نسخه آرشیو شده
تقویم ۱۳۹۲ درگیرها

کاش دشمن را زودتر شاد کرده بوديم
از میان متن

  • کسی که به مردم معترض در یک اعتراض آرام، ناسزاهای آنچنانی نثار کرده و از کتک زدن آنان لذت می برد و در وبلاگش از اینکه فردا عده ای دیگر را کتک می‌زند ابراز خوشحالی کند اساسا بسیجی نیست ولی کسی که در برخورد با یک آشوبگر واقعی در دفاع از جان و مال و ناموس مردم آسیب می‌بیند صد البته قهرمانی بزرگ ویک بسیجی واقعی و مایه افتخار است و هر ظلمی که بر او رفته باید جبران شود.
چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۹:۴۳ | کد خبر: 43670

امام خمینی (ره) نه تنها انقلاب را لحظه به لحظه رهبری کرد بلکه برای حفاظت از آن در غیاب خود، نکات راهگشایی را نیز برای حامیان نظام اسلامی به یادگار گذاشت. یکی از آن نکات هوشمندانه این بود که هرگاه دیدید دشمنان از شما تعریف کردند معلوم می‌شود عیبی در کار است.

امام خمینی (ره) نه تنها انقلاب را لحظه به لحظه رهبری کرد بلکه برای حفاظت از آن در غیاب خود، نکات راهگشایی را نیز برای حامیان نظام اسلامی به یادگار گذاشت. یکی از آن نکات هوشمندانه این بود که هرگاه دیدید دشمنان از شما تعریف کردند معلوم می‌شود عیبی در کار است (صحیفه نور، ج 17، ص 250).

متاسفانه این هشدار بجا ـ که پس از ارتحال امام، با تعابیر مختلف از جمله همسو نشدن با دشمن، شاد نکردن دشمن و عدم تکرار سخن دشمن از سوی رهبر انقلاب نیز بارها مورد تاکید واقع شده است ـ برخی دلسوزان را به اشتباه انداخته تا آنجا که گمان کرده‌اند که «هر سخنی» که دشمن از آن استقبال کند یا به شادی دشمن منجر شود، یقینا ماهیت ضد نظام و انقلاب دارد! برای روشن شدن مسأله با چند مثال آغاز می‌کنم.

بدون شک امام خمینی شاگردی به بزرگی مطهری و دشمنی به بزرگی شاه نداشت. اما همین شاگرد، بارها بزرگترین دشمن امام را شاد کرد. زمانی که مجاهدین (منافقین) با شاه مبارزه می‌کردند، مطهری علم مخالفت با آنها را برافراشت و از جمله شدیدا از اینکه آنان مطالب خود را به جای «به نام خدا»، با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» آغاز می‌کردند انتقاد کرده، آن را مصداق شرک خواند و باعث اختلاف میان مبارزان شد، به گونه‌ای که گروهی از انقلابیون مطهری را همکار ساواک خواندند.

مطهری چندین بار دیگر نیز دشمن امام و خودش را شاد کرد: در مجله فاسد زمان شاه یعنی «زن روز» سلسله مقالات نوشت، سالها مردانه علیه مارکسیسم ـ که شاه آن را تهدید بزرگی علیه حکومت خود می‌دید ـ مبارزه سرسختانه کرد و حتی صنف خود یعنی روحانیت را چند بار در کتب و سخنرانیهایش «درخت آفت زده» خواند، با اینکه خود بزرگترین مدافع اساس روحانیت بود و حتی شهید «تز اسلام منهای روحانیت» شد. اتفاقا همین کارهای «دشمن شاد کن» مطهری، بیت الغزل هر ساله سخنرانان در تجلیل از مقام اوست.

چگونه است که امام از میان شاگردانش همان کسی را که بیش از همه دشمن او را شاد کرده بود «پاره تن» و «حاصل عمر» خویش خوانده، آثارش را بی استثنا آموزنده و روانبخش دانست؟! شاد شدن شاه از برخی اقدامات مطهری چگونه با هشدار امام که در ابتدای مقاله ذکر شد سازگار است؟

نکته قابل توجه این است که حتی خود امام و رهبر انقلاب هم گاهی اقداماتی کرده‌اند که در عین درست بودن، دشمنان هم از آن شاد شده‌اند و این روشن ترین دلیل است بر اینکه از نظر امام و رهبر انقلاب هر اقدامی که دشمن از آن شاد شود لزوما نادرست نیست.

همه به یاد داریم که در زمان حیات امام، اسرائیل و دشمنان قسم خورده انقلاب، همواره خواستار آزادی بی‌قید و شرط افرادی مانند بمب‌گذاران و جاسوسان و ترورکنندکان مردم بیگناه در خیابان بودند. اما در همان دوران، امام خمینی چند بار محکومان دادگاه انقلاب را مورد تخفیف مجازات و عفو قرار داده و اسباب آزادی برخی از آنان را فراهم نمود. آیا هیچ نادانی پیدا می‌شود که بگوید امام با این اقدام خود در جهت منافع اسرائیل حرکت کرده است؟! یا رهبر انقلاب اخیرا دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک را صادر کردند. این کار تاییدی بود از بالاترین مقام نظام اسلامی بر وقوع بدرفتاری با برخی بازداشت شدگان، که عزل و بازداشت دوازده نفر از عاملان وقایع کهریزک را به دنبال داشت. آیا این اقدام کاملا درست، اسباب شادی دشمن و نیز سوء استفاده او را فراهم نکرد؟ اگر همیشه و در همه جا شادی یا سوء استفاده دشمن، معیار منحصر به فرد بود این دستور باید به صورت محرمانه صادر می‌شد.

نه تنها در سیره بزرگان، بلکه حتی در آیات قرآن، سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) به موارد بسیاری می‌توان اشاره کرد که دشمنان برای آن شادی کرده‌اند. داستان تغییر قبله، از نمونه آیات دشمن شاد کن است. خداوند متعال که برای او علم به حال و گذشته و آینده یکی است قطعا می‌دانست که تعیین بیت المقدس به عنوان قبله اول مسلمانان، باعث نه تنها شادی بلکه طعنه دشمن می‌شود و چنین هم شد، اما این امر باعث نشد خداوند از ابتدا کعبه را قبله مسلمانان اعلام کند. اگر «شاد شدن» دشمن «تنها ملاک» برای ارزیابی درستی یک کار است باید گفت نعوذ بالله فرمان اولیه در مورد قبله غلط بوده است!

در سیره اهل بیت هم مصادیق فراوان است. آیا وقتی امیرالمؤمنین (ع) یاران خود را «نامرد» خواند (یا اشباه الرجال و لا رجال) دشمن بزرگ خود یعنی معاویه را شاد نکرد؟ آیا کلام سوزناک و تأثیرگذار امام صادق (ع) به شیعیان که «مایه زینت ما باشید نه مایه ننگ ما» دست آویز دشمنان تشیع قرار نگرفت؟ پس رمز و راز مطلب کدام است؟

من فقط در مورد شادی دشمن توضیح می‌دهم که البته در مورد هرکدام از همسویی با دشمن، تکرار سخن دشمن، تعریف دشمن از یک فرد و... می‌توان توضیحات مشابهی ارائه کرد، گر چه درهر کدام ظرافت‏هایی وجود دارد.

اساسا قدم اول برای هر گونه اصلاح در اجتماع، پذیرش عیب و ایراد است و در عصر ایمیل و اینترنت و ماهواره، هیچ گونه پذیرش عیبی ممکن نیست مگر آنکه دشمن از آن آگاه شده و بالطبع اسباب شادی اش فراهم شود. اما نکته مهم و کلیدی این است که شادی دشمن دو گونه است: شادی «موقت» و شادی «طولانی یا دائم». در یک صورت است که شاد کردن «موقت» دشمن نه تنها مذموم نیست بلکه واجب است و آن زمانی است که تنها راه پیشگیری از شادی طولانی و بلکه همیشگی دشمن، شاد کردن موقت او باشد.

امام فرمود اگر این نظام خدای ناکرده سقوط کند لااقل تا قرنها نمی‌توان سربلند کرد (صحیفه نور، ج18، ص17). بنابراین سقوط نظام، معادل شادی چند صدساله دشمن است. پس وقتی ظلمی از ناحیه حکومت صورت می‌گیرد ـ که به فرموده پیغمبر(ص) نابود کننده هر حکومتی است ـ و عده‌ای توجیه گر وارد میدان می‌شوند و عده‌ای دیگر تنها به دنبال تصفیه حسابهای جناحی می‌دوند چه کسی باید به این ظلم‌ها اعتراض کند؟ اگر فرد معترض اصلاح‌طلب باشد، می‌گویند به خاطر ناراحتی از شکست در انتخابات است. بنابراین کسانی که عشق به نظام داشته و از هر گونه خط بازی پرهیز داشته‌اند و احتمال می‌دهند سخنشان تأثیری داشته باشد وظیفه خطیری به عهده دارند .

بگذار در کنار سرور بسیاری از نیروهای دوستدار انقلاب، ده سایت ضد انقلاب هم چند روزی خوشحال باشند که صدای پسران مطهری هم از ظلمها درآمد، اما در عوض، پس از سقوط نظام، شادی چند صد ساله و نسل اندر نسل نکنند. در این موارد «شادی» موقت دشمن در واقع «دلخوشی» اوست و نباید آن را ملاک مطلقی برای درستی یا نادرستی یک اقدام قرار داد.(1)

یک دلیل تن دادن به شادی دشمن در قرآن و روایات و سیره بزرگان دقیقا همین است که گرچه آن اقدام برای دشمن سرور و شادی به همراه آورده است اما در واقع او را از شادی بزرگتر محروم کرده است و نوعا دشمن بدان واقف نبوده است. (مثلا شاه از مقاله زن روز مطهری شاد بود اما غافل بود که مطهری فرصتی برای تبیین اسلام برای قشری که هرگز در آن زمان راه دیگری برای رساندن پیام به آنان نبود پیدا کرده بود.)

به هر حال تردیدی نیست که بدرفتاری غیر قابل انکار با برخی از بازداشت شدگان وقایع اخیر اسباب شادی چندین ساله را برای دشمن فراهم کرده است. اما پرسش این است که چرا امروز مجبوریم به این «شادی چند ساله» تن دهیم؟ پاسخ روشن است: برای اینکه در گذشته حاضر نشدیم به «شادی چند روزه» دشمن تن دهیم و لو عدالت قربانی شود. این مطلب را می‌توان در قالب یک مثال توضیح داد.

اگر فرضا دو سال پیش یکی از ائمه جمعه در خطبه هایش مرگ قطعی زهرا بنی یعقوب در زندان را مطرح می‌کرد (دختر پزشکی از یک خانواده مذهبی که در مهرماه 86 در پارکی در همدان دستگیر شده و دو روز بعد جنازه اش به خانواده او تحویل داده شد)، برخی دوستان از سر دلسوزی و برخی مدعیان طرفداری از رهبری می‌گفتند چرا حرفهای دشمن شادکن می‌زنید؟ ندیدید دیشب بی بی سی سخن شما را با آب و تاب نقل کرد؟

مسلما از چنین اقدامی رادیوهای بیگانه استقبال می‌کردند و چند روزی سرخوش بودند اما نتیجه اش این بود که هر کس در محیط بسته زندان کار می‌کند مطمئن می‌شد که تخلف او می‌تواند در خطبه‌ها و یا در اخبار مطرح شود و فریاد «یا للمسلمین» هر مظلومی می‌تواند بی‌ملاحظه علنی گردد. در این صورت آیا امروز کسی جرأت می‌کرد با مرحوم روح الامینی و امثال او چنین رفتار کند؟ آری، با رسانه‌ای نکردن مرگ زهرا بنی یعقوب به خیال خودمان از بدنام شدن نظام جلوگیری کردیم و آن شادی چند روزه را از دشمن گرفتیم ولی امروز در عوض، شادی چند ساله را تقدیمش کرده ایم.

بگذریم از اینکه چنین «خدمت» بزرگی به انقلاب از سوی همین امام جمعه فرضی، توسط برخی رسانه‌ها به «خیانت» تعبیر می‌شد و با بهره گیری از شغل پرطرفدار تحریفگری و با سرهم کردن تصاویری از فاکس نیوز و سخنرانی نماینده مجلس اسرائیل و با ارائه تفسیری نادرست از این سخن صحیح امام که حرفهای دشمن شادکن نزنید، بار دیگر به همگان پیام داده می‌شد که سخن به میان آوردن از این قبیل امور فقط در آخرت امکان پذیر است.

از این گونه خدمات به انقلاب زیاد شده است. هر وقت قرار شد تخلفی امنیتی مربوط به درون نظام مورد رسیدگی قرارگرفته یا علنی شود و یا با آقازاده‌ای برخورد شود، توجیهاتی از قبیل شاد نکردن دشمن و حفظ آبروی نظام و بدبین نشدن مردم از راه رسیده‌اند. نتیجه این شده است که در جامعه ما حتی گاهی «اقوی» (قوه قضاییه) نمی‌تواند حق خود را از «قوی» (آقازاده) بگیرد در حالی که در جامعه مطلوب پیامبر «ضعیف» باید بتواند حق خود را از قوی بگیرد آنهم بدون لکنت.

آنچه گفته شد تنها در حد مجال این نوشتار بود و دقایق بسیاری در این باره وجود دارد که باید در فرصتی دیگر به آنها پرداخت اما از آنجا که در فضای غبارآلود کنونی بازار تحریف داغ بوده و نه تنها با کمرنگ شدن اخلاق رسانه‌ای بلکه بعضا با فقدان حیای رسانه‌ای و بلکه با نوعی رذالت رسانه‌ای مواجهیم لازم است نکاتی را تاکید کنم.

1. هشدارهای امام و رهبر انقلاب درباره توجه به عکس العمل دشمن کاملا صحیح و راهگشاست و یک «هشدار» بازدارنده است برای دوستداران انقلاب که ناخواسته در خدمت دشمن قرار نگیرند. اما بدین معنا نیست که هرگاه دشمن از اقدامی اظهار شادی کند «قطعا» آن کار نادرست است (گر چه در موارد بسیاری چنین است). مثلا حکم امام درباره اعدام سلمان رشدی کاملا درست بود اما چون برای یک «ذهن غربی» صدور حکم اعدام به سبب توهین به پیامبر قابل هضم نیست، رسانه‌های ضد اسلامی برای مخالف نشان دادن اسلام با آزادی و حقوق بشر، از آن استقبال فراوانی کردند. حکم امام بر طبق مبانی اسلامی و عقلی کاملا قابل دفاع است و سوء استفاده و شادی دشمنان هرگز از اعتبار آن نمی‌کاهد. بله، اگر کاری «تنها اثرش» شادی دشمن باشد در این صورت با اتکا به سخن امام می‌توان آن را باطل دانست.

2. نه امام و نه رهبری هیچ گاه نگفته‌اند که برای تعیین صحت و سقم یک سخن، به محتوا توجهی نکرده و فقط به سایتهای ضد انقلاب مراجعه کنید، اگر استقبال کرده بودند حتما آن سخن غلط است! آیا اسلامی که می‌گوید که به خود «گفته» (ما قال) و نه به «گوینده» (من قال) باید توجه کرد، استقبال دشمن را «ملاک مطلق» قرار داده است؟! اگر چنین باشد باید گفت زمانی که امام علیه آمریکا مردانه ایستاد کار اشتباهی بود چون شوروی و چین کمونیست از آن استقبال می‌کردند!

مخالفت امام با آمریکا از قلب سرشار از ایمان، غیرت دینی و اتکال به خداوند نشأت گرفته و نوعی عبادت بود، این مخالفت هیچ ربطی به مخالفت شوروی یا چین که تحت تأثیر افکار مارکسیستی و حرصهای اقتصادی و دهها عامل دیگر دنیایی بود نداشت گرچه این دو مخالفت در ظاهر با هم همسو بودند. ضمنا اگر تنها ملاک درستی، اتخاذ موضعی بر خلاف موضع دشمن است، آیا در صورتی که دشمن به هر دلیل موضع خود را پس از مدتی تغییر داد ما هم باید موضع خود را تغییر دهیم تا همچنان با او مخالفت کرده باشیم؟

3. شناخت دقیق مبانی دشمن شناسی امام خمینی نیاز به پژوهش لااقل یکساله گروهی از محققین زبده دارد. به فراموشی سپردن بسیاری از رهنمودهای دیگر امام و حتی سیره خود امام و چسبیدن به ظاهر یک جمله، مانند آن است که کسی چنین استدلال کند که امام از روحانی بودن خود در دهه آخر عمر پشیمان شده بود چون خود چنین گفت که «ای کاش من یک پاسدار بودم».

حتی اگر با روایات معصومین (ع) هم بخواهیم چنین خام برخورد کنیم به نتایج باطلی می‌رسیم. در روایات آمده است که کسی که برای رضای خدا مجلس غیبتی را ترک کند بهشت بر او «واجب» می‌شود. این سخنی است درست و توضیح قانع کننده‌ای دارد ولی آیا کسی می‌تواند این را ملاک مطلق قرار داده، پس از یک بار بلند شدن از مجلس غیبت، تا آخر عمر به هر فسق و جنایتی دست بزند و با استناد به این روایت توقع بهشت هم داشته باشد؟ قطعا معنای عمیق این روایت این نیست.

اگر در تفسیر سخنان امام خمینی دقت لازم را به خرج ندهیم به مشکلات زیادی بر می‌خوریم. روزنامه‌ها و کارشناسان صهیونیستی بارها به تمجید از کیاست، تدبیر و صداقت سید حسن نصر الله پرداخته‌اند و نیز همانها خواستار نابودی ملاعمرند، ولی نه اولی منقصتی برای رهبر بی بدیل مقاومت است و نه دومی منقبتی برای رهبر بی عقل طالبان.

در اینجا متواضعانه از اهل فکر می‌خواهم که با نقد منصفانه این مقاله به این بحث غنا بخشیده و نویسنده را بر خطاهای احتمالی اش واقف سازند. (البته همچنانکه اشاره شد طرح فنی این بحث نیاز به پرداختن به جزئیات فراوانی دارد از جمله اینکه دشمن باید دقیقا تعریف و انواع دشمن باید تفکیک شود و هر کدام از شادی دشمن، عدم تکرار سخن دشمن، همسو نشدن با دشمن و ... جداگانه مورد بررسی قرار گیرد).

نیازی به ذکر نیست که کسانی که در طول سالها با تفاسیر خود خواسته از سخن امام و رهبر انقلاب، بسیاری را بدون دلیل کافی و با همین نوع تحلیلها از حول انقلاب و ولایت فقیه رانده و برای آن شادیها کرده‌اند – که من علت این شادی را نمی‌فهمم - مخاطب این مقاله نبوده و نیستند، همان کسانی که برای پاسخ به هر مطلبی ابتدا به تحریف سخن نویسنده پرداخته و سپس نقد! را آغاز می‌کنند و غالبا به کمتر از اثبات ارتباط نویسنده با بیگانگان رضا نمی‌دهند.

در اینجا به همه عاشقان انقلاب توصیه می‌کنم که هیچگاه این نکته را از یاد نبرند که هر گاه افراد حرفه‌ای و معلوم الحال، در برابر سخن گفتن از یک ظلم مسلم و قطعی در نظام اسلامی، به اموری مانند شاد نکردن دشمن متوسل شدند باید قویا احتمال داد که چنین افرادی نگران شادی دشمن نیستند بلکه نگران لو رفتن دوستانند.

اما امروز چه باید کرد؟ به نظر می‌رسد بهترین راه برون رفت از وضعیتی که کشورمان بدان گرفتار آمده، رساندن رایحه عدالت به همه مشام‏هاست و این امر البته شادی موقت دشمن را به دنبال خواهد داشت. تحقق چنین امری بدون اصلاح نظام اطلاع رسانی ممکن نیست، اصلاحی که برکات بی شمار داشته و وحدت و اعتمادی حتی بیش از گذشته به جامعه برخواهد گرداند. (2)

در کشوری که نظام اطلاع رسانی اش درست عمل می‌کند نه انتخاباتش به جنجال طولانی می‌کشد و نه هیچ کس می‌تواند در کشاندن مردم به کف خیابانها توفیق یابد. سیاستهای کنونی اطلاع رسانی امروز، بخشی از مردم را ناخودآگاه روانشناس کرده است. بیش از آنکه ببینند رسانه ملی چه می‌گوید به این فکر می‌کنند که چرا چنین می‌گوید و در پس یک مطلب چه چیزی می‌خواهد القا کند.

امیدواریم روزی به نقطه‌ای برسیم که همه گروههای دوستدار انقلاب پس از هر حادثه‌ای متفق القول باشند که امشب حقیقت از زبان رسانه ملی بی ملاحظه گفته خواهد شد. اما تا زمانی که بخواهیم با تفاسیر تنگ نظرانه از مفاهیمی چون شادی دشمن، آبروی نظام، حفظ نظام، ظلم به نظام و بدبین نشدن مردم و مانند آن حاشیه امن برای متخلفان - از هر دسته که باشند - ایجاد کنیم راه به جایی نخواهیم برد.

برای بقای انقلاب، شادی روح امام، پاسداری از خون صدها هزار شهید و برای محروم کردن دشمنان از شادی دائمی، چاره‌ای نیست جز آنکه دشمن را کمی شاد کنیم.


-----------------------------
پی نوشت‌ها:
1ـ ممکن است گفته شود به جای اقدام به انتشار مقاله، اعتراض به ظلمها می‌توانست به صورت غیر رسانه ای مطرح شود تا دشمن حتی از همان شادی «موقت» هم محروم شود. پاسخ این است که حتی با رسانه ای کردن هم امید چندانی به اصلاح نبود همچنان که وقتی سال گذشته سیزده مقاله «دشمن شادکن» در سایت تابناک منتشر کرده و در مقاله پنجم تحت عنوان «آبرویش را بریز و او را به مردم معرفی کن» از بی‌توجهی به نامه استمداد خانواده زهرا بنی یعقوب انتقاد کردم و باز در یک مصاحبه بر آن تأکید کردم هیچ ثمری نداشت.

روشن است که دفاع از مظلومانی که فریادرس ندارند و به هر طریق از سوی حکومت آسیب دیده اند در اولویت است و موضوع مقاله گذشته درباره ظلم حکومتی بود (برخوردی که می‌توانست قاطعانه باشد ولی ظالمانه نباشد). البته برخی از بسیجیان نیز در جریانات اخیر آسیب دیدند ولی این افراد فریادرس دارند و چنانکه دیدیم تصویر برخی از ضاربان آنان به سرعت از تلویزیون و یا در قالب دادگاه علنی پخش شد.

برای بی کسی برخی مظلومان حوادث اخیر همین بس که با اینکه ظلم صورت گرفته در کوی دانشگاه دل رهبر انقلاب را به تعبیر خودشان «خون» کرد ـ تعبیری که در مورد هیچ‌کدام از وقایع اخیر به کار برده نشد ـ اما پس از این شکوای علنی بالاترین مقام کشور حتی از یک دادگاه غیرعلنی هم خبری نشد. این است دلیل اینکه در مقاله گذشته سخنی از مظلومان بسیجی به میان نیامد.

البته کسی که به مردم معترض در یک اعتراض آرام، ناسزاهای آنچنانی نثار کرده و از کتک زدن آنان لذت می برد و در وبلاگش از اینکه فردا عده ای دیگر را کتک می‌زند ابراز خوشحالی کند اساسا بسیجی نیست ولی کسی که در برخورد با یک آشوبگر واقعی در دفاع از جان و مال و ناموس مردم آسیب می‌بیند صد البته قهرمانی بزرگ ویک بسیجی واقعی و مایه افتخار است و هر ظلمی که بر او رفته باید جبران شود.

2ـ نقد من نسبت به نظام اطلاع رسانی ارتباطی با جریانات اخیر ندارد. سال گذشته در مقاله‌ای با عنوان «ام المشکلات کشور چیست؟» توضیح داده‌ام که چگونه با یک سیاست اطلاع رسانی واقع بینانه می‌توان ناراستیهای کشور در زمینه‌های مختلف را سامان داد.
 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی