The thing that makes this cartoon so funny is the fact that almost everyone who left the comments here act exactly as the characters inside the cartoon…!
TheStyx | ۲۱ آبان ۱۳۹۰ - ۱۴:۵۲
ایول عالی بود مثل همیشه
حامد | ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
آقا جان چرا پایِ مقدسات را وسط میکشید؟! خُب کشتار کردند که کردند, پس انتظار داشتید چگونه پاسخگویِ نسل جوانی که دنبال مطالباتشان بود را بدهند؟ اگر مقصودتان اینست که باید به وعده های سر خرمن نوفل لوشاتو عمل میشد, لطفأ سریعن به دستشویی مراجعه نموده و دهانتان را ٧-٨-١٠ مرتبه آب بکشید. همین زیادی خواهی ها بود که بالاخره کفر بُت شکن را در آورد دیگه. مطابق فرمایشات اَمام(قدس سره) ایشان میخواستند آزادی بدهند شماها نخواسید. حالا هم هر چه خدمتگذاران میخواهند به مردم کمک کنند که آلزایمر بگیرند نمیشود, یعنی نمیشود که بشود. لُپ کلام, نه تنها هیچ پیگیری در مورد کشتار لازم نیست, بلکه به نظر حقیر باید دقیقأ تحقیق شود و با ردیابیِ کشته شدگان ,نه تنها تمام ایل و تبارشان را هم کهریزکی نمود, میبایست خاکِ همه ی خاوران ها را هم به توبره کشید. تا آیندگان شیر فهم شوند که هر من ماست چند من خاوران, ببخشید, کَره داره. از ما گفتن.
صوفی جعفر. | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۱۷:۲۲
قبل از هر چیز برادر مامور و معذور که از اسم کاربری من استفاده میکنی «نداءات»«plaidoyers » همان لطفا ایرانی است, یک اسم کاربری دیگر انتخاب کن حالا کپی رایت پیش کش همان قوانین مسجدی ام القرا را رعایت کن برادر طبق ایه شریفه* هر کی زودتر امد جا میگیره *خدا کنه که یادت نرفته باشه «موسیو».شاعری فرموده {از دست بوس میل به پا بوس کردی..خاکت بسر ترقی معکوس کردی} این تفکر فقط در پی حذف مخالف است چه غزه چه ایران چه اروپا چه این روی پا فقط طبق ایه شریفه غارت کن که میکنید دروغ بگو که اصلا بلد نیستی و جاعل هم که تقلبی بدنیا امدی
واقعا متاسفم برایتان برادران دزد پاسدار بی عمامه که بهتر است با همان نامی که برایتان اشناتر است یعنی «کلاخوند»، آخوند مدرسهرفتهای است که بهجای عمامه کلاه سر میگذارد و بهقصد دلبری از مقام ولایت و حوزۀ علمیه، زور میزند دُگمهای مذهبی یا آخوندی را با دلایل علمی ثابت کند. مثلا میکوشد که بهموجب اصول استریوُشیمی بیولوژیک پاستور، بهثبوت برساند که آب کُر (محتوای ظرفی بهطول و عرض و عمق سه وجبونیم) بهترین پاککنندۀ هر نوع آلودگی و عفونت است.یا قوانین دین مبین(قرائت رحمانی+ سبز سیدی) را که حاکم بر مملکت اسلامی است را بهحکم روحالقوانین مونتسکیو، بهعنوان دموکراتترین سیستم حکومتی به تمام جوامع بشری توصیه میکند. البته جدیدا رنگ سبز چمنی هم به بساط اضافه شده که کرشمه های خاص خودش را دارد که برادران جو فروش گندم نما بهتر واردند و هر کجا که در گل گیر میکنند خودشان را به ....میزنند .خلاصه میدانم نسل کشی ١٣٦٧ خط قرمز است, میدانم اجازه نداده اند که راجع به دهه فاجعه بار ١٣٦٠ چیزی بگو ید تو «کلا خوند»بخصوص اگر تاکید بر نام مسئول اصلی ان هم بشود یعنی «خمینی عه مام »وحالا «کلاخوند های»اعزامی که ته ریششان هم همیشه برقراراست با اسمان ریسمان کردن سعی در بفراموشی سپردن این جنایت علیه بشریت دارند .یاد شعاری افتادم که در سالهای دور که هنوز«کلاخوند»کوچولو بود و تازه ... خلاصه شعار این بود «رنگ ننگ را پاک نمیکند » «عه مام »فرزانتان فرمود اقتصاد مال خر است که دیدیم راست گفته, باور ندارید وضع مملکت را نگاه کنید. مانا بجاست یادی هم از قربانیان قتل عام تابستان و پاییز ١٣٦٧ که در حال گذراندن دوران محکومیتشان بودند و بعضا هم از تاریخ ازادیشان هم گذشته بود هم بکنی و تسلایی باشی برای بازماندگان انان. از من گفتن بود چون وقتی که صحبت کردن راجع به این جنایت ازاد شد دیگر ارزش ندارد وضع ام القرا خرابه چون رفسنجانی شیاد هم تازه یادش امده که سال ٤٣ مورد لطف «دکتر مصدق»قرار گرفته بوده است معروف است وقتی که کشتی میخاهد غرق بشود اول موشها فرار میکنند اما انگار این دفعه کوسه زنگی کرده .افشا و یاداوری جنایات دهه١٣٦٠ وظیفه همه است حتا تو.....
hamid | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۱۵:۱۶
در ادامه داستان آقا حمید :
تو کشور همسایه همان کشور داستان حمید یک ولی فقیه جانشین خدا بر مردم حکومت می کرد .یک روز تصمیم گرفت برای مردم کشورش کاری بکنه تا مردم بیشتر قدرش را بدانند پس تصمیم گرفت روی رودخانه ای که داشتند یک پل بسازه فرستاد از چین و ماچین و ولات توران چند تا معمار وبنا آوردند بعد سالها پل را ساختند ولی فقیه که دیدپل آماده شد رفت افتتاحش کرد و همامجا هم یک سخنرانی تاریخی کرد و قانون گذاشت که هر کی بخواد از پل رد بشه باید یک مامور حکومتی ترتیبش را بده و چیزش بگذاره
خلاصه مردم هم کلی تکبیر گفتند و با سلام صلوات رفتند خونه هاشون و از فردا هر کی از پل رد میشد یاورش را استاد میکردند .بعد چند سال مردم صبرشان لبریز شد و اعتراض کردند.ولی فقیه گفت وا اسلاما چه مرگتان است
معترضین گفتند اماما مشکل ما اینه که افرادی که سر پل هستند تعدادشان کم است و ما معطل می شویم تعدادشان را بیشتر کنید تا زودتر رد شویم
آبان | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۹
یعنی اگه با یه نفر مخالفی بایدالزاما با همه چیزش مخالف بود؟
یعنی هیچکس نباید نظر شخصیش در هیچ مورد با احمدی نژاد یکی باشه؟
مثلا احمدی نژاد هر چند به دروغ میگه که با دزدی مخالفه ما باید بگیم چون احمدی نژاد گفته بده ما میگیم دزدی خوبه؟
hamid | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۱
خدایا کشور من ایران را از سه چیز حفظ کن-١-جنگ-٢-خشکسالی-٣-دروغ (داریوش شاه) البته در ان دوره قلم کش نبوده والا از قلم نمی انداخت.
مانا جان بعد از استقرار رژیم ادمخوار فقاحتی اسلامی به رهبری (حضرت امام خمینی راحل جام زهرخورده ابرو با خدا معامله کرده دارای دوران طلایی ) شما نه اولین و نه اخرین کسی هستی که با استفاده از قلمت سعی در تمسخر کورش و تاریخ گذشته قبل از اسلام ایران کرده ای تاریخی که گذشته ماست همانطور که تاریخی داریم شامل ورود دین صلح و برادری بوسیله شمشیر بدستان گرسنه چشم اعزامی از عربستان تا امروز.بنظرت پایه گذاری تفکر حقوق بشر با فهم مردمان آن دوره بوسیله کورش طبق اسناد موجود در موزه ها و مستند بودن آن میتواند تمسخر امیز باشد یا این جمله از قران کریم (لا اکراء فی الدین-در پذیرش دین زور و اجباری نیست)!!!که خودمان و خودتان بهتر از هر کسی به دروغ و پوچ بودن این فرمان قران واقفیم واقفید زیرا چند خط پایینتر انگار طرف (الزایمرش)شدت یافته فرمان کشتار کفار را صادر میکند .من که بدلیل بیسواد بودن ایشان سکوت میکنم شما را نمیدانم.. بزرگداشت بزرگانی از قبیل (کورش -داریوش-فردوسی-حافظ-....)فقط برای ایجاد چتری معنوی است در مقابله با وارثان و پیروان (اسلام رحمانی) که امروزه با پیروی مو بموی قوانین قران که برای بادیه نشینان شبه جزیره ١٤٠٠ سال پیش وضع شده بود دست و پا را در جهت مخالف قطع میکنند/سنگسار میکنند/چشم در میاورند/خون بها بر مبنای قیمت شتر تقاضا میکنند/به دختران و پسران در بند این مملکت همچون اسیران صدر اسلام تجاوز میکنند و حتا خاک کشور را هم به شیخ نشینان میفروشند و بعد این شیاطین درس خدا پرستی هم میدهند!چطور است به عنوان یک ایرانی به خودت این اجازه را میدهی که به نیاکانمان درشتی روا داری اما برای نشان دادن چهره ملایان جانی و نوچه های انها یعنی برادران دزد پاسدار هزار توجیه شرعی میتراشی؟در دنیای امروز از سیاستمدار تا هنرمند تا متفکرین هر کشوری در تلاشند تا ثابت کنند که مردم آن کشور هم سهمی هر چند ناچیز در پیشبرد حقوق بشر داشته اند الا مفاخر نوبر ایران که با تمام قدرت مشغول چنگ اندازی بر چهره تاریخی قبل از امدن گرسنگان مدینه به این کشورند و بدنبال معبود خود در گداخانه های نجف و کاظمین و کربلا وقبرستان بقی میگردند.
hamid | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۰۷:۴۸
این کارتون منو یاد داستان زیر انداخت:
در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.
پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.
و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند.
پ.ن. این را من ننوشته ام. کسی برایم ارسال کرده است
شهروند | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۰۷:۲۹
مانا جان،
تو عالی هستی. کاشکی یک چیزی هم توی مایه های انتقاد به خود نابغه، باهوش، با فرهنگ پنداری ایرانیها بکشی.
مهرداد | ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۰۶:۴۲
لازم دیدم بجای نظر راجع کارتون یادی دوباره بکنم از جنایات تابستان و پاییز ١٣٦٧ بفرمان«عه مام پاشنه طلا» میر حسین گفت بریم چه کتابی بخانیم؟
این رباعی ها را به تأثیر از سخنان یک بانوی ایرانی نوشتم که اکنون در سوئد زندگی می کند و دو برادر جوان او را در سال 67 کشتند و به خاوران فرستادند و پس از چندی پدر و مادر را هم در غم برادران از کف داد و اکنون می کوشد تابا اقدامات آگاهی بخش و دادخواهانه اش ، یاد برادران و نسل همسرنوشت آنان را در خاطره ها زنده نگاه دارد. این بانو می گفت : « هرکس می باید درحد وسع و توان خود بکوشد تا یاد جوانان ایرانی که به بیدادِ حکومت دینی به خاک افتاده اند از خاطره ها فراموش نشود و نسل جوان از آنچه که بر خانواده های ایرانی و فرزندان آنان رفته است آگاه باشند. » و (م.سحر)هم رباعیاتی را سروده و به خانم مهین قلعه بانی و به همهء مادران و پدران و خواهران و برادرانی که بیداد حکومت دینی ، بر دل آنان داغ فرزند یا برادر و خواهر نهاده است تقدیم کرده
حاشا که زیاد، آنهمه بیداد رود
خاکستر ِ داغ ِ لاله بر باد رود
امروز ِ تو بی چراغ ِ دی، روشن نیست
دیروز تو فرداست گر از یاد رود
ای دوست ز بوستان خونین یاد آر
از سوسن و پروانه و پروین یادار
از محسن و اردشیر و بهروز و مجید
وز آرش و مرتضا و افشین یاد آر «م..سحر 2 اکتبر 2011»
امیدوار که روزی روزگاری اگر مانا صلاح دانست نگاهی هم به جنایات ١٣٦٧ بیندازد.
hamid | ۱۱ مهر ۱۳۹۰ - ۲۱:۴۶
خیلی جالبه عکس احمدی نژاد در فسمت اول و آخر , روی میز , متفاوته ! عکس دوم در حال خندیدن هست )
Sin | ۱۱ مهر ۱۳۹۰ - ۲۱:۴۵
خانه از پایبند ویران ست..خواجه در پیِ نقشِ ایوان ست. جناب مانا, آیا بنظر شما هنوز وقتش نرسیده که ما دست برداریم از گول زدن خودمان؟ یعنی سرچشمه ی تمام مشقات وجود شخصِ احمدی نژاد میباشد و حلّال مشکلات عدم وجود ایشان است؟ این را میگن یه زیرآبی محشر! باید حضور انورت عرض کنم (البته یقین دارم مستحضر حظور گرامی هست که) دزدی, جنایت, دستگیری مخالفان, شکنجه, تجاوز در زندان, کشتار و... از بدوِ ورود امام راحل شروع شد و ٣٣ سال است بی وقفه ادامه دارد. حا که کفگیر به ته دیگ خوره همه کاسه کوزه ها را سرِ آق محمود بشکنیم, بعدش هم انشاا... برمیگردیم به دوران طلایی اَمام. یا حتا بهترتر, ایندفعه بریم قطب شمال گفتگوی تمدنها. چه شود سیّد.
صوفی جعفر | ۱۱ مهر ۱۳۹۰ - ۱۸:۰۳
بهترین کاریکاتور چند ماه اخیر!
Ramin | ۱۱ مهر ۱۳۹۰ - ۱۷:۵۳
با تشکر فراوان.فوق العاده بودد مثل همیشه
محمد | ۱۱ مهر ۱۳۹۰ - ۱۷:۳۴
چی بگم جز اینکه چقدر خوب می شناسی ما مردم را و چقدر خوب می بینی همه چیز را
The thing that makes this cartoon so funny is the fact that almost everyone who left the comments here act exactly as the characters inside the cartoon…!
ایول عالی بود مثل همیشه
آقا جان چرا پایِ مقدسات را وسط میکشید؟! خُب کشتار کردند که کردند, پس انتظار داشتید چگونه پاسخگویِ نسل جوانی که دنبال مطالباتشان بود را بدهند؟ اگر مقصودتان اینست که باید به وعده های سر خرمن نوفل لوشاتو عمل میشد, لطفأ سریعن به دستشویی مراجعه نموده و دهانتان را ٧-٨-١٠ مرتبه آب بکشید. همین زیادی خواهی ها بود که بالاخره کفر بُت شکن را در آورد دیگه. مطابق فرمایشات اَمام(قدس سره) ایشان میخواستند آزادی بدهند شماها نخواسید. حالا هم هر چه خدمتگذاران میخواهند به مردم کمک کنند که آلزایمر بگیرند نمیشود, یعنی نمیشود که بشود. لُپ کلام, نه تنها هیچ پیگیری در مورد کشتار لازم نیست, بلکه به نظر حقیر باید دقیقأ تحقیق شود و با ردیابیِ کشته شدگان ,نه تنها تمام ایل و تبارشان را هم کهریزکی نمود, میبایست خاکِ همه ی خاوران ها را هم به توبره کشید. تا آیندگان شیر فهم شوند که هر من ماست چند من خاوران, ببخشید, کَره داره. از ما گفتن.
قبل از هر چیز برادر مامور و معذور که از اسم کاربری من استفاده میکنی «نداءات»«plaidoyers » همان لطفا ایرانی است, یک اسم کاربری دیگر انتخاب کن حالا کپی رایت پیش کش همان قوانین مسجدی ام القرا را رعایت کن برادر طبق ایه شریفه* هر کی زودتر امد جا میگیره *خدا کنه که یادت نرفته باشه «موسیو».شاعری فرموده {از دست بوس میل به پا بوس کردی..خاکت بسر ترقی معکوس کردی} این تفکر فقط در پی حذف مخالف است چه غزه چه ایران چه اروپا چه این روی پا فقط طبق ایه شریفه غارت کن که میکنید دروغ بگو که اصلا بلد نیستی و جاعل هم که تقلبی بدنیا امدی
واقعا متاسفم برایتان برادران دزد پاسدار بی عمامه که بهتر است با همان نامی که برایتان اشناتر است یعنی «کلاخوند»، آخوند مدرسهرفتهای است که بهجای عمامه کلاه سر میگذارد و بهقصد دلبری از مقام ولایت و حوزۀ علمیه، زور میزند دُگمهای مذهبی یا آخوندی را با دلایل علمی ثابت کند. مثلا میکوشد که بهموجب اصول استریوُشیمی بیولوژیک پاستور، بهثبوت برساند که آب کُر (محتوای ظرفی بهطول و عرض و عمق سه وجبونیم) بهترین پاککنندۀ هر نوع آلودگی و عفونت است.یا قوانین دین مبین(قرائت رحمانی+ سبز سیدی) را که حاکم بر مملکت اسلامی است را بهحکم روحالقوانین مونتسکیو، بهعنوان دموکراتترین سیستم حکومتی به تمام جوامع بشری توصیه میکند. البته جدیدا رنگ سبز چمنی هم به بساط اضافه شده که کرشمه های خاص خودش را دارد که برادران جو فروش گندم نما بهتر واردند و هر کجا که در گل گیر میکنند خودشان را به ....میزنند .خلاصه میدانم نسل کشی ١٣٦٧ خط قرمز است, میدانم اجازه نداده اند که راجع به دهه فاجعه بار ١٣٦٠ چیزی بگو ید تو «کلا خوند»بخصوص اگر تاکید بر نام مسئول اصلی ان هم بشود یعنی «خمینی عه مام »وحالا «کلاخوند های»اعزامی که ته ریششان هم همیشه برقراراست با اسمان ریسمان کردن سعی در بفراموشی سپردن این جنایت علیه بشریت دارند .یاد شعاری افتادم که در سالهای دور که هنوز«کلاخوند»کوچولو بود و تازه ... خلاصه شعار این بود «رنگ ننگ را پاک نمیکند » «عه مام »فرزانتان فرمود اقتصاد مال خر است که دیدیم راست گفته, باور ندارید وضع مملکت را نگاه کنید. مانا بجاست یادی هم از قربانیان قتل عام تابستان و پاییز ١٣٦٧ که در حال گذراندن دوران محکومیتشان بودند و بعضا هم از تاریخ ازادیشان هم گذشته بود هم بکنی و تسلایی باشی برای بازماندگان انان. از من گفتن بود چون وقتی که صحبت کردن راجع به این جنایت ازاد شد دیگر ارزش ندارد وضع ام القرا خرابه چون رفسنجانی شیاد هم تازه یادش امده که سال ٤٣ مورد لطف «دکتر مصدق»قرار گرفته بوده است معروف است وقتی که کشتی میخاهد غرق بشود اول موشها فرار میکنند اما انگار این دفعه کوسه زنگی کرده .افشا و یاداوری جنایات دهه١٣٦٠ وظیفه همه است حتا تو.....
در ادامه داستان آقا حمید :
تو کشور همسایه همان کشور داستان حمید یک ولی فقیه جانشین خدا بر مردم حکومت می کرد .یک روز تصمیم گرفت برای مردم کشورش کاری بکنه تا مردم بیشتر قدرش را بدانند پس تصمیم گرفت روی رودخانه ای که داشتند یک پل بسازه فرستاد از چین و ماچین و ولات توران چند تا معمار وبنا آوردند بعد سالها پل را ساختند ولی فقیه که دیدپل آماده شد رفت افتتاحش کرد و همامجا هم یک سخنرانی تاریخی کرد و قانون گذاشت که هر کی بخواد از پل رد بشه باید یک مامور حکومتی ترتیبش را بده و چیزش بگذاره
خلاصه مردم هم کلی تکبیر گفتند و با سلام صلوات رفتند خونه هاشون و از فردا هر کی از پل رد میشد یاورش را استاد میکردند .بعد چند سال مردم صبرشان لبریز شد و اعتراض کردند.ولی فقیه گفت وا اسلاما چه مرگتان است
معترضین گفتند اماما مشکل ما اینه که افرادی که سر پل هستند تعدادشان کم است و ما معطل می شویم تعدادشان را بیشتر کنید تا زودتر رد شویم
یعنی اگه با یه نفر مخالفی بایدالزاما با همه چیزش مخالف بود؟
یعنی هیچکس نباید نظر شخصیش در هیچ مورد با احمدی نژاد یکی باشه؟
مثلا احمدی نژاد هر چند به دروغ میگه که با دزدی مخالفه ما باید بگیم چون احمدی نژاد گفته بده ما میگیم دزدی خوبه؟
خدایا کشور من ایران را از سه چیز حفظ کن-١-جنگ-٢-خشکسالی-٣-دروغ (داریوش شاه) البته در ان دوره قلم کش نبوده والا از قلم نمی انداخت.
مانا جان بعد از استقرار رژیم ادمخوار فقاحتی اسلامی به رهبری (حضرت امام خمینی راحل جام زهرخورده ابرو با خدا معامله کرده دارای دوران طلایی ) شما نه اولین و نه اخرین کسی هستی که با استفاده از قلمت سعی در تمسخر کورش و تاریخ گذشته قبل از اسلام ایران کرده ای تاریخی که گذشته ماست همانطور که تاریخی داریم شامل ورود دین صلح و برادری بوسیله شمشیر بدستان گرسنه چشم اعزامی از عربستان تا امروز.بنظرت پایه گذاری تفکر حقوق بشر با فهم مردمان آن دوره بوسیله کورش طبق اسناد موجود در موزه ها و مستند بودن آن میتواند تمسخر امیز باشد یا این جمله از قران کریم (لا اکراء فی الدین-در پذیرش دین زور و اجباری نیست)!!!که خودمان و خودتان بهتر از هر کسی به دروغ و پوچ بودن این فرمان قران واقفیم واقفید زیرا چند خط پایینتر انگار طرف (الزایمرش)شدت یافته فرمان کشتار کفار را صادر میکند .من که بدلیل بیسواد بودن ایشان سکوت میکنم شما را نمیدانم.. بزرگداشت بزرگانی از قبیل (کورش -داریوش-فردوسی-حافظ-....)فقط برای ایجاد چتری معنوی است در مقابله با وارثان و پیروان (اسلام رحمانی) که امروزه با پیروی مو بموی قوانین قران که برای بادیه نشینان شبه جزیره ١٤٠٠ سال پیش وضع شده بود دست و پا را در جهت مخالف قطع میکنند/سنگسار میکنند/چشم در میاورند/خون بها بر مبنای قیمت شتر تقاضا میکنند/به دختران و پسران در بند این مملکت همچون اسیران صدر اسلام تجاوز میکنند و حتا خاک کشور را هم به شیخ نشینان میفروشند و بعد این شیاطین درس خدا پرستی هم میدهند!چطور است به عنوان یک ایرانی به خودت این اجازه را میدهی که به نیاکانمان درشتی روا داری اما برای نشان دادن چهره ملایان جانی و نوچه های انها یعنی برادران دزد پاسدار هزار توجیه شرعی میتراشی؟در دنیای امروز از سیاستمدار تا هنرمند تا متفکرین هر کشوری در تلاشند تا ثابت کنند که مردم آن کشور هم سهمی هر چند ناچیز در پیشبرد حقوق بشر داشته اند الا مفاخر نوبر ایران که با تمام قدرت مشغول چنگ اندازی بر چهره تاریخی قبل از امدن گرسنگان مدینه به این کشورند و بدنبال معبود خود در گداخانه های نجف و کاظمین و کربلا وقبرستان بقی میگردند.
این کارتون منو یاد داستان زیر انداخت:
در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.
پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.
و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کرده اند.
پ.ن. این را من ننوشته ام. کسی برایم ارسال کرده است
مانا جان،
تو عالی هستی. کاشکی یک چیزی هم توی مایه های انتقاد به خود نابغه، باهوش، با فرهنگ پنداری ایرانیها بکشی.
لازم دیدم بجای نظر راجع کارتون یادی دوباره بکنم از جنایات تابستان و پاییز ١٣٦٧ بفرمان«عه مام پاشنه طلا» میر حسین گفت بریم چه کتابی بخانیم؟
این رباعی ها را به تأثیر از سخنان یک بانوی ایرانی نوشتم که اکنون در سوئد زندگی می کند و دو برادر جوان او را در سال 67 کشتند و به خاوران فرستادند و پس از چندی پدر و مادر را هم در غم برادران از کف داد و اکنون می کوشد تابا اقدامات آگاهی بخش و دادخواهانه اش ، یاد برادران و نسل همسرنوشت آنان را در خاطره ها زنده نگاه دارد. این بانو می گفت : « هرکس می باید درحد وسع و توان خود بکوشد تا یاد جوانان ایرانی که به بیدادِ حکومت دینی به خاک افتاده اند از خاطره ها فراموش نشود و نسل جوان از آنچه که بر خانواده های ایرانی و فرزندان آنان رفته است آگاه باشند. » و (م.سحر)هم رباعیاتی را سروده و به خانم مهین قلعه بانی و به همهء مادران و پدران و خواهران و برادرانی که بیداد حکومت دینی ، بر دل آنان داغ فرزند یا برادر و خواهر نهاده است تقدیم کرده
حاشا که زیاد، آنهمه بیداد رود
خاکستر ِ داغ ِ لاله بر باد رود
امروز ِ تو بی چراغ ِ دی، روشن نیست
دیروز تو فرداست گر از یاد رود
ای دوست ز بوستان خونین یاد آر
از سوسن و پروانه و پروین یادار
از محسن و اردشیر و بهروز و مجید
وز آرش و مرتضا و افشین یاد آر «م..سحر 2 اکتبر 2011»
امیدوار که روزی روزگاری اگر مانا صلاح دانست نگاهی هم به جنایات ١٣٦٧ بیندازد.
خیلی جالبه عکس احمدی نژاد در فسمت اول و آخر , روی میز , متفاوته ! عکس دوم در حال خندیدن هست )
خانه از پایبند ویران ست..خواجه در پیِ نقشِ ایوان ست. جناب مانا, آیا بنظر شما هنوز وقتش نرسیده که ما دست برداریم از گول زدن خودمان؟ یعنی سرچشمه ی تمام مشقات وجود شخصِ احمدی نژاد میباشد و حلّال مشکلات عدم وجود ایشان است؟ این را میگن یه زیرآبی محشر! باید حضور انورت عرض کنم (البته یقین دارم مستحضر حظور گرامی هست که) دزدی, جنایت, دستگیری مخالفان, شکنجه, تجاوز در زندان, کشتار و... از بدوِ ورود امام راحل شروع شد و ٣٣ سال است بی وقفه ادامه دارد. حا که کفگیر به ته دیگ خوره همه کاسه کوزه ها را سرِ آق محمود بشکنیم, بعدش هم انشاا... برمیگردیم به دوران طلایی اَمام. یا حتا بهترتر, ایندفعه بریم قطب شمال گفتگوی تمدنها. چه شود سیّد.
بهترین کاریکاتور چند ماه اخیر!
با تشکر فراوان.فوق العاده بودد مثل همیشه
چی بگم جز اینکه چقدر خوب می شناسی ما مردم را و چقدر خوب می بینی همه چیز را