زیر پوسته روابط به ظاهر پرتنش ایران و آمریکا، روند تازه ای در سه ماه گذشته آرام و بی سر و صدا در جریان بوده که زمینه های مصالحه میان تهران و واشنگتن را فراهم ساخته است.
زیر پوسته روابط به ظاهر پرتنش ایران و آمریکا، روند تازه ای در سه ماه گذشته آرام و بی سر و صدا در جریان بوده که زمینه های مصالحه میان تهران و واشنگتن را فراهم ساخته است.
البته نقطه آغاز این روند، نامه مشترک دو سیاستمدار برجسته آمریکایی، بیکر و همیلتون، به جورج بوش رییس جمهوری پیشین آمریکا به شمار می رود؛ زمانی که این دو سیاست خارجی آمریکا را از ماجراجویی جدیدی در خاک ایران برحذر داشته و کاخ سفید را به گفتگوی همه جانبه با جمهوری اسلامی توصیه کردند.
از آخرین سال ریاست جمهوری بوش تاکنون که دموکرات ها در کاخ سفید مستقر شده اند، رویکرد واشنگتن به تهران کم و بیش ترجمان توصیه های بیکر و همیلتون بوده و می توان گفت این توصیه ها گشایش مهمی در روابط دو کشور ایجاد کرد.
این روند، با نامه باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا به آیت الله خامنه ای در هفته های پیش از برگزاری انتخابات 22 خردادماه به نقطه عطف مهمی رسید که البته رهبری نیز آن را بر اساس گزارش منابع خبری داخلی و خارجی، با لحنی دوستانه پاسخ داد.
این نامه نگاریها و رد و و بدل کردن تعارف های دیپلماتیک و دوستانه حداقل یکبار دیگر نیز تکرار شده است و مضمون اساسی هر دو نامه تا آنجا که به تحولات پس از انتخابات و سرکوب خونین اعتراض های مردمی در کشور مربوط می شود، تصمیم قطعی دولت اوباما برای گفتگو با دولت احمدی نژاد است.
بنا به گزارش هایی که درباره محتوای این دو نامه منتشر شده است، باراک اوباما برای نخستین بار در 30 سال گذشته، بدون هیچ پیش شرطی آمادگی خود را برای آغاز مذاکرات با حاکمیت ایران اعلام و تاکید کرده است که رویدادهای انتخابات تاثیری بر عزم واشنگتن برای مذاکره با تهران نداشته است.
هرچند برخی خوشباوران به سیاست آمریکا و رهبران حزب دموکرات در این کشور از لحن دوستانه نامه اوباما به آیت الله خامنه ای متعجب و سرخورده شدند؛ ولی توجه به بحران های راهبردی ایالات متحده در عراق و افغانستان (دو منطقه که ایران در آن هم منافع وسیعی دارد) و سیاست های دولت اوباما برای عبور از آن، نشان می داد که نباید غیر از آنچه که روی داد را متصور می بود.
نگاه کاخ سفید به تیم احمدی نژاد
ناظران بر این باورند که با وجود تبادل اتهامات در رسانه ها میان ایران و آمریکا درباره رویدادهای پس انتخابات 22 خرداد، آمریکایی ها دو مزیت ویژه را در ترکیب قوه اجرایی کشور تحت ریاست محمود احمدی نژاد قابل توجه و «امیدوار کننده» دیده اند: نخست آن که غلظت عملگرایی دولت احمدی نژاد و هسته پیرامون وی را نشانه ای از بیگانگی فزاینده این مجموع با نگاه ایدئولوژیک رهبران نسل نخست انقلاب 1357 ارزیابی می کنند.
در این رابطه دولت آمریکا چندین مرتبه چراغ سبز برای آمادگی مصالحه و مذاکره دریافت کرده است که تنها در یکی از این موارد از سوی وزیر خارجه سوییس، کشور حافظ منافع آمریکا در ایران، فاش گردید که جلسات متعددی میان دهها مدیر میانی و ارشد دولتی ایران و آمریکا در سویس برگزار شده است.
نکته دوم، نزدیکی کامل رییس قوه مجریه به هسته اساسی تصمیم گیری در کشور است که این بار به کاخ سفید اجازه می دهد با کسانی که «تصمیم گیران واقعی» هستند به مذاکره بپردازد.
آمریکایی ها قدرتی را در مجموعه حاکم کنونی می بینند که در تیم خاتمی و حتی در دولت هاشمی رفسنجانی نمی دیدند و آن مذاکره با طرفی است که حرف آخر را در سیاست خارجی می زند و با کارشکنی و محدودیت برای بده و بستان مواجه نیست.
در عین حال باید گفت موقعیت شکننده داخلی حکومت ایران طبیعتا انگیزه بیشتری به کاخ سفید برای آغاز گفتگوها و تحمیل برخی شرایط به تهران ایجاد کرده است.
گرایش و نزدیکی به اسرائیل
اما به موازات این تحولات در روابط با ایالات متحده، به نظر می رسد تغییراتی در رابطه با سیاست های اصولی و کلیدی جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل رخ داده است که تعجب بسیاری از ناظران بین المللی را از این چرخش مواضع به همراه داشته است.
موضوع دیدار زاهدی، وزیر علوم پیشین دولت احمدی نژاد با وزیر علوم اسرائیل در اردن و مذاکرات پشت پرده آنها تازه ترین نشانه های این رویکر تازه در قبال اسرائیل است.
این درحالی است که به دنبال اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، مائر دگان رییس سازمان جاسوسی اسرائیل از ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد استقبال کرده و گفته بود در صورت انتخاب میرحسین موسوی، ایجاد اجماع علیه ایران سخت تر و اسرائیل منزوی می شد.
اما در این سو به باور بسیاری از ناظران، تصمیم احمدی نژاد به تعیین اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاون اولی کابینه اش دلالت خارجی داشت و اساسا به منظور ارسال علائم مثبت برای اسرائیل و غرب بود.
سخنان جنجالی اسفندیار رحیم مشایی درباره دوستی با مردم اسرائیل که عبور بی سابقه از خط قرمزهای نظام بود، باید بخشی از روند مخفی در افزایش تعاملات با رژیم صهیونیستی تفسیر شود.
همچنین اجبار احمدی نژاد به برکناری مشایی از سمت معاون اولی رییس جمهوری، با ابراز تاسف آشکار مقامات اسرائیلی از برکناری مشایی همراه شد که به نوبه خود گمانه زنی ها را درباره افزایش مراودات و برخی بده بستانهای پشت پرده با اسرائیل تقویت می کرد.
با این وجود هر چند می توان به طور قطع گفت روابط ایران و آمریکا به آستانه گشایش رسیده است، نمی توان هنوز دقیقا عمق روابط اسرائیل با حاکمیت نظامی در ایران را تخمین زده و پیش بینی کرد که در آینده آیا این روابط به سوی عادی سازی میل خواهد کرد.
با این وجود تحولات اخیر و رد و بدل شدن سیگنال های آشکار میان اعضای حکومت احمدی نژاد و مقامات آمریکایی و اسرائیلی نشان می دهد جریانی که خود را پیروز انتخابات 22 خرداد اعلام کرده، در حال بازتعریف موقعیت و روابط بین المللی تازه ای برای خویش است.
این تحولات و تغییرات در سیاست خارجی که مابهازای تغییرات سیاسی عمیق در داخل و برخورد حکومت فعلی ایران با نمادهای انقلاب 1357 است، بر اصل نزدیکی بیشتر به آمریکا و کاستن از تنش های بین المللی استوار است تا به این ترتیب سرکوب اعتراض های داخلی و تسویه حساب های سیاسی با سهولت بیشتری انجام پذیرد.