سفیر اخیر رئیس جمهور پاکستان به ایران برای گفتگو در مورد پروژه خط لوله صلح موضوعی است که مورد توجه آلکس وطنخواه تحلیلگر مسائل ایران قرار گرفته است.
در فصل داغ انتخابات در پاکستان، سیاستمداران به مردم وعده مجموعه راه حلهایی برای حل یکی از مهمترین بحرانهای پاکستان را میدهند که چیزی نیست جز بحران انرژی.
به نظر میرسد همه بر این نکته اجماع دارند که اگر خط لوله هزار و هفتصد مایلی از ایران به پاکستان راه طولانی خود را طی کند میتواند درد ناشی از کمبود برق را التیام ببخشد.
بر سر این موضوع واشنگتن و اسلام آباد به نظر میرسد علیه یکدیگر موضع میگیرند و روابط آمریکا و پاکستان سرکش است. ایرانیها هم تقریبا از پایبندی پاکستان به این قرارداد چند میلیارد دلاری مطمئن نیستند.
ایران برای پاکستان چه میتواند بکند؟
اگر به هر گوشه پاکستان سفر کنید میتوانید کمبود انرژی را تجربه کنید. در مناطق شهری برق هجده ساعت در روز قطع است. در مناطق روستایی تا ۲۲ ساعت هم برق قطع میشود. در حالی که دولت پاکستان تاکید میکند کمبود برق برای اقتصاد این کشور به اندازه دو درصد از تولید ناخالص ملی هزینه دارد منابع مستقل این رقم را بیشتر و در حدود چهار و نیم درصد برآورد میکنند.
تمام صفحات روزنامهها در در مورد عواقب وخیم ناشی از کمبود انرژی هشدار میدهند. کسانی که از پس آن برمیآیند ژنراتور پشتیبان دارند که از تاثیر سو اختلالها کم کنند اما اینها اقلیت کوچکی از کشور ۱۸۰ میلیون نفری پاکستان را تشکیل میدهند.
جای تعجب نیست که بحران انرژی در پاکستان تبدیل به موضوع داغ سیاسی شده باشد چرا که این کشور برای برگزاری انتخابات پارلمانی در یازده ماه می آماده میشود.
با وجود این واقعیت که سالها است در پاکستان بحران انرژی وجود دارد، آصفعلی زرداری رئیس جمهور و حزب مردم پاکستان که سالها است این کشور را اداره میکنند از سوی عموم مردم سرزنش میشوند که چرا اجازه دادهاند بحران انرژی هر روز بدتر از پیش شود.
بدون تردید زرداری به دنبال آن است که راههایی پیدا کند که بحران انرژی مشروعیت سیاسی او را در شرایطی که در ماه سپتامبر کار خود را پایان میدهد خدشهدار نکند. بسیاری از پاکستانیها اقدامات اخیر رئیس جمهور خود را به برداشتن سنگ بزرگ تعبیر میکنند. در اوایل ماه مارس زرداری به ایران رفت تا پروژه خط لوله گاز هفت و نیم میلیارد دلاری با ایران را همراه محمود احمدینژاد افتتاح کند. در بازگشت او به پاکستان، منتقدانش گفتند که این مراسمی جذاب برای خودنمایی سیاسی دو رئیس جمهور بوده است اما هیچ کمکی به حل بحران انرژی در پاکستان نمیکند.
خط لوله تازه باید ساخته شود و طرح هنوز در مرحله برنامه ریزی قرار دارد بنابراین دلیل چندانی وجود ندارد که بتواند بزودی توسعه پیدا کند.
این صداها میگویند که زرداری تنها به دنبال یک پیروزی در ملا عام با بستن یک قرارداد بزرگ استراتژیک است. در پاکستان سیاستمداران اغلب از روی تعداد پروژههای بزرگ که در دوران حاکمیتشان آغاز میکنند اندازه گیری میشوند. بسیاری از مردم پرویز مشرف را از روی پروژههایی مثل بزرگراه و سد در دورانش به تکمیل رسید به خاطر میآورند.
در مورد ایران احمدینژاد میخواست که از این موقعیت به عنوان یک فرصت بزرگ برای نشان دادن بی فایده بودن تلاشهای آمریکا در منزوی کردن تهران استفاده کند. از منظر زرداری بسیاری احساس میکنند که ایرانیها کمتر به فکر یک توسعه اقتصادی و بیشتر به دنبال استفاده از این موقعیت به عنوان یک نشانه برای منزوی نبودنشان هستند تا مجادله به آمریکا را ادامه بدهند.
عامل آمریکایی
منتقدان کاملا حق دارند که مشکوک باشند. این پروژه تا امروز فراز و فرودهای بسیاری داشته است. همین طور این واقعیت دارد که معامله گازی با ایران یک راه حل سریع برای مشکل انرژی در پاکستان نیست.
در حالی که ایرانیها ساخت و ساز را را تا کنار مرزهای خود با پاکستان تمام کردهاند هنوز در طرف پاکستان ۴۸۸ مایل از کار باقی مانده است. در بهترین حالت و اگر وعده وام پانصد میلیون دلاری ایران به پاکستان محقق شود، گاز به صورت بالقوه از پایان سال ۲۰۱۴ میتواند منتقل شود.
اما بسیاری از مقامات و دانشگاهیان در اسلام آباد متقاعد شدهاند زمان آن رسیده که در مورد پروژه خط لوله گاز ایران به پاکستان گامی به جلو برداشته شود و راه دیگری در پیش نیست. آنها به حقایق سختی اشاره میکنند: در حال حاضر پاکستان به پانزده هزار مگاوات برق روزانه نیاز دارد اما تنها فقط ده تا یازده هزار مگاوات تولید میشود. خط لوله گاز ایران میتوانند نیروگاههای برق پاکستان را تغذیه کند که به نوبه خود چهار هزار مگاوات برق بیشتر تولید خواهد شد. به عبارت دیگر گاز ایران نیز تنها یک چاره موقت است.
هند تحت فشار آمریکا از واردات گاز ایران چشم پوشی کرده است اما ایران همواره به بازار انرژی هند امیدوار است.
خط لوله گاز ایران که خط لوله صلح خوانده میشود گاز طبیعی را از میدان پارس جنوبی در ایران به پاکستان، هند و سایر کشورهای شرق آسیا ببرد. هنوز اما تنها ایران و پاکستان به این قرارداد متعهدند.
با این وجود حتی اگر این دو کشور بتوانند بر مشکلات پروژه غلبه کنند یک مانع اساسی دیگر سر راه است و آن چیزی نیست جز مخالفت شدید آمریکا با طرح. آمریکا گفته است که در صورتی که پاکستان به این طرح بپیوندد این کشور را تحریم خواهد کرد. از نظر آمریکا در شرایطی که میکوشد ایران را تحت فشار قرار دهد این خط لوله میتواند برای ایران یک منبع درآمد باشد. واشنگتن همچنین استدلال میکند که این خط لوله از لحاظ اقتصادی جذاب نیست و بهتر است پاکستان به جای ایران از آسیای مرکزی و ترکمنستان از طریق افغانستان گاز وارد کند.
پاکستانیها اما به این پیشنهاد اعتنایی نکردهاند چرا که بی ثباتی افغانستان باعث میشود چنین پروژهای در حال حاضر خام جلوه کند.
در مقابل مقامات پاکسانی میگویند ایالات متحده آنها را قربانی مبارزه خود با ایران کرده است. پاکستان امیدوار است که واشنگتن در نهایت بپذیرد که اسلام آبادی برای تامین انرژی خود به ایران رو بیاورد و . طرف پاکستانی امیدوار است که جایگزین جذابتری از آمریکا دریافت کند. آنچه آنها در فکر دارند این است که آمریکا تکنولوژی هستهای خود را برای تولید برق در اختیار آنها بگذارد. در واقع بستهای مشابه آنچه در سال ۲۰۰۵ آمریکا به هند پیشنهاد داد.
آینده موهوم
در همین حال همین باز بودن پاکستان به سوی ایالات متحده است که ایران را در مورد اعتماد به پاکستان به تردید انداخته است. در میان ناظران در تهران این توافق وجود دارد که اگر واشنگتن بسته مناسبی بدهد اسلام آباد حاضر است قرارداد خط لوله گاز با ایران را پس بگیرد.
تهران هیچ تردیدی ندارد که پاکستان متحد کلیدی و استراتژیک پاکستان در منطقه است. در حال حاضر دو رئیس جمهور طرف قرارداد (احمدینژاد که دفتر کارش را در آگوست ترک میکند و زرداری که در سپتامبر به پایان دورهاش میرسد) خوشحالند که از این فرصت برای یک نمایش سیاسی استفاده کردهاند. این خط لوله مدتها پیش از به قدرت رسیدن آنها مورد بحث قرار داشته و میتواند برای سالها روی کاغذ بماند.