چهارشنبهسوری 86 هم از راه رسید
ایرانیان هر جای دنیا که باشند چارشنبه سوری را فراموش نمی کنند و دسته جمعی به قاشق زنی می روند، از روی آتش می پرند و فریاد می زنند زردی من از تو، سرخی تو از من.
آنها در جشن آخرین سه شنبه سال خورشیدی با برافروختن آتش و پریدن از روی آن، پژمردگی و سرما را از تن و روان پاک می کنند و آمدن نوروز را نوید می دهند.
طبق تعاریفی که نسل به نسل گشته و به ما رسیده، خوردن آجیل مشگل گشا، فال گوش ایستادن و قاشق زنی و پریدن از روی بوته های آتش هرکدام تعبیری دارند.
بزرگ و کوچک به قاشق زنی می روند تا طبق یک سنت قدیمی، نحسی آخرین چهارشنبه سال را از خود دور کنند.
مردم با خوردن آجیل مشگل گشا، آرزو می کنند مشکلات برطرف و آرزوهایشان برآورده شود و با شکستن کوزه ها، بخت بد را دور می اندازند.
جوانان بخصوص فال گوش می ایستند تا با گوش دادن به گفتگوی دونفری که رد می شوند و شنیدن اولین واژگان مثبت، از آینده خود باخبر شوند.
«گول گول چارشنبه»، «به حق پنشبه، نكبت بشه، شوكت بيه، زردی بشه، سرخی بيه»، اینها جملاتی با گویش محلی هستند که شب چارشنبه سوری در خطه سبز گیلان به گوش می رسد.
جوانان شرق گیلان شب چارشنبه سوری کوزه آبی از چشمه برمی دارند و بعد از پریدن از روی آتش، آب کوزه ها را به آسمان می پاشند تا سلامتی و سالی پربار داشته باشند.
در بجنورد، خراسان شمالی، کوچک و بزرگ از روی بوته هایی شعله ور که پشت سرهم روی زمین قرار دارند، می پرند و به زبان ترکی «غم گیده، شادی گلده» (غم رفت، شادي آمد)، «محنت گيده، روزي گلده» (رنج ومحنت رفت، روزي و خوشي آمد) زمزمه می کنند و به آتش می گویند: «ساريليقيم سنن»(زردي من از تو) «قرميزليقين منن»(سرخي تو ازمن)
سالها پیش در خطه خراسان شمالی آتش چهارشنبهسوری را خاموش نمیكردند تا خودش خاكستر شود و سپس خاكسترش را كه در نظر آنان مقدس بود كسی جمع كرده و بیآنكه پشت سرش را نگاه کند برسر نخستين چهار راه میریخت و در بازگشت اهل خانه كه میپرسيدند كيست؟ میگفت: «منم» - از كجا میآیی؟ «از عروسی»، - چه آوردهای؟، «تندرستی.»
در منطقه آذربايجان آجيل ويژه چهارشنبه سوري را «چرشنبه یمیشی» و شكلات مخصوص آن را «پنابات» مینامند.
«آتيل ماتيل ، چرشنبه بختيم آچيل ، چرشنب» شعر مورد علاقه دختران جوان در مناطق آذری است كه درآرزوی پريدن از روی آتش «چهارشنبه سوری» لحظهشماری میكنند.
شاربازی مخصوص این مناطق است که در شب چارشنبه سوری با پرتاب شار به آسمان، مردم را برای تماشای ستاره های سرخ به خرمن ها می کشاند.
«شال سالاماخ» در واقع یكی از شاخصههای چهارشنبه سوری در آذربايجان شرقی است كه استاد شهريار نيز در منظومه «حيدربابای» خود با عنوان «شال سالاماخ» یاد میكند.
در این آيين جوانان و نوجوانان پارچه بزرگ و بلندي را از پنجره و يا باجه منزل همسايگان و يا اقوام خويش آويزان كرده و عيدي طلب ميكنند.
در شهر شيراز، آتش افروختن در معابر و خانه ها، فالگوش، اسپند سوزاندن، نمک گرد سر گرداندن( در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانيدن زنان اوراد مخصوصی می خوانند)؛ بخش هایی از مراسم چارشنبه سوری است. قلمرو چهارشنبه سوری در شيراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آنجا نيز توپ کهنه ای است که زنان از آن حاجت می خواهند.
در اصفهان آتش افروختن در معابر، کوزه شکستن و فالگوش؛ گره گشائی در میان بزرگ و کوچک متداول است.
مردم کرمان پس از پریدن از روی آتش، از زغالهاي آتش برميدارند و به خانه ميبرند و با ريختن كندر و اسفند روي آن اطراف خانه ميگردند و دود ميدهند.
در قديم مقداري از آتش را در اجاق و تنور ميگذاشتند و بر اين باور بودند كه اجاق و تنور خانه هميشه گرم ميماند و بعد از اينكه آتش خاموش میشد خاكستر آن را داخل آب روان ميريختند تا نحسي چهارشنبهسوري از بين برود.
ایرانیان باستان براین باور بودند که فروهرها (فرشتگان نجات) و ارواح مردگان در 10 روز آخر سال به خانه های زمینی بازمی گردند و زندگان در آخرین غروب سال، با آنها وداع می کنند.
در این ایام، خانه تکانی بهاری شروع میشد و روی پشت بام ها آتش افروخته میشد تا به بازگشت ارواح خیرمقدم بگویند. اشکال ساخته شده از گل به شکل انسان و حیوان هم روی تمام پشت بام ها گذاشته میشد.
امروز برخی از زرتشتیان در شب چارشنبه سوری آتش را تا سپیده صبح روشن نگاه می دارند تا از ارواح در برابر نیروهای اهریمنی حفاظت کنند.
مهم ترین بخش مراسم چارشنبه سوری، روشن کردن آتش و پریدن از روی آن است که همانا اعتقاد به پرودگار، امید به زندگی و نبرد با بدی ها را متبلور می کند.