چه کسی دوست واقعی ماست؟ آنکه اشکالها را میبیند و ما را آگاه میکند؛ یا آن که لب فرو میبندد و مارا تصدیق میکند؟ امیر مومنان فرموده است: صدیقک من صدقک لا من صدّقک! دوست واقعی کسی است که حقایق را با تو در میان میگذارد، نه آن که تو را تصدیق میکند.
چه کسی دوست واقعی ماست؟ آنکه اشکالها را میبیند و ما را آگاه میکند؛ یا آن که لب فرو میبندد و مارا تصدیق میکند؟ امیر مومنان فرموده است: صدیقک من صدقک لا من صدّقک! دوست واقعی کسی است که حقایق را با تو در میان میگذارد، نه آن که تو را تصدیق میکند.
جناب آقای کروبی بر اساس خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر، در ابتدا نامهای را برای رئیس مجلس خبرگان نوشتند. وقتی مدتی گذشت و از نامه خبری نشد نامه را منتشر کردند. اکنون نامه ایشان به یک موضوع مرکزی در اخبار ایران تبدیل شده است، چنان که برخی ائمه جمعه هدایت شده و با واژگانی، اندکی متفاوت درباره ایشان سخن گفتند. برخی نیز خواستار محاکمه آقای کروبی شدند. در خبری دیگر گفته شده است که در شورای عالی امنیت هم بحث بازداشت سران اصلاحات از جمله آقایان موسوی و کروبی به میان آمده است.
به نظرم گاه شرایط و مقتضیاتی فراهم میشود که زندگی و موضع یک شخص اهمیتی تاریخی پیدا میکند. منظورم از اهمیت تاریخی آن چیزی است که به تاریخ یک ملت اعتبار میبخشد. آیندگان خواهند گفت: در زمانه عسرت کسی بود که از حقوق مردم سخن گفت و در این راه از هیچ تهدید و مخاطرهای نهراسید. توحید و باور به خدای یگانه به او استقامت و توان بخشید.
آقای کروبی 70 سالگی را پشت سر نهاده و آقایان موسوی و خاتمی در آستانه 70 سالگی هستند. پیامبر اسلام و امیرمومنان و امام صادق علیهمالسلام در 63 سالگی از جهان رفتند. یعنی هر سه بزرگوار سهمی بیش از پیامبر و امامان از عمر گرفتهاند. امروزه، چشمان ملتی به سخن و استقامت انان دوخته شده است. تردیدی نیست که تلاش در راه استیفای حقوق مردم؛ یکی داستانی است پر آب چشم...
از خطبههای هماهنگ نماز جمعه و انتشار بیانیه علیه آقای کروبی و روزنامه اعتماد ملی، آشکارست که برخی صدای آقای کروبی و اعتمادملی را برنمیتابند. آنان به جای اینکه در اندیشه باشند تا چگونه اقبال و اعتماد ملت ایران را جلب کنند، گمان میکنند با خاموش کردن صدایی و تعطیل كردن روزنامهای به اصطلاح خودشان میتوانند اعتراض مردم و تظاهرات جوانان را جمع کنند. سلسله اقبال ناممکن میجنبانند...
اگر همین فریادها بر نمیخاست، کهریزک همچنان تداوم داشت. اگر این اعتراضها بر نمیخاست همچنان مردم هر روز جسد جوانی را تحویل میگرفتند. اکنون این ادعا با شواهدی مطرح شده است که برخی زندانیان هتک حرمت شدهاند. شکنجه شدهاند... شما به همین مواردی که در گزارش کمیته ویژه مجلس آمده توجه کنید. زندانی را برهنه کنند. اجازه قضای حاجت به او ندهند. طنز شگفتانگیزی اتفاق افتاده است. مدتها سخن بر سر جمعآوری اراذل و اوباش بود، حال بحث بر سر تعرض آنها به جان و عرض مردم است. آن لباس شخصیها که به خوابگاه دانشجویان یورش بردند چه کسانی بودند؟ زبان فحش و تهدید و شناعت از آن چه کسانیست. حال اگر کسی که پوست و گوشت و خونش با انقلاب پرورده شده، و امین امام و مردم بوده است، فریاد بزند و از حقوق مردم دفاع کند، باید صدایش را خاموش کرد؟
شاید به تعبیر امامخمینی در پشت کتاب چیز دیگری نوشته شده است. اگر چیز دیگری نوشته نشده بود، روحانیون محترمی که از رفتار در بازداشتگاهها دفاع میکنند، تا روشن شدن موضوع دست کم سکوت میکردند.