مطالعه جدید نشان میدهد افرادی که تجارب کودکی ناگوار زیادی داشتهاند در مقایسه با افرادی که چنین تجاربی نداشتهاند به طور متوسط تقریبا 20 سال زودتر مردند
مطالعه جدید نشان میدهد افرادی که در کودکی تجارب ناگوار زیادی داشتهاند خیلی زودتر میمیرند.
بسیاری از کودکان در سراسر دنیا در معرض استرسهای زیادی قراردارند که میتواند به رشد مغز و سیستم عصبی آنها آسیب برساند. وجود این استرسها میتواند منجر به مشکلاتی در سلامتی فرد و بیماریهای مختلف در طول زندگی او شود و نهایتاً به مرگ زودرس بیانجامد.
دیوید براون متخصص همهگیرشناسی در مرکز مخصوص کنترل و پیشگیری بیماریها و همکارانش در جدیدترین مطالعه خود دریافتهاست کودکانی که در معرض حداقل 6 عامل استرسزا در دوران کودکی قرارداشتهاند در مقایسه با کودکانی که چنین تجاربی نداشتهاند بیشتر در معرض مرگ زودرس هستند.
یافتههای حاصل از این مطالعه که در شماره نوامبر 2009 مجله امریکایی پزشکی پیشگیری منتشر شده است نشان میدهد افرادی که در سنین کودکی در معرض تجارب کودکی ناگوارزیادی بودهاند به طور متوسط در حدود سن 60 سالگی مردند و در مقابل افرادی که کمتر تجربه ناگوار در دوره کودکی داشتند در سن 79 سالگی جان باختند.
در این مطالعه به اثرات درازمدت تجارب ناگوار کودکی نگریسته شدهاست، تجاربی مانند بهرهکشی جسمی یا کلامی در کودکی، داشتن مادر کتک زننده و یا شاهد خشونت خانگی بودن، زندگی در خانوادهای با حضور بیمار روانی یا معتاد، داشتن یک عضو خانواده در زندان، یا داشتن والدینی که از یکدیگر جداشدهاند.
این اطلاعات از 17337 فرد بالغ که به یکی از مراکز پزشکی کایزر در امریکا در فاصله سالهای 1995 تا 1997 مراجعه کردهبودند بدستآمد. افراد یک پرسشنامه استاندارد پزشکی را تکمیل کردند که پرسشهایی در باره کودکی را شامل میشد.
پژوهشگران، شرکتکنندگان در تحقیق را تا پایان سال 2006 با استفاده از آمار ملی مرگ و میر دنبال کردند.
براون گفت به طور کلی 1539 نفر در طی این دوره پیگیری مردند. یافتهها نشان داد افرادی که 6 مورد یا بیشتر تجربه ناگوار کودکی داشتند، تقریباً به طور متوسط 20 سال زودتر از کسانی مردند که به این میزان، حوادث ناگوار تجربه نکردهبودند.
همچنین یافتهها نشان داد که دو سوم شرکتکنندگان ـ کسانی که نسبتاً مرفه بودندـ حداقل یک تجربه کودکی ناگوار داشتهاند.
پژوهشگر اصلی تحقیق با اشاره به یافتهها میافزاید که امید میرود بدرفتاری با کودکان و قراردادن آنها در معرض استرسهای دردناک به صورتهای مختلف، به طور گسترده به عنوان یک مسئله بهداشت عمومی در نظر گرفتهشود.
این امر میتواند و باید در سیاستگذاریهای عمومی دولتها و طرحهای مختلف کوتاه مدت و بلند مدت بهداشتی، روانشناختی و اجتماعی مدنظر قرارگیرد.
آنچه مهم است این است که باید درک کنیم پیامدهای حوادث دردناک دوران کودکی میتواند به سراسر زندگی فرد کشیده شود و اثرات منفی خویش را برجا گذارد.
با توجه به یافتههای پژوهش حاضر میتوان نتیجه گرفت نه تنها تجارب ما در دوران کودکی در چگونگی شکلگیری شخصیت و ترسیم وضعیت روانی ما اثر دارد بلکه در ترکیب با تاثیر گذاری بر ساختار جسمانی، تعیین کننده کیفیت سلامت و مدت زمان زندگی ما نیز هست.