در تهران قدیم در روز «سیزده به در»، مردم نسبت به طبخ و مصرف دمی یا دمپختک باقالا که غذای اصلی محسوب میشد و سپس بلغور یا آش رشته اقدام میکردند. حبوبات و سبزیجات آش و بلغور در خانه پخته میشد و تنها در دشت و باغ، آب و رشته آن افزوده میشد. اما مرسوم بود که از قابلمه بزرگ آش رشته، حتی شده به اندازه یک پیشدستی یا نعلبکی به اطرافیان بخشیده میشد. زیرا معتقد بودند که ممکن است در آن میان، پسری نا بالغ، زنی حامله یا طفلی باشد که هوس کرده باشد. خوردن کاهو سکنجبین و چاقاله بادام از رسومات عصر «سیزده به در» است.
در ایران کنونی، در این روز خانوادهها به گردشگاههای خارج از شهر میروند و به گردش در گلزارهای زیبا و باغها می پردازند. کودکان و نوجوانان نیز با هم به بازی و ورزشهای دستهجمعی میپردازند.
در این روز پسرها و دخترهای جوان به امید برآورده شدن آرزوها و یا یافتن همسری مناسب سبزهها را گره میزنند. اعتقاد بر این است که وقتی گره سبزهها باز شوند تمامی مشکلات حل میشوند و آنها به آرزوی خود میرسند. مرسوم است که هنگام گره زدن سبزه دخترها چنین زمزمه کنند: «سیزده به در، سال دگر، بچه بقل، خونه شوهر». در پایان روز، سبزه را به دور میاندازند، زیرا معتقدند که این سبزه تمامی دردها و بیماریها را در خود جمع نموده است. بنابراین دست زدن به سبزه دیگران موجب انتقال این مشکلات به فرد دیگری میشود.