با داغ شدن مباحث انتخاباتی در کشور، سیاست خارجی و عملکرد دولت در عرصه بینالمللی در مرکز گفتگوها و کشاکشهای انتخاباتی قرار گرفته است.
روابط بینالمللی ایران، به ویژه آینده روابط با آمریکا، تهدیدهای اسرائیل علیه کشور، وضعیت ایرانیان در خارج از کشور، سهم کشور از بستر دریای خزر و از همه مهمتر، پرونده هستهای از سوی جناحهای سیاسی و رسانههای وابسته به آنها مطرح شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
در این میان، برخی از پروندههای مهم و حیاتی کشور از جمله رابطه با آمریکا و برنامه هستهای دستخوش دستانذازهای انتخاباتی شده و مورد بهرهبرداری سیاسی و انتخاباتی قرار گرفته است.
پرونده هستهای ایران که مهمترین چالش سیاست خارجی کشور است، تبدیل به یک توپ سیاسی در زمین انتخابات شده و اتهاماتی در این زمینه از سوی جناحها علیه یکدیگر رد و بدل میشود.
این درحالی است که درباره چنین موضوعی در سطحی فراتر از رییس جمهوری و در بستری توافقی با مشارکت نمایندگان قوای سه گانه و رهبری تصمیمگیری میشود، و آن چه این روزها درباره عقبنشینی یا دستاورد هستهای در دولت اصلاحات یا دولت اصولگرایان گفته میشود، در حقیقت تصمیمگیری نظام بوده که در آن مقاطع با توجه به شرایط خاص بینالمللی اتخاذ شده بود.
موضوع رابطه با آمریکا نیز که برای کشور اهمیت راهبردی دارد و گشایش در آن نیازمند اراده و تصمیم ملی است، به ابزاری اتهامی از سوی یک جناح علیه جریان سیاسی دیگر تبدیل شده است.
این در حالی است که مشکلات پیش روی آمریکا در منطقه و تغییرات بینالمللی سالهای گذشته که به نفع ایران پیش رفته است، نیازمند برخوردی کارشناسی، ظریف و غیرسیاسی است.
این پرسش مطرح است که درحالی که در کشور ما همیشه برای امور مختلف خط قرمزی ترسیم میشود، چگونه موضوعات ملی و حیاتی که فراتر از دولتها و اشخاص است، چنین به بازی گرفته شده و در برابر طرحهای اساسی برای مقابله با چالشهای نظامی و امنیتی پیش روی کشور قرار میگیرند.