نخبگی در ایران یکی از مواضعی است که پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری بیشترین لطمه و صدمه را دید. اتفاقات ناخوشایند پس از اعلام نتایج انتخابات نشان داد که نخبگی در جامعه ما نیازمند مراقبت و توجه بیشتری است. شاید در شرایط فعلی مسئله بقای نخبگی در ایران، مهمترین دلیل برای آسیب شناسی مشفقانه آن باشد.
نخبگی در ایران یکی از مواضعی است که پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری بیشترین لطمه و صدمه را دید. اتفاقات ناخوشایند پس از اعلام نتایج انتخابات نشان داد که نخبگی در جامعه ما نیازمند مراقبت و توجه بیشتری است. شاید در شرایط فعلی مسئله بقای نخبگی در ایران، مهمترین دلیل برای آسیب شناسی مشفقانه آن باشد.
در بحبوحه حوادث پس از انتخابات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولین نظام در سالروز بعثت نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: «نخبگان مراقب باشند، زیرا در امتحان عظیمی قرار گرفته اند و موفق نشدن در این امتحان، تنها مردود شدن نیست بلکه موجب سقوط آنان خواهد شد.»
خطر سقوط نخبگی و مردودی برخی از خواص ضرورت این آسیب شناسی صریح و جدی را روز به روز بیشتر می کند.
تفتین کردن در جامعه، محفوف به انگاره هایی نظیر مسجد ضرار، قرآن های سر نیزه، ارائه تصویر غلط از امام خمینی(ره) و ... به بهانه عقب ماندن از یک جامعه هوشمند نقطه عزیمت یک سقوط بی بازگشت توسط برخی از نخبگان است.
مقام معظم رهبری چندی پیش در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه ولی امر در آسیب شناسی رفتار نخبگان سیاسی در ایران فرمودند:« بنده بارها این جبهه های سیاسی و صحنه های سیاسی را مثال می زنم به جبهه جنگ. اگر شما تو جبهه جنگ نظامی، هندسه زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست. برای همین هم هست که شناسایی می روند. یکی از کارهای مهم در عمل نظامی، شناسایی است. شناسایی از نزدیک، که زمین را بروند ببینند: دشمن کجاست، چه جوری است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسی این شناسایی را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت می بینید که دارد خمپاره اش را، توپخانه اش را آتش می کند به طرفی، که اتفاقا این طرف، طرف دوست است، نه طرف دشمن. نمی داند دیگر. عرصه سیاسی عینا همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت می بینید آتش توپخانه تبلیغات شما و
گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد. در شناخت دشمن خطا نکنیم. لذا بصیرت لازم است، تبیین لازم است.»
داشتن یک تصویر درست از هندسه زمین بازی، بازشناسی دوست و دشمن از یکدیگر، بصیرت و آگاهی سیاسی، اطلاع از مناسبات زمانی و مکانی یک کنش سیاسی و... جزو مقدمات و بدیهیات نخبگی و پیش آهنگی در هر نوع رفتار سیاسی است اما چرا برخی از نخبگان ما در مقاطع حساسی مانند یک انتخابات حیاتی سره را از ناسره باز نمی شناسند و خواسته یا ناخواسته زلف خود را بادشمنان این زادبوم و مردمانش گره می زنند؟
عبرت، کلید بصیرت است. زیرا «من اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم. کسی که عبرت آموزد آگاهی یابد و کسی که آگاهی یابد، می فهمد و آنکه بفهمد، دانش آموخته است.« ( ترجمه نهج البلاغه، محمد دشتی، ، خطبه 802) پس چرا برخی نخبگان ما از تاریخ نمی آموزند تا محکوم به تکرار آن نباشند؟
به نظر نگارنده ذهنیت وابسته نخبگی در ایران علت والعلل عقب ماندگی برخی نخبگان ایرانی از جامعه هوشمند ایران و تکرار بدون توجیه اشتباهات تاریخ در هم نوایی با دشمنان این کشور و ملت است.
ضعف نظری نخبگان برونگرا با ذهنیت وابسته و عدم تطابق و تجانس آنها با تغییر و تحولات درونگرای ملت مسلمان ایران، مولد نوعی مدیریت و تفکر غیر مردمی، توزیعی، تقلیدی، غیر ابتکاری، با قوانین یک جانبه و از بالا به پایین شده است که فاقد توانایی کشف قواعد تحول است و این از آن روست که باوری به منطق درون زای تغییرات اجتماعی و سیاسی در ایران بین برخی از نخبگان وجود ندارد.
در تکمله بحث اینکه تا زمانی که مراکز تولید علم و دانشگاه ها در ایران یکی از چرخ دنده های کارخانه سکولاریزاسیون هستند نمی توان به جبران مافات توسط جریان نخبگی در ایران امیدوار بود. تنها نخبگانی می توانند از این آزمون سخت و دشوار با سربلندی بیرون آیند که در سیاستشان متدین و در دیانتشان مصمم باشند. امروز زمام اجرایی کشور در دست نخبگانی و طیف آوانگاردی است که دیانت را عین سیاست و سیاست را عین دیانت می داند. باید این فرصت تاریخی و تجربه گرانبها را مغتنم شمرد. آینده کشور تابعی از توافق عمومی و تصمیم نخبگی برای پیشرفت و عدالت توامان است. تامین سیاسی و روانی جامعه از گذرگاه نخبگی می گذرد و اجماع نخبگان ارگانیک و غیر ارگانیک و یا فکری و ابزاری مرکز ثقل آرامش و احساس امنیت سیاسی است. یعنی تا زمانی که تعارضات فلسفی و اصولی نخبگان یک جامعه حل و فصل نشده شهروندان روی امنیت سیاسی و روانی را به خود نخواهند دید.
باید به ذهنیت وابسته نخبگی در ایران پایان داد و بسترها را برای تفکر بومی و اسلامی هموار کرد. حیات نخبگی در جامعه ایران متداوم اما گذار آن به درون زایی نیز اجتناب ناپذیر است. این گذار را باید به نحو احسن مدیریت کرد.