقعا در این مورد گویای حال ماست. اینکه این از هم گسیختگی ریشه در کجا دارد و برای برطرف کردن آن چه باید و چه میتوان کرد سوالی است که هرکس در درجه اول باید از خودش بپرسد. واقعیت تلخ این است که نمیتوان همه گناه را بر گردن حکومتها انداخت چراکه حضور و رفتار آنها هم برآیند ویژگیهای شخصیتی ما مردم است.