با کاهش تنش میان پیونگیانگ و غرب بر سر برنامه هستهای کره شمالی، این تصور وجود دارد که موضوع ایران نیز از همین روش قابل حل است، اما مقایسه شرایط دو کشور نشان میدهد که اختلافات ایران و غرب پیچیدهتر از موضوع هستهای است.
پس از تصمیم لیبی به پایان دادن به برنامه هستهای، اقدام کره شمالی در تخریب و تعطیل کردن بخشی از تاسیسات هستهای خود، نشانه موفقیتی برجسته در سیاست آمریکا در قانع کردن پیونگیانگ به عقب نشینی از برنامه هستهای تلقی میشود.
در حالی که آمریکا و ایران بر سر موضوعی مشابه در تضاد به سر میبرند، لغو برنامه هستهای لیبی و کره شمالی سبب طرح سوالاتی درباره روند پرونده هستهای ایران نیز شده است.
ایران و کره شمالی جدا از پرونده پر پیچ خم هستهای خود، وضعیت همانندی از لحاظ صفبندیهای جهانی دارند.
نام کره شمالی همچون ایران در فهرست «محور شرارت آمریکا» قرار دارد و به دلیل داشتن برنامه هستهای، در زمره کشورهای حامی تروریسم است.
همچنین هر دو کشور با سطحی از انزوای جهانی مواجه هستند و با در نظر گرفتن نسبتهای موجود، هنوز در اقتصاد جهانی ادغام نشدهاند.
به علاوه پیونگیانگ و تهران اتمی شدن را وسیلهای برای فشار به قدرتهای بزرگ برای به دست آوردن امتیاز و مقابله با تهدیدات نظامی پیرامونی میبینند.
چنین شباهتهایی میان کره شمالی و ایران، برخی تحلیلگران را بر آن داشته است که پیروی از مسیر کره شمالی را الگویی مناسب برای حل و فصل بحران اتمی ایران دانسته و بگویند چنین رویکردی میتواند در نهایت باعث پایان انزوای ایران و رفع خطر جنگ شود.
در این زمینه چند نکته قابل توجه به نظر میرسد:
- تفاوت موقعیت استراتژیک ایران با کره شمالی، جغرافیای سیاسی که ایران در آن به سر میبرد و وجود ذخایر عظیم نفتی در کشور، عواملی هستند که دو تصویر متفاوت از شرایط جهانی از دو کشور ترسیم میکند و به این ترتیب، از شباهتهای دو کشور در ارتباط با حل و فصل پرونده هستهای میکاهد.
- سطح توسعه فناوری هستهای کره شمالی قابل مقایسه با ایران نیست و باوجود این که ایران به مرحله تولید صنعتی رسیده است، اما ظاهرا هنوز تا رسیدن به مرحله تکمیل چرخه تولید سوخت هستهای فاصله دارد.
به این ترتیب، معنای توقف برنامه هستهای کره شمالی با ایران متفاوت است.
- اساسا بحران میان جمهوری اسلامی وغرب تنها به مساله اتمی شدن ایران باز نمی گردد.
ایران از دید ایالات متحده یک مشکل پیچیده منطقهای برای تحکیم نفوذ آن در خاورمیانه و تثبیت مهمترین شریکش، یعنی اسرائیل به شمار میرود.
از این رو جمهوری اسلامی متهم به ایجاد مانع در مسیر صلح خاورمیانه بوده و آمریکا در مقاطع مختلف عدم ایجاد مانع در این مسیر را پیش شرط خود برای مذاکره و به رسمیت شناختن جمهوری اسلامی قرار داده است.
- فهرست اتهامات علیه ایران با این موارد پایان نمییابد.
آمریکا در تمام سالهای پس از انقلاب، تهران را به حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر متهم ساخته است.
به علاوه، این کشور و برخی کشورهای غربی دیگر مانند فرانسه و بریتانیا حتی از تهدیدآمیز بودن برنامه نظامی متعارف ایران (مانند توسعه برنامه موشکی) برای ثبات جهانی سخن به میان میآورند.
این فهرست بلندبالا از اتهامات قابل تفسیر و رنگارنگ، کمترین جای تردیدی باقی نمیگذارد که نمیتوان مساله ایران و غرب را به پرونده هستهای محدود کرد.
مقامات ارشد کشور نیز به نظر میرسد به مساله هستهای و فشارهای آمریکا و اروپا از همین زاویه نگریسته و بر این اساس عقبنشینی جوهری را چیزی جز تضعیف اعتبار جمهوری اسلامی در افکار عمومی داخلی و خارجی نمیبینند.
به نظر نمیرسد تجویز نسخه کره شمالی و لیبی برای جمهوری اسلامی راه حلی برای خروج از انزوای بینالمللی و حتی رفع خطر اقدام نظامی علیه کشور فراهم آورد.
دور از ذهن نیست که با فرض توقف غنیسازی اورانیوم و چشمپوشی از این فناوری، غرب گام دیگری به جلو نهاده و موضوعات دیگری مانند تروریسم، حقوق بشر یا صلح خاورمیانه را مطرح سازد.
همه اینها موضوعات پیچیدهای هستند که آینده روابط ایران و غرب را در ابهام فرو می برد میتواند زمینهساز رویاروییهای خطرناکی میان دو طرف باشند.