نسخه آرشیو شده
دهمین انتخابات ریاست جمهوری

لطفا رأی بدهید؛ جان مادرتان
عکس از فارس
از میان متن

  • یک اشکال ذاتی و چند هزارساله ایرانی‌ها در این است که ساده‌انگارانه فکر می‌کنند هر چیزی را خراب کنند می‌توانند بی‌نقص از نو بسازند. آخر با کدام سابقه کاری این اعتماد به نفس را پیدا کرده‌اید؟
موضوع مرتبط

جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۹:۵۴ | کد خبر: 1264

راویان اخبار و ناقلان اسرار و طوطیان شکرشکن شیرین‌گفتار روایت کنند که: روزی زورگوی سبیل از بناگوش در رفته‌ای جوانکی را «یخه» نمود و به حیلتی او را به خلوت کشید و قصد تعرض به او کرد. جوانک شروع به تقلا کرد و او را به جان مامانش قسم داد که رهایش کند. اما چه سود که هورمون‌های سبیل از بناگوش دررفته گوش‌شان بدهکار نبود. عاقبت جوانک بی‌چاره نالان گفت که حالا که چاره‌ای نیست من شرطی دارم و اگر قبول کنی من حرفی ندارم. زورگو نیش‌خندی زدی و گوشه چشمش مانند برونکا برقی زد و گفت شرطت را بگو. جوانک گفت که شرط من آن است که وقتی که از اینجا بیرون شدیم، پیش همه بگوییم که من آن کار را با تو کردم. سبیل از بناگوش دررفته هم گفت، خیالی نیست. این کار بکنیم و آن طور بگوییم. هر کس این سبیل مرا و حال نزار تو را ببیند خودش گوشی دستش می‌آید.

 

حالا حکایت تحریمی‌ها هم همین حکایت جوانک ما است. حاضرند چهار سال ترتیب‌شان داده شود، اما همین قدر که همه جا چو بیاندازند که ما با رأی ندادن ترتیب حکومت را دادیم خوش هستند.

از شوخی که بگذریم، می‌خواهم نگاهم را در این زمینه بنویسم. به این امید که حتی یک نفر را که نمی‌خواسته رأی بدهد راضی کنم که رأی بدهد.

یک اشکال ذاتی و چند هزارساله ایرانی‌ها در این است که ساده‌انگارانه فکر می‌کنند هر چیزی را خراب کنند می‌توانند بی‌نقص از نو بسازند. آخر با کدام سابقه کاری این اعتماد به نفس را پیدا کرده‌اید؟ 30 سال پیش که همه چیز را ویران کردیم، درست‌تر و بهتر از قبل ساختیم که این دفعه این کار را بکنیم؟ آخر کدام رفتار این ملت شما را امیدوار کرده که در این 30 سال تجربه اندوخته‌اند؟ این که بعد از 30 سال نق و غر زدن به احمدی‌نژاد رأی دادند (بعضی هم با رأی ندادن‌شان به روی کار آمدن احمدی‌نژاد کمک کردند که از نظر من فرقی ندارد). حالا این مردم فردا که اصلا فرض کنیم انقلاب شد، این بار درست رأی خواهند داد و یک سلطان دیگر علم نخواهند کرد؟ هزاران سال این ملت سلطان بالای سرشان بوده. با یک انقلاب یک روزه که نمی‌شود عادت سلطان داشتن را از سرشان انداخت.

یک دلیلی که خیلی‌ها بخاطر آن انتخابات را تحریم می‌کنند زیر سؤال بردن مشروعیت نظام است. فرض کنید که اصلا هشتاد درصد مردم رأی ندهند. فکر کنم هر کسی قبول داشته باشد که دیگر بیست درصد پای کار ثابت هستند. بعد چه می‌شود؟ آیا این ادا و اصول و ژست فردای انتخابات و اخبار حماسه‌سازی مردم است که زور به فشار شما می‌آورد؟ دوست دارید که اصلا بساط همین رأی نصف و نیمه هر برچیده شود و حکومت بدون تعارف بگوید که اصلا رأی هم نخواستیم. ما با زور سر کار هستیم و همین فیلم و سیاه‌بازی را هم جمع می‌کنیم. آن وقت ایران خیلی جامعه ایده‌آلی می‌شود؟ دوست داری حکومت نظامی به سردمداری سپاه داشته باشی؟ خیال شما راحت. با همان یک بار رأی ندادن امثال شما موقع انتخاب شدن احمدی‌نژاد به اندازه کافی به این سناریو کمک کردید. یک بار دیگر هم این کار را بکنید که به آن جامعه ایده‌آل نزدیک‌تر شویم.

حالا یک عده می‌گویند که «این به اصلطلاح» اصلاح‌طلبان امتحان خودشان را پس داده‌اند. یک بار که عنان اختیار به کف‌شان دادیم چه گلی به سر ما زدند که این بار بزنند. دلبندان من. چه بخواهید چه نخواهید بضاعت ما همین است. شاید سی سال پیش که خودمان را بدبخت کردیم چهار تا مدیر لایق در این کشور بود که بعد از کلی هزینه روی دست ملت گذاشتن، تجربه‌ای کسب کرده بودند و امثال ایران خودرو و کفش ملی و ... را به جایی رساندند. اما همان سی سال پیش همه را در کوزه انداختیم. الان به من بگویید چه کسی هست که قدرت معجزه دارد و پشت خط مانده است؟ ملی‌مذهبی‌ها که من خیلی برای‌شان احترام قایل هستم، آخرین باری که کار اجرایی کردند سی سال پیش به مدت چند ماه بود. یا نیم قرن پیش چندتایی‌شان در دولت مصدق بودند. حالا شاید از نظر سیاست خارجی مسالمت‌جوتر باشند، اما بی‌تعارف از نظر کار اجرایی مدلی نیست که بتوانیم روی آن حساب باز کنیم.

این هم مد شده که همه به خاتمی می‌پرند که وقتی که ما به خاتمی رأی‌مان را دادیم، بی‌عرضه بود و هیچ نکرد. اول این که عزیز من، رأی دادی. شاخ غول را که نشکستی! وقتی که برای ایران جان دادی بیا و برای من منت بگذار. کوچک‌ترین و بی‌هزینه‌ترین کاری که در راه توسعه ایران می‌توانستی انجام بدهی یک رأی دادن بود. اخبار و پروپاگاندای حضور پرشکوه و حماسه‌ساز مردم در پای صندوق رأی جوشی‌ات کرده؟ تو که طاقت این را نداری، برای من انقلاب خواهی کرد و اگر دستگیر شدی و سرت را تا گردن در چاه توالت فرو کردند طاقت می‌آوری؟

آدمی که در طول سی سال پنجاه کیلو وزن اضافه کرده است، یک شبه خوش‌اندام نمی‌شود. هزاران سال این ملت تن‌پروری فکری کرده. هزاران سال رعیت بوده. انتظار داشتی در عرض هشت سال همه جا گلستان شود؟ تعارف نداریم. اگر روزی برسد که ایران توسعه یافته و دارای دموکراسی باشد، عزیز من آن روز من و تو هفت کفن پوسانده‌ایم. اگر فکر کردی با تحریم تو همین فردا و پس فردا تقی به توقی می‌خورد و ایران گلستان می‌شود، ساعت خواب! ما حالاها باید اشتباه کنیم و تجربه کسب کنیم تا شاید پنجاه سال دیگر ایرانی قابل افتخار بر پا شود. دموکراسی یک شبه از آسمان به زمین نمی‌افتد. با خطا رأی دادن و به خطا تحریم کردن، ملت تجربه کسب می‌کنند و لایق دموکراسی می‌شوند. همین که جبهه مشارکت یک مجلس سر کار بیاید و بیرون بیاندازندش خودش تجربه است. ما اینها را قبلا تجربه نکرده‌ایم، الان هزینه‌اش را می‌دهیم. الان درس بگیریم که فردا نتیجه آن را ببینم.

اگر دلت را خوش کردی که با رأی ندادن تو، خودت را از اسم جمهوری اسلامی کنار کشیده‌ای و چشمت به خارج از کشور است، بگذار چشمت را باز کنم. من که در آمریکا هستم این را می‌بینم که معدودی هستند که بین حکومت و مردم ایران فرق قایل هستند. در اخبار شاید این طور بگویند. اما وقتی که به یک نفر می‌گویی که من ایرانی هستم، آن چه که طرف از ایران دیده احمدی‌نژاد و بسیجی‌های کفن‌پوش هستند. حالا خودت انتخاب کن که تصویر کشورت احمدی‌نژاد بی‌لیاقت باشد، یا خاتمی فرهیخته. اگر دلت را خوش کرده‌ای که فردا آمریکا حمله می‌کند و برای تو دموکراسی می‌آورد، چشمت را خودت باز کن و عراق را ببین. تازه خوابی که برای ایران دیده‌اند حتی با عراق هم فرق دارد. عزیز من. آیا مطمئن هستی که بعد از پایین کشیدن جمهوری اسلامی، ایرانی روی نقشه خواهد بود که برای آن دموکراسی باشد؟ آن موقع باید تصمیم بگیری که می‌خواهی تابعیت ایران مرکزی را داشته باشی، یا ایران شمالی، یا آذربایجان جنوبی، یا کردستان شرقی یا بلوچستان و ... این خوابی است که نئوکان‌های آمریکا برای ایران دیده‌اند. که این دندان لق را یک بار برای همیشه بکشند.

برای انتخابات مجلس در خارج از ایران نمی‌توان رأی داد. حاضر بودم 10 ساعت رانندگی کنم تا واشینگتن و رأی بدهم. این کار را حتما برای انتخابات ریاست جمهوری خواهم کرد. خواهش می‌کنم اگر حوصله کرده‌ای و این متن را تا به اینجا خوانده‌ای، کمی هم بیشتر فکر کن و بعد جان مادرت برو رأی بده.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی