حامیان موسوی با استفاده از پیامک و سایتهایی مانند فیس بوک در خیابان ولیعصر تهران گردهمایی زنجیرهای برگزار کردند.
گردهمای حامیان میرحسین موسوی با عنوان «زنجیره سبز» در تهران برگزار شد.
روزنامه واشنگتن پست نوشت: طرفداران میرحسین موسوی ازطریق پیامک و نامه الکترونیکی در شبکه اجتماعی «فیس بوک» یکدیگر را خبر کرده و در خیابان ولیعصر تهران به شکل زنجیرهای گردهمایی برگزار کردند.
در شرایطی که فرمانداری تهران به حامیان موسوی اجازه نداد در ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی گردهمایی برگزار کنند، هزاران نفر از آنها با استفاده از تکنولوژی مدرن، مکان گردهمایی را خودشان تعیین کردند.
براساس این گزارش، بسیاری از حامیان موسوی طناب سبز با خود آورده بودند و با بستن طنابها به یکدیگر، یک زنجیرهی بزرگ انسانی به رنگ تبلیغاتی موسوی تشکیل دادند.
واشنگتن پست نوشت: گروههایی هم با روسریهای سبز یا تیشرتهای سبز از مدارس و دانشگاههای شهر ازجمله دانشگاه علم و صنعت، به این زنجیره پیوستند.
به نوشته این روزنامه، بیش از یکصد هزار تن از طرفداران احمدینژاد با اتوبوسهایی که توسط بسیج تدارک دیده بود، در یک مسجد در مرکز شهر تهران جمع شدند.
واکنش به گردهمایی
جواد شمقدری مشاور احمدینژاد، تاکتیکهای تبلیغاتی میرحسین موسوی را نوعی «جنگ روانی» خواند که از روی «انقلابهای مخملی» کپیبرداری شده است.
شمقدری گفت: آنها یک گروه یکصد نفری با لباسهای رنگی را در مناطق تهران مستقر میکنند و این موجب اختلال در ترافیک میشود.
مشاور احمدینژاد افزود: این روش انقلاب مخملی است. اما این گردهمایی زنجیرهای به معنای جمعآوری آرای مردم است.
شمقدری جوانان هوادار موسوی را «خوره ی کامپیوتر» و منزوی تصویر کرد و ادعا کرد که جوانان طرفدار احمدینژاد اجتماعی تر هستند و در مراکز بسیج، خیابانها یا ورزشگاهها دور هم جمع می شوند.
رضا بادامچی، مدیر یک وبسایت اینترنتی میگوید: اگر تشابهی میان تبلیغات ما و یک انقلاب مخملی وجود دارد، این امر تصادفی است. ما انقلاب نمیخواهیم. ما پیروزی موسوی را میخواهیم.
مردم پیام خود را از طریق وبسایتها به آگاهی مردم میرسانند و این اطلاعرسانیها رایگان است.
به نظر بادامچی، این دیجیتالیترین و واقعیترین انتخابات در ایران است.
امروز یک جریان انحرافی که متاسفانه همچون نقش اشرف پهلوی عمل می کند. من چندروز قبل که سخنرانی یکی از همین آقایان را که از همین کانون اعتیاد برخاسته بودند را مشاهده کردم که در تلویزیون سخنرانی می کرد و متاسفانه رسیدگی نمی شود که حسب قانون اعتیاد به مواد مخدره، از ارکان اخراج از سمتهای دولتی از بالاترین رده تا پایین رده حکومتی می باشد و لازم است در این باره شورای خبرگان رهبری که ارجح بر همه مقامات است تدبیر خاصی را بیندیشد و این جریان اعتیاد گرا که از جریان خاصی هم از قضا حمایت می کنند و حضور آنها، خلاف قانون است را چرخه خارج نماید.
و ملاحظه شده است که تلویزیون دولتی هم به گونه ای شبیه سازی می کند که گویی حوادث دهه 60 تکرار شده است. واقعیت اینست که من جز آن جریان انحرافی، کسی را در آن جبهه نمی یابم. هاشمی رفسنجانی که در آن زمان، در مقام ریاست مجلس، قرار داشت، محسن رضایی که در مقام فرمانده سپاه قرار داشت و نسبت به اقدامات متقبلانه رئیس جمهور متقلب و دغلباز عمل می کرد. موسوی اردبیلی که به عنوان دادستان کل کشور عمل می کرد و بعد جانشین بهشتی در رئیس قوه قضائیه و از جریان مخالف رئیس جمهور مخلوع دفاع می کرد امروز هم در مخالفت با برخی ذغلکاران و حمایت از حرکت همان مردمی که خواستار براندازی رئیس جمهور مخلوع شدند. موسوی از حزب جمهوری بود و خانم رجایی هم امروز در همین جبهه است. مهدی کروبی هم در بنیاد شهید بوده و الان نیز در این جبهه است. آقای صانعی و دیگران هم بهمین گونه. این مدعیان دروغین بگویند که جز هاشمی و اردبیلی و رجایی و کروبی و صانعی و موسوی و رجایی از این جریان مخالف با منافقین چه کسانی باقی می مانند!
و مگر منافقین جز همین کسانی هستند که به مردمی که برای براندازی رئیسش جمهور مخلوع که با دروغ و نیزینگ، رای عمومی را جمع کرده بود حمله می برد و بمب می گذاشت هستند.
کسانی که بنام “مجاهدین” یعنی مردان جهاد خود را مطرح می کنند و در داخل جلسات و محافل تیمی، برای پیشبرد مقاصد خود و رئیس جمهور مخلوع عمل نموده و در خیابان و کوچه بر سر مردمی که علیه رئیس جمهور مخلوع راهپیمایی می کنند تیراندازی می کنند یا سوار بر موتور در بین مردم تیراندازی می کنند.
اینها هم مانند منافقین، زمانی در جبهه های مبارزه بودند.
همین منافقین که سالها با شهرداری مشکل داشتند و بانکها را در طی حکومت رئیس جمهور مخلوع، مخالف خود می دیدند مورد یورش قرار می دهند و به نام مردم می گذارند و عجب اینست که همین دو سوژه (یعنی شهرداری و بانکها) را مورد هجوم قرار می دهند. اتوبوسهای شهرداری که با آن مخالفند به آتش می کشند و عابربانکها را که در طی این سالها در برابر تدابیر رئیس جمهور مخلوع ایستاده بودند مورد هجوم قرار می دهند.
این افراد که از مرام کمونیستها پیروی می کنند معتقدند که هدف، وسیله را توجیه می کند ولذا همانطور که آیت اله گلزاری و شیخ حسن تهرانی در سازمان منافقین عمل می کردند حکم به مشروعیت “تقلب در انتخابات” را می دهند.
وقتی که ماجرای آقای خزعلی با پسرش را دیدم عیناً تکرار موضوع محمد منتظری بود.
بنظر می رسد که دوباره تاریخ تکرار شده است.