درحالی که تداوم جنبش اعتراضی مردم و ادامه راهپیمایی مسالمت آمیز در شهرهای کشور محور تلاش و دغدغه بسیاری است، برخی جریان های مرتبط با محافل خارجی سعی دارند این اعتراض ها را به فرصتی برای پیشبرد منافع خود تبدیل کنند.
درحالی که تداوم جنبش اعتراضی مردم و ادامه راهپیمایی مسالمت آمیز در شهرهای کشور محور تلاش و دغدغه بسیاری است، برخی جریان های مرتبط با محافل خارجی سعی دارند این اعتراض ها را به فرصتی برای پیشبرد منافع خود تبدیل کنند.
در روزهای گذشته رسانه های آمریکا و اسرائیل از پشتیبانی کاخ سفید و دولت اسرائیل از «جنبش سبز» و اعتراض مردم ایران خبر داده و در کنار آنها گروه هایی چون سازمان مجاهدین خلق و «سلطنت طلبان» سعی کرده اند خود را رهبر اعتراض های خودجوش در خارج از کشور نشان دهند.
در راهپیمایی های خارج از کشور، این دو گروه با پرچم های خود و شعارهای نامرتبط با اهداف اعتراض ها به میان صحنه آمده و سعی کرده اند سخنگویی این اعتراض ها را به دست گیرند.
با این که این جریان ها هیچ نقشی جز موج سواری بر راهپیمایی مردمی ایفا نکرده اند، گزاف گویی آنها در حمایت از حرکت اعتراضی مردم ایران بهانه بیشتری به جریان حاکم در کشور برای سرکوب فعالان سیاسی و روشنفکران معترض داده است تا راهپیمایی مردم را به بیگانگان نسبت دهند.
در این میان، برخی از این محافل برای افزایش اعتبار خود در چشم کاخ سفید به سناریوهای دیگری متوسل شده اند و از جمله آنکه ادعا کرده اند عناصری تروریست از عراق، لبنان و فلسطین در کنار نیروهای امنیتی ایران به سرکوب اعتراض مردم می پردازند.
این ادعا نخست از سوی رضا پهلوی مطرح شد و به دنبال آن بخش های فارسی زبان رادیو اسرائیل و آمریکا به برجسته ساختن آن پرداختند.
این که چگونه ناگهان این رسانه ها میان نیروهایی که قاعدتا برای نبرد چریکی و شلیک موشک در غزه و جنوب لبنان آموزش داده می شوند، با سرکوب شورش های شهری و حمله با چماق به مردم بی دفاع رابطه برقرار کردند، باید در روابط ویژه این رسانه ها با محافل بزرگتر در غرب و اسرائیل جستجو شود.
اگر اخبار همین رسانه ها را در جنگ حزبالله و اسرائیل در سال 1385 مرور کنیم، با ادعاهایی مشابه روبهرو خواهیم شد مبنی بر این که نیروهای ایرانی در جنوب لبنان مشغول جنگ با اسرائیل بوده و حتی در روزهای پایانی جنگ ادعا شد که عده ای از نیروهای سپاه پاسداران به اسارت اسرائیل در آمده اند و پس از پایان جنگ 33 روزه، مشخص شد که این اخبار بی اساس بوده است.
حتی زمانی که در طول جنگ اخباری منتشر می شد که درستی آن از لحاظ تحلیلی زیر سوال بود زیرا، در آن زمان بخش کوچکی از نیروهای حزب الله لبنان در جنوب این کشور در حال جنگ با ارتش اسرائیل بودند و بخش بزرگتری از چریک های این گروه به دلیل احتمال پیشروی ارتش اسرائیل به سمت بیروت در مناطق شمالی و در بقاع در حالت آماده باش به سر می بردند.
در جنگ 33 روزه، حزبالله با کمبود نیروی رزمنده روبهرو نبود. به علاوه، نیاز حزبالله به نیروی بومی که منطقه عملیات و تمام پستی و بلندی های جبهه جنوب لبنان را به دقت شناخته و در عین حال به زبان عربی برای دریافت و اجرای سریع دستورات مسلط باشند، عملا احتیاج آن به وجود هر نیروی خارجی را در جبهه جنگ جنوب غیر ضروری و بی ربط می ساخت.
به دلایل مشابه، ادعای مطرح شده درباره حضور نیروهای عرب در خیابان های تهران برای سرکوب مردم و معترضان بی اساس است و از جنس مانورهای سیاسی برای ماهی گیری از آب گلآلود است.
چرا باید پذیرفت کسانی که به زبان فارسی برای ارتباط گیری با مرکز فرماندهی سرکوب و نیروهای هجومی مسلط نیستند و با خیابان ها و مختصات مناطق عملیاتی خود آشنایی کمی دارند، باید برای سرکوب شورش های شهری در تهران به کار گرفته شوند؟
این موضوع از لحاظ میدانی برای اجرای سریع عملیات سرکوب بسیار اهمیت دارد.
حتی نوع آموزش نظامی نیروهایی که ادعا میشود لبنانی هستند، تناسبی با مهارتهای نبرد خیابانی و حمله به مردم عادی معترض ندارد.
چنین ادعاهایی که با نگاه کسب منافع گروهی و جلب توجه محافل قدرتمند در واشنگتن و تل آویو مطرح می شود، سواستفاده از تلاش و هزینه ای است که مردم و بازداشتشدگان اخیر میپردازند.
سخنانی از این دست و ادعای پشتیبانی از اعتراض مردم ایران از جانب آمریکا که یقینا به سمت گفتوگو با دولت احمد نژاد در حال حرکت است، به افزایش هزینه مبارزه مردم داخل کشور و شکاف در خواسته ابطال انتخابات و محاکمه آمران حمله به مردم بی دفاع می انجامد.
مقامهای آمریکایی در مرحله نخست از دریچه پرونده هسته ای ایران و موضوع افغانستان به تحولات جاری در ایران نگاه میکنند و دولت اوباما عمدتا برای کاستن از فشارهای داخلی به اتخاذ برخی مواضع شدید علیه دولت ایران دست زده است.
این موضعگیری بر راهبرد اعلام شده دولت اوباما برای گفتوگو با ایران تاثیر چندانی نمیگذارد و به نظر نمی رسد از این سخنان چیزی جز افزایش فشارها نصیب جنبش اعتراضی مردم شود.
حرکت اعتراض با نماد سبز، حرکتی است برخاسته از متن مردم و متعلق به خود آنها است. رسانه های دولتی نمیتوانند آن را به بیگانگان نسبت دهند و دولت های خارجی هم نخواهند توانست بر آن موج سواری کنند.
ارتباط این حركت به پشتیبانی بیگانگان نیست جز آن كه «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان».
ملت ايران خواهان جمهوري هستند بطوريكه دين از سياست جدا باشد مانند كشورهايي مثل تركيه كه بدون نفت در اين چند سال چقدر پيشرفت نموده اند.
واقعیت اینه که بسیاری از گروهها مثل مجاهدین خلق یا سلطنت طلب ها که سالهاست پرونده شان بسته شده در تلاشند که حرکت مردم کنونی کشورمان را برای گرفتن رای هایشان ومبارزه آن هار ا برای آزادی بیان و قلم به نوعی به خود منتسب کنند .از طرف دیگر مگر دستگاه سرکوب حکومت ایران نیاز به نیروهای خارجی برای سرکوب دارد؟ آنها به قدر کافی نیرو و سلاح و امکانات در اختیار دارند. این چه تحلیل مسخره و بی پایه ای است که پسر شاه سابق و دیگران ساخته اند؟
پس برای چی ما که مخالف هستیم در کانادا صدای ما را خفه می کنند و به موسوی امکانات می دهند؟