جیمی کارتر نخست وزیر سابق آمریکا در سفرهایش به خاورمیانه سعی در یافتن راهحلهای صلحآمیز برای مناقشات جاری میان غرب و دنیای اسلام است.
جیمی کارتر رییس جمهور پیشین آمریکا با انتشار کتابی درمورد صلح خاورمیانه و دیدار اخیر با مقامات گروه فلسطینی حماس، به یک چهره خبرساز در مطبوعات جهان بدل شده است.
از زمان انتشار کتاب جنجالی «فلسطین: صلح، نه آپارتاید» که کارتر دو سال پیش منتشر کرد، این رییس جمهور پیشین آمریکا با انتقادهای گسترده از سوی آگاهان سیاسی، اندیشمندان و نزدیک ترین یاران خود روبهرو شده است.
سفر اخیر کارتر به سوریه و دیدار با خالد مشعل رهبر سیاسی حماس که به گفته خود او بخشی از سفر به منطقه خاورمیانه برای گفتوگو درمورد بحران فلسطین- اسراییل بود، با مخالفت و اعتراض رهبران کاخ سفید ازجمله جورج بوش و کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه همراه بود.
وبسایت «کامون گراند نیوز سرویس» مقالهای به قلم عباس برزگر منتشر کرده که نگاهی بر اقدام اخیر کارتر برای ایجاد یک راهحل مبتنی بر واقعیت درخصوص بحران خاورمیانه دارد.
نویسنده مقاله مینویسد: جالب خواهد بود اگر جیمی کارتر، که دوره ریاست او با بحران گروگانگیری در ایران و روی کارآمدن آیتالله خمینی (بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران) تداعی میشود، به یک نماد برقراری راه حل واقعبینانه صلح آمیز در برخورد غرب با جهان اسلام تبدیل شود.
برزگر بر این دیدار تحلیلی نوشته که در زیر میخوانیم:
راهکار عملگرایانه کارتر
اگرچه دیدار اخیر کارتر با رهبر حماس دایره دوستان او را بزرگتر میکند، اما اقدام او معادل با سفر نیسکون به چین در سال 1972 (1351) بود.
در فوریه 1972 نیسکون در اقدامی استثنایی که از سوی رهبران آمریکا بیسابقه بود، به چین پرواز کرد و در پایان این سفر، دو کشور اعلامیه مشترکی درخصوص مخالفت با سلطهطلبی در آسیا و منطقه پاسیفیک صادر کردند که استنادی آشکار به نفوذ مسکو در منطقه بود.
رهبران جهان که درگیر گروههای فعال اسلامگرا در زمینههای متفاوت هستند باید از تجربه دیرینه کارتر در ارائه راهحل مناقشه، رهبری نظری و نگرش غیرایدئولوژیکی او استفاده کنند.
این راهکار واقعبینانه کارتر نه تنها راهی را نسبت به ثبات آینده (خاورمیانه) ارائه میدهد، بلکه به نظر میرسد دشمنان (منطقه خاورمیانه) را میانهرو کند و بار دیگر نشان میدهد که ملاقات سیاسی اولین عامل بازدارنده خشونت سیاسی است.
دیدار کارتر با حماس، یک اقدام کاملا بدیع یا ریشهای نیست، بلکه یک امر صرفا نمادین است که در آن بسیاری از ناظران ذیصلاح، فعالان امور بشردوستانه و اندیشمندان خاورمیانه به جنبشها و سازمانهای سیاسی اسلامی نزدیک شدهاند.
برخلاف نمایش اسلامهراسی حاصل از موج خشونت متعصبانه، بسیاری از کارشناسان یادآور شدهاند که گروههای سیاسی اسلامی وارد فرآیندهای سیاسی مردمسالار شدهاند و به پیشنهادهای دیپلماتیک با نظری مساعد پاسخ میدهند.
این امر که کارتر میتواند به درخواست دیرینه حماس مبنی بر آتش بس اعتبار بخشد، ثابت میکند که حتی گروههای اسلامی افراطی زمانی که در قدرت جایگاهی پیدا میکنند میتوانند میانهرو شوند.
بیتوجهی دولتهای خاورمیانه به دیدار کارتر و حماس
این درحالی است که اندیشمندان و ناظران سیاسی سراسر جهان این رویداد کاملا آشکار (دیدار کارتر و حماس) را نادیده گرفته و نخبگان سیاسی کشورهای غربی نیز به آن توجهی نکردهاند. حکومتهای ثروتمند خاورمیانه هم از روی سیاست ترس و کنترل، چنین روندی پیش گرفتهاند و روی این دیدار چشم پوشاندهاند.
برای مثال، نگرش رژیم مصر نسبت به اخوان المسلمین را درنظر بگیرید. با وجود آنکه این سازمان خشونت را به عنوان راهکار سیاسی مردود شمرده و بر انتخابات آزاد و عادلانه مهر تایید زده است، اما دولت مصر با دستگیر کردن نامزدهای این گروه، اصلاح قانون اساسی کشور و تضعیف نامزدهای سایر گروهها، مانع اصلاحات مردمسالار شده است.
در این شرایط، برگزاری انتخابات آزاد در مصر کاملا ضروری است، زیرا ممکن است دولت این کشور همان مقوله جنگ داخلی الجزایر را به راه اندازد.
از سوی دیگر، مک کین نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای جلب آرا مردم، نسبت به تهدید قریب الوقوع اسلام افراطی هشدار داده است.
در این راستا، مک کین موافق سخنان متعصبانه کشیش جان هاگی است که معتقد به برخورد تمدنهاست و میگوید: بن بست تاریخی کنونی، یک جنگ مذهبی است که اسلام نباید در آن پیروز شود.
جالب آنکه مک کین دنباله رو سیاست دولت جورج بوش است که هیلاری کلینتون (نامزد دموکراتها) نیز بر این سیاست مهر تایید زده است، سیاستی که میگوید آمریکا هرگز نباید با دشمنان خود دیدار سیاسی داشته باشد.
این سیاست آمریکا چالشهای سیاسی پیش روی رهبران جهان را تیره میکند و موفقیت تاریخی حاصل از اجرای سیاست مخالفان را نادیده میگیرد.
در واقع، حتی دولت بوش هم به این نکته پی برده که دوستی با احزاب سیاسی مخالف، مذهبی یا سکولار، منافعی در بر دارد. رهبران نظامی آمریکا به عبدالعزیز حکیم روی آوردهاند تا تضمینهای امنیتی را برای نیروهای آمریکایی در عراق تامین کند.
اما مواضع ایدیولوژیکی مجلس اعلای عراق و دخالت در امور سیاسی در سالهای اخیر متعادلتر شده و یک فرآیند مردمسالار را رقم میزند. این درحالی است که نام اصلی این مجلس، مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق بود.
این ائتلاف سیاسی در راستای تایید شوراهای بیداری سنی و ارتباط و مراقبت آمریکا از آیت الله سیستانی است.
جالب توجه آنکه تلاش نوری مالکی نخست وزیر عراق برای حفظ قدرت، او را به سوی جریان فکری مک کین-بوش سوق داده است.
مالکی که زمانی به حمایت مقتدا صدرنیاز داشت اکنون به خاطر رویارویی با چالش های این روحانی جوان دردسرساز، تهدید کرده گروه صدر را منحل خواهد کرد و جنگ علنی علیه او به راه خواهد انداخت.
دیدار سیاسی در اولویت
با توجه به این توضیحات و روشنگریها، فعالان امور بشردوستانه و دولتمردان نظامی سراسر جهان دریافتهاند که گام اول در فرآیند یک راه حل پایان مناقشه، اولویت دادن به اقدام سیاسی و تعهد به زبان سیاسی است.
از اینرو اگر حماس توافق کرده آتش بس دایمی را بپذیرد که مرزهای 1967 را به عنوان چارچوب ایجاد کشور فلسطین به رسمیت میشناسد، آنگاه امتناع از دیدار با حماس صرفا مقدمه یک تعهد ایدیولوژیکی است.
با دیدن اوضاع اسفبار انسانی در غزه و شرایط امنیتی ناگوار این منطقه، بیدرنگ این سوال به ذهن راه مییابد که رهبران واشنگتن و تل آویو باید از فرصت به دست آمده (دیدار کارتر و حماس) استفاده کنند و به سوی حل بحران بشتابند.
در عوض، تعهدات ایدیولوژیکی اولمرت و بوش که به زودی دوره ریاستشان تمام میشود، اولویت امنیت انسانی را به صدا درخواهد آورد.
بنابراین جالب خواهد بود اگر جیمی کارتر به نماد دیدار واقع بینانه و راه حل صلح آمیز میان برخورد غرب با دنیای اسلام تبدیل شود. اگرچه برای تخریب این دیوار برلین گامهای زیادی باید برداشت، اما این امیدواری هست که حداقل از گذشته درس بگیریم.