رخشان بنیاعتماد، کارگردان با انتشار نامهای درباره وقایع اخیر سینمای مستند خواسته است تا دلایل تحریم جشنواره با تلقی مقابله با مرکز گسترش، کوچک و کمرنگ و بیاثر نشود.
جشنواره سینما حقیقت برگزار شد و بر اساس آنچه که در خبرها آمد محمد آفریده از مرکز گسترش خواهد رفت. حال در این شرایط راحتتر میتوانم نظرم را در باره وقایع اخیر سینمای مستند بنویسم.
تحریم سومین دوره جشنواره سینما حقیقت که خود یکی از امضا کنندگان بیانیه آن بودم واکنشهای زیادی به دنبال داشت.
متاسفانه حقیقتی مسلم که دلیل چنین تصمیمگیری مهمی بود با موضعگیری دفاعی از سوی مرکز گسترش طبیعتا به نقد عملکرد همان سازمان کشیده شد و داستانهای بعدی را در پی آورد.
بیآنکه در پی ارایه تحلیلی از بیانیه تحریم این جشنواره باشم معتقدم این تصمیم نه به صرف یک واکنش و اثرگذاری کوتاه مدت بلکه بازتاب یک واقعیت نه چندان پنهان گذشته و کاملا آشکار فعلی است که باید به عنوان بحثی جدی همچنان پیگیری شود: بحث «سینمای مستند و مسوولیت و محدودیتهای آن».
اما قبل از اینکه به این بحث بپردازم باید تکلیف و موضعم را با دو موضوع روشن سازم، اول جشنواره سینما حقیقت و دوم مدیریت آقای آفریده.
تردید ندارم «جشنواره سینما حقیقت» یکی از مهمترین، لازمترین و موثرترین جشنوارههای داخلی است. با همه کمیها و کاستیها که طبیعتا دوستان جوان فیلمسازم به این وجه آن بیشتر واقفند.
نسل ما یاد گرفتهایم و یا چارهای جز این نداشتهایم که برای بدست آوردن کمترین مفرها بیشترین تلاشها و صبوریها را تحمل کنیم و به ذره ذره بدست آوردن عادت کنیم و البته که نسل جوانتر دلیلی بر این مورچهسواری نمیبینند.
با این وجود در نبود فضای تنفس سینمای مستند که در آن سطح انتظارها به چند نمایش نیمچه خصوصی و گاهگداری محدود میشود وجود جشنواره سینما حقیقت و فضای ایجاد شده در امکان برقراری ارتباط با سینماگران دیگر کشورها خود غنیمتی بوده است که نمیتوان منکر آن شد.
مورد دوم عملکرد مرکزگسترش سینمای مستند و تجربی است.
معتقدم این مرکز نسبت به دیگر نهادهای سینمایی موفقتر عمل کرده است.
چرایی چنین عقیدهای با در نظر داشتن شرایط حاکم بر سینما بخصوص وضعیت بیپناه بچه ناخواسته آن، سینمای مستند است.
آب باریکه تولید سینمای مستند که نبودش دلخواه سیاستگذاران فرهنگی و بودش موجب زحمت بوده و هست، با همان حمایتهای نه چندان کافی مرکز گسترش ادامه پیدا کرد که اگر این هم نمیشد هیچ سیاستگذار دولتی نگرانیای از بابت آن نداشت.
در شرایطی که سازمانها و نهادهای دولتی قائم به فرد و نه براساس سیستم اداره میشوند باید به کارنامه مدیریتی محمد آفریده در طول دهه گذشته امتیاز مثبت داد.
پس با توجه به دلایلی که اشاره کردم و مرور دوباره بیانیه مشخص است که تحریم مستندسازان بر مبنای موضعگیری نسبت به مرکز و یا نقد و تعطیلی جشنواره سینما حقیقت نبوده است.
جشنواره در ابتداییترین تعریف، ویترین نمایش تولیدات تازه است و ابتداییترین تعریف از سینمای مستند (اگر نگوییم در همه جای دنیا، لااقل در ایران و از آن محدودتر به تعبیر جمعی از مستندسازان اجتماعی ما) بازتاب واقعی شرایط اجتماعی است و مستندساز در قبال رویدادهای جامعه خود نمیتواند و نباید که منفعل باشد.
این به آن معنا نیست که تولیدات یک ساله، یک سره معطوف به بازتاب یک رویداد واحد شوند اما چگونه میشود رخدادی به این وسعت را شاهد بود و حتی یک نشانه از آن در جشنوارهای که نام حقیقت بر خود دارد، ندید.
چگونه میشود ناظر بر آن چه که گذشت و میگذرد بود و به کوچه علی چپ زده، جشنواره را با همان شوری بر گزار کنیم که در دوسال گذشته بسیاری از فیلمسازان از جمله خودم در آن سهیم بودیم.
دلایل تحریم جشنواره را با تلقی مقابله با مرکزگسترش کوچک و کمرنگ و بیاثر نکنیم. بحث این است که سینمای مستندی که به سیلی روی خود سرخ نگاه داشته و بی هیچ حمایتی کشان کشان مسیر خود را میرود در لازمترین زمان استفاده از ابزار بیانی خود از عمل بازمانده است.
در زمانهای که تنها رسانه تصویری کشور، دوربینهایش را بر آنچه میخواهد نشانه میرود من مستندساز اگر که دوربینم خاموش بماند خیانت به تاریخ است و دوربینهایمان خاموش ماند، مستندسازان کتک خوردند ومجوزها به تمسخر پاره شد.
برای مستندسازی که دغدغه جامعه خود را دارد فیلم زیرزمینی ساختن افتخاری نیست که میشد این کار را کرد و مطمئنا کسانی ناگزیر از شرایط بازدارنده چنین نیز کردهاند.
از یاد نمیبرم که در همان دوران با کسان متعددی گفتگو کردیم بلکه اهمیت امنیت مستندساز را یادآور باشیم و اجازه روشن کردن دوربینهایمان را بگیریم اما پاسخها که در خود معنای گستردهای به وسعت تحریف تاریخ داشت این بود که نگران نباشید به اندازه کافی وقایع ثبت میشود.
آیا این شرایط قابل پذیرش برای ادامه حیات سینمای مستند است؟ آیا میخواستیم در نخستین رویداد سینمای مستند بعد از آن همه که بر ما و ملت گذشت حضور پیدا کنیم و دلمان را به طرح اشاراتی خوش کنیم که مطمئنا عقلانیت محضورات جمعی، حتی از آن هم بازمان میداشت؟
«جشنواره سینما حقیقت» برگزارشد. امسال رای ما بر تحریم بود تا سالی دیگر که اگر رایمان بر شرکت باشد بیشک با همان رغبت دو دوره قبلی در آن حضور یابیم، حتی اگر آنان که در همین دو دوره گذشته هم به حد وفور با برگزاری آن آشکار و نهان مخالف بودند بخواهند مانع شوند.
ما به دیده شدن فیلمهایمان در جمعهای کوچک عادت کردهایم. میشود جشنوارهای برگزار کرد به وسعت نمایش خانگی، اما بود.
در آخر بازهم از «محمد آفریده» یاد میکنم که بیشک در دوران کاری خود ورای توقع از عملکرد یک مدیر دولتی عمل کرد و برگزاری جشنواره سینما حقیقت نیز نتیجه تعامل به جای او با خانواده مستندسازان بود.