پس از آنکه افکار عمومی به علت عملکرد آشکار و نیمه آشکار آقای هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری، فاصله معناداری از وی و اطرافیانش گرفت، اینک تنها راه باقیمانده برای ایشان جهت ترمیم وجهه خویش در نزد لااقل بخشی از جامعه، اقدام عملی در مسیر اصلاح رویکرد و عملکرد انتخاباتیاش میباشد.
آقای هاشمیرفسنجانی، در حال تلاش برای خروج از دایره نگاه منفی جامعه نسبت به خود است و نفس این امر چنانچه در قالب اصلاح مواضع و رفتارهای غلط گذشته و نیز جبران خسارات وارده به اعتماد عمومی صورت بگیرد، مغتنم و امیدوارکننده است.
به عبارت دیگر پس از آنکه افکار عمومی به علت عملکرد آشکار و نیمه آشکار آقای هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری، فاصله معناداری از وی و اطرافیانش گرفت، اینک تنها راه باقیمانده برای ایشان جهت ترمیم وجهه خویش در نزد لااقل بخشی از جامعه، اقدام عملی در مسیر اصلاح رویکرد و عملکرد انتخاباتیاش میباشد. آیا مواضع یک هفته گذشته این سیاستمدار کهنهکار در تمجید از نظام و قانون و امام برای ترمیم چهره مخدوش او کافی و باورپذیر بوده است؟
مواضع اخیر آقای هاشمیرفسنجانی، اگر چه گام مثبتی محسوب میشود، اما مخاطب را راضی نمیکند، زیرا مردم از کسی که پس از ایفای نقش ایجابی در تقویت جریان قانونگریز و آشوبطلب، نهایتا در برابر اغتشاشگری بستگان، اطرافیان و جریان انتخاباتی مورد حمایتش سکوت تشویقآمیز کرده بود، توقع دارند که حداقل این سه جمله را از آقای هاشمیرفسنجانی بشنوند :
-1 انتخابات ریاستجمهوری دوره دهم کاملا قانونی و سالم برگزار شد و هیچ خدشهای به نتیجه آن وارد نیست -2خرابکاریهای خیابانی پس از انتخابات، کار اوباش و اغتشاشگران بود نه معترضین -3حساب فرزندانم از من جداست و تخلفات و خیانتهای سیاسی یا اقتصادی آنها باید رسیدگی شود.
این موضعگیری آقای هاشمیرفسنجانی به مخاطب ثابت خواهد کرد این شخصیت خوشسابقه، حفظ نظام را بر پیگیری سلایق سیاسی، علایق خویشاوندی و منافع اقتصادیاش ترجیح میدهد، وگرنه تاکید مکرر بر ضرورت حفظ اصل ولایت فقیه، بیعت با روح امام و ارائه طرح موسوم به برون رفت از وضعیت فعلی کشور، نشانههایی برای جبران خسارات ناشی از مواضع بد و سکوت بدتر ایشان در قبال تحولات سیاسی قبل و شورشهای خیابانی بعد از انتخابات ارزیابی نمیشود، زیرا افکار عمومی، نخبگان مردود در فتنهانگیزی پس از انتخابات را برای ایفای نقش ناصح و ناجی بزرگ صالح نمیدانند، بلکه از ایشان انتظار دارند ضمن عذرخواهی به خاطر کجروی ناشی از فعل یا ترک فعل، همچون حجاریان، ابطحی، آقایی، عطریانفر و... به تصحیح دیدگاههای غلط و انحرافی خود بپردازند و شجاعت پذیرش خطاهای خود و اعضای باند سیاسی یا خویشاوندیشان را داشته باشند.
به نظر میرسد آقای هاشمیرفسنجانی به علت قرار گرفتن در میان حلقهای از عناصر نادان یا کینهتوز، درک این واقعیت را برای خود برای خود دشوار ساخته که دادن یک نشانی غلط به نام جریانی مرموز، نمیتواند ذهن جامعه هوشیار ایرانی را از یک متن روشن به یک حاشیهای ساختگی و گمراهکننده منحرف سازد. مردم میپرسند اعضای این جریان مرموز( !) چه کسانی هستند که از طراحان، مجریان، تحریککنندگان و حامیان مالی کودتاگران مخملی علیه نظام و دولت مردمی و مکتبی خطرناکترند؟!
این نوع موضعگیریها نه تنها ایرانیان را قانع و خاطر جمع نمیسازد، بلکه به علت آنکه از فحوای آن نوعی پا فشاری بر مواضع و رویکرد غلط قبلی قابل دریافت است، به ناامیدی و دلواپسی جامعه نیز دامن میزند. مردم، اتفاقا از این نوع موضعگیریهای پر ابهام گلایه دارند و از قضا همان کسانی که این روزها به عنوان ریشسفید اصولگرایان برای ایجاد وحدت ملی به صحنه آمدند باید پاسخگوی چنین رفتارها و مواضع غیرصادقانه خویش باشند تا خدای ناکرده به نفاق و فریبکاری متهم نشوند.