دوستداران شعر «فروغ فرخزاد» بیست و چهارم بهمن ماه همزمان با چهل و دومین سالگرد درگذشت او همچون سال های پیش، از ساعت های ابتدای صبح تا ساعت 5 عصر در ظهیرالدوله برگرد مزار فروغ جمع شدند و یادش را گرامی داشتند.
در این مراسم خودجوش، بیش از هر سال جای خالی شخصیت های نام آشنای شعر امروزاحساس می شد.
این مراسم همانند سال های پیش، مراسمی خودجوش بود و بهانه ای تا در دعوتی عمومی که هیچ گاه در جایی ثبت نمی شود، درب گورستان ظهیرالدوله به روی دوستداران شعر گشوده و در میان سکوت گورستان که هر روز طولانی تر می شود، صدای نی لبک پری غمگینی که سالی یکبار، آواز حزین اش را زمزمه می کند، شنیده شود.
زندگی شاید ریسمانی است که مردی با ان خود را از شاخه می اویزد، زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد،یا عبور گیج رهگذری باسد که کلاه برمیدارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید:صبح بخیر
ان که رفت،خوش به حالش که به جای خوبی رفت. روحش شاد
اری آغاز دوست داشتن است/گرچه پایان راه ناپیداست...من به پایان راه نمی اندیشم/که همین دوست داشتن زیباست.
خوشا به حال کسانی که در دوره ای زندگی کردند که فوق شاعری همچون فروغ زندگی می کرد.