توقف پخش برنامه زنده «مثلث شیشهای» از تلویزیون، واکنشهای مختلفی را در میان رسانههای و مخاطبان این برنامه برانگیخت. برخی ناظران عوامل سیاسی را سبب پایان یافتن این برنامه در میانه راه میدانند.
در خبرها آمد و دیدیم که برنامه مثلث شیشهای با اجرای رضا رشید پور، پس از سی و پنج شب اجرا، ناگهان و در میانه راه با « یک اشاره» تمام شد.
رضا رشید پور در سری برنامههای شیشهای خود، عبور شیشهای، شب شیشهای و مثلث شیشهای، با لحنی جسورانه، اما با احتیاط فراوان، شروع به گفتگوی زنده با مهمانان معروفش کرد و با بازخوردهای مثبتی که از بینندگان گرفت، با اعتماد به نفس بیشتری به طرح سوالاتی پرداخت که روی خطوط قرمز قرار داشت.
باید گفت مهمانان برنامههای رشیدپور خود را برای مواجهه با این خطوط قرمز سیاسی و فردی آماده کرده بودند و در میانه راه شب شیشهای، بیشتر آنها برای چالش و حتی کمی مبارزه، با حالتی تدافعی روی صندلی برنامه مینشستند.
بارها از زبان خود مهمانان شنیده شد که به آنها توصیه شده به این برنامه نروند، چون آنجا مسلخی است که عقاید و نظرات درونی هر شخصیت را عریان و سپس سلاخی می کند و این امکان وجود دارد که تصویر بیرونی و بعضا محبوب او را در میان مردم از بین ببرد.
چیستا یثربی از آخرین مهمانان مثلث شیشهای با انتقاد از برنامه گفت که مجری این فرصت را دارد که سر فرصت همه اطلاعات را درباره مهمانش جمع آوری کند و با دقت و سر صبر سوالات بسیار چالشی خود را مطرح کند، اما مهمان برای پاسخ دادن به همان سوالات فقط لحظهای وقت دارد، آن هم پیش روی میلیونها چشم کنجکاو.
صندلیهای داغ
چند سال پیش بود که پخش برنامه صندلی داغ، بینندگان تلویزیون ایران را هیجان زده کرد.
صندلی داغ که به صورت ضبط شده پخش می شد، اولین برنامهای بود که بر پایه گفتگوی یک مجری ثابت با شخصیتهای مشهور، شکل گرفت.
صندلی داغ با انتخاب منوچهر نوذری به عنوان مجری ثابت به طرح سوالاتی ساده درباره زندگی روزمره مهمان برنامه، تلاش میکرد تا فاصله میان مردم و شخصیتهای شناخته شده سیاسی و هنری را بردارد که در نوع و زمان خود موفقیتآمیز بود.
این برنامه پس از منوچهر نوذری با اجرای داریوش کاردان و احمد نجفی ادامه یافت ولی رفته رفته جذابیت اولیه خود را از دست داد، چرا که شرایط روز اجتماعی شکل و محتوای دیگری را از برنامه انتظار داشت تا بتواند به لایههای درونیتر بپردازد.
دو روی سکه جامعه ایرانی
مشابه برنامههایی با این شیوه اجرا، سالها است که در رسانههای شنیداری و دیداری کشورهای جهان در حال پخش است، اما مشکل اجرای آن در ایران ناشی از حجابی است که میان زندگی درونی و زندگی بیرونی مردم وجود دارد و آنچنان با زندگی همه عجین شده که به شکل فرهنگ درآمده است.
این حجاب در همه لایههای شخصی و اجتماعی ایران وجود دارد و کنار رفتن گوشهای از آن، ناگفتهها و نادیدنیهای بسیاری را آشکار میکند و به همین خاطر همیشه با واکنش روبهرو میشود.
سری برنامههای شیشهای رشید پور، تلاشی بود برای بیپیرایه سخن گفتن، بیتعارف تحلیل کردن، ترویج روحیه انتقادپذیری و دستکاری گوشهای از این حجاب.
همانطور که رضا رشیدپور در این سه برنامه رشد کرد، برنامه هم در سطوح بالاتری قرار گرفت.
گذر از آستانه تحمل
با وجود بسیاری از انتقادات که به اجرای رشیدپور وارد است، اما کلیت وجود چنین برنامهای که با آستانه تحمل یک جامعه، شامل حکومت و مردم، سر و کار دارد، سبب رشد نگرش تمام افراد جامعه و تغییر این آستانه تحمل میشود.
بسیاری از رسانههای کشور تاکید بر دستوری بودن اتمام مثلث شیشهای دارند، اما این را نباید نادیده گرفت که اقشار مختلفی از جامعه نیز به برنامههای این مجموعه خرده گرفتهاند و برخی سوالات و رفتارهای مجری برنامه را خارج از محدودیتهای عرفی جامعه دانستهاند.
مثلث شیشهای که بر خلاف دو برنامه پیشین، دست بر نقطه حساس، یعنی مسائل سیاسی و حزبی گذاشت، بهای تلاش برای شفافسازی را هم پرداخت و در نیمههای راه تمام شد.
این برنامه زنده تلویزیونی فراتر از آستانه تحمل امروز بود و نتوانست فشار از بالا را دوام بیاورد.
همانطور که امروز صندلی داغ دیگر جذاب نیست و دیالوگهای فیلم «آواز قو» آنقدر هیجانانگیز نیست، برنامههای شیشهای رشید پور هم با گذشت سالها هیجان و جذابیتش را از میدهد و زبان و زمان جامعه، برنامههای دیگری را از رسانههایش طلب میکند.
اما این برنامهها با اجرای افرادی که سواد و جسارت و اعتماد به نفس دارند، حرکتهای تاثیرگذاری را در تاریخ رسانهای ایران ثبت میکنند و نامشان پس از سالها به عنوان تابو شکنان در رسانه ملی، در یادها میماند.