اهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل در آخرین سفر خود به ایالات متحده گفته است شاید اسرائیل دیگر هیچگاه در آمریكا رئیس جمهوری دوست تر و همراه تر از جورج بوش به خود نبیند.
این سخنان وی برای برخی تحلیلگران بسیار معنی دار بود كه بلافاصله این سوال را مطرح كردند آیا رهبران اسرائیل در صدد یكسره كردن امر با ایران پیش از خروج بوش از كاخ سفید هستند؟
شكی نیست كه در مقطع كنونی رهبران اسرائیل در وضعیتی بغرنج به سر می برند.
در اسرئیل هنوز پاسخی منسجم به سوالات مهم درباره چگونگی مقابله با خطر راهبردی جمهوری اسلامی وجود ندارد و این درحالیست كه زمان به نفع تهران در حال جلو رفتن است.
از آن جمله اینكه رژیم صهیونیستی هنوز نمی داند بایستی به اطلاعات و ارزیابی های ناقص فعلی تكیه كرده و قبل از خروج بوش از كاخ سفید با حمله به ایران ریسك نماید یا اینكه منتظر جانشین بوش مانده و با آینده ای نامعلوم از ایران هسته ای و رئیس جمهوری میانه روتر در كاخ سفید كنار بیاید؟
این وضعیت تا حدود قابل توجهی با وضعیت جناح تندرو در دولت بوش نیز انطابق دارد.
برخی گفته ها حاكی از آن است كه حداقل جناح تندرو در دولت بوش پرونده ایران را برای جانشین وی باقی نخواهند گذاشت و قبل از ترك كاخ سفید دست به اقداماتی خطیر خواهند زد.
در این میان تحلیلی نیز وجود دارد كه روز به روز مورد توجه جدی تر قرار می گیرد: نئومحافظه كاران حمله به ایران را یا در باقی مانده عمر دولت بوش عملی ساخته یا آنكه در صورت انتخاب مكین امر را به او واگذار خواهند كرد تا در فرصتی بهتر این نیت را عملی سازد.
بنا به این تحلیل، اگر باراك اوباما به ریاست جمهوری انتخاب شود حمله نظامی به ایران بایستی در فاصله انتخاب وی و خروج بوش از كاخ سفید عملی گردد.
گفته می شود اسرائیل نیز برای همین دوره كوتاه برنامه ریزی كرده است؛ چراكه مطمئنا وجود باراك اوباما را در كاخ سفید مانعی احتمالی برای توسل به راهكار نظامی خواهد دید.
از سوی دیگر، بسیار بعید خواهد بود كه تل آویو قبل از قطعی شدن نتایج انتخابات آمریكا، دست به حمله نظامی علیه تهران بزند.
زیرا كه پیامدهای آن از جمله جهش قیمت نفت و بحران های پیرامونی حاصل از آن برای موقعیت داخلی محافظه كاران فاجعه بار بوده و به نفع نامزد دموكرات ها یعنی بارك اوباما تمام خواهد شد.
خارج از این بحث كه تا چه اندازه این تحلیل و اخبار حاشیه ای آن بر واقعیات منطبق بوده یا صرفا برای مرعوب كردن ایران در زمینه فعالیت های هسته ای و ژستی سیاسی برای ایجاد اطمینان در همپیمانان منطقه ای آمریكاست، اهمیت این تحلیل در آن است كه با وجه نظر نئوكان ها و رهبران اسرائیل اشتراكات فراوانی دارد.
اسرائیل وجود بوش را یك فرصت استثنایی دیده و درباره جانشین وی نمی تواند ریسك نماید و از دیگرسو نئومحافظه كاران نمی توانند بدون كمترین عمل به شعارهای چندین ساله خود علیه تهران، پرونده هسته ای این كشور را در نیمه راه در دست دموكرات ها رها كنند.
به این ترتیب آیا دوره كوتاه میان انتخابات آمریكا و خروج بوش از كاخ سفید به یكی از حساس ترین مقاطع دهه نخست هزاره تبدیل خواهد شد؟
پاسخ صریح به این سوال ساده نیست، اما در تحلیل نهایی بایستی گفت كه تجربه سال های اخیر نشان داده است كه تصمیم گیران در كاخ سفید به دلیل مشكلات داخلی و خارجی از اتخاذ تصمیم حتی بر اساس متغیرهای میان مدت ناتوان هستند و به نظر می رسد تصمیمات بر اساس روندی روز به روز اتخاذ می گردد.
بر این اساس، وضعیت داخلی اسرائیل، عملكرد ایران در منطقه و چگونگی سیر امور در عراق، فلسطین و لبنان در سرانجام امر تعیین كننده خواهند بود.