نسخه آرشیو شده

نفع شخصی و منفعت جمعی
ناصر صفاریان
از میان متن

  • علاقه به ديده‌ شدن و حس اينكه فيلم ما اثر شاخصی‌ است كه حتما بايد جايزه بگيرد از آن حس‌هايی‌ست كه در وجود اغلب ما هست، كم يا زياد، گاهی در دل‌مان و گاهی بر زبان‌مان.
پنج‌شنبه ۰۷ آبان ۱۳۸۸ - ۰۹:۲۲ | کد خبر: 46152

ناصر صفاریان، مستندساز در پی اعتراض کارگردانان فیلم مستند «عکس ناتمام؛ بهمن جلالی» نسبت به داوری جشنواره سینما حقیقت یادداشتی را منتشر کرده است.

ناصر صفاریان، مستندساز در پی اعتراض کارگردانان فیلم مستند «عکس ناتمام؛ بهمن جلالی» نسبت به جوایز جشنواره سینما حقیقت یادداشتی را منتشر کرده است.

چند سال پس از اعتراض‌های عجيب و بی‌سابقه يک كارگردان و يک بازيگر زن به جوايز جشنواره فيلم فجر و اينكه چرا ديده نشده‌اند و در حالی كه گمان همه اين بود اين دو استثناست و همان‌طور كه پيش از اين نبوده پس از اين هم نخواهد بود، اعتراضي مشابه، اين‌بار از گوشه‌ای ديگر قد علم كرد؛ از حوزه‌ سينمای مستند؛ از بخش فرهيخته‌ای كه خود‌به‌خود، جايگاه اعتراض، سوال برانگيزی را عجيب‌تر و تاسف‌آورتر جلوه می‌دهد.

ماه‌ها قبل تعداد قابل توجهی از مستند‌سازان شناخته شده در نامه‌ای اعتراض‌آميز عدم حضورشان را درجشنواره سينماحقيقت اعلام كردند.

در مقابل عده‌ای هم بی‌توجه به اين اعتراض در جشنواره شركت كردند. هرچند كه بعدها شكل برگزاری عدم استقبال و كاهش چشمگير نام‌های شاخص حاضر در جشنواره‌ نشان داد گروه اول تاثير‌گذارتر عمل كرده‌اند.

به هر روی، پای انتخاب افراد براساس نوع بينش و شكل جهان‌بينی در ميان است و هركس اين آزادی را دارد تا شركت يا عدم شركت را انتخاب كند.

ولی آنچه در اين اعتراض جديد، دو كارگردان يک فيلم حاضر در جشنواره عجيب جلوه می‌كند حضور آن‌ها و تن دادن اوليه به شرايط كلی و پذيرفتن قواعد و بعد اعتراض به كليت جشنواره و مديريت و تصميم‌گيری است؛ آن هم پس از اعلام نتايج و اينكه نامی از اين فيلم و اين دو عزيز نيست.

علاقه به ديده‌ شدن و حس اينكه فيلم ما اثر شاخصی‌ است كه حتما بايد جايزه بگيرد از آن حس‌هايی‌ست كه در وجود اغلب ما هست، كم يا زياد، گاهی در دل‌مان و گاهی بر زبان‌مان.

پس نفس اين خواسته، به خودی خود عجيب نيست. به‌ويژه كه اين دوستان تازه وارد اين عرصه شده‌اند و اين نخستين فيلم‌شان است. پس طبيعی است كه اين ميل به ديده‌شدن در وجودشان پررنگ‌‌تر باشد.

اگر اين اعتراض در حرف‌های شفاهی و گفت‌وگوهای دوستانه و بحث‌های درون سالن انتظار و جلسات پرسش و پاسخ سينمايی مطرح می‌شد، شايد می‌شد، كمی، آن را پذيرفت.

ولی وقتی پايش به رسانه‌ای فراگير كشيده می‌شود و بازخورد می‌يابد ديگر نيازمند دقت در نكته‌هاست و اين‌كه از سر نداشتن تجربه نبايد هر سخنی را آن هم در موضع حق به جانبی اين‌گونه اعتراض‌آميز بيان كرد.

مثلا اينكه برخلاف آنچه اين بزرگواران مطرح كرده‌اند تمامی امضا‌كنندگان بيانيه چند ماه قبل مستندسازان در ارتباط با اين عرصه بودند و هيچ فرد بی‌ارتباطی در ميان اسامی نيست.

مثلا اينكه درهر جای دنيا وقتی در جشنواره‌ای شركت می‌كنی يعنی اينكه تمام آداب و رسوم اين بازی را پذيرفته‌ای و بايد به قواعد آن تن بدهی.

مثلا اينكه نه تنها داوران كه حتی هيات انتخاب هيج جشنواره‌ای در هيچ جای دنيا هنگام فراخوان و پذيرش آثار معرفی نمی‌شوند و اينكه فيلمساز بايد بداند چه كسی داور است تا اگر پسنديد فيلمش را به جشنواره بدهد، حرفی از اساس بی‌معناست و برآمده از ندانستن قواعد.

مثلا اينكه چون فيلمی سيمرغ جشنواره فيلم فجر را گرفته پس بايد در همه‌جا مورد توجه قرار گيرد و مثلا اينكه هيات داوران و انتخاب جشنواره فجر مستقل تلقی می‌شوند و تنها جشنواره سينماحقيقت است كه صاحبنظرانش غيرمستقل و دولتی هستند.

اگر اين اعتراض و اين همه تاكيد بر فيلمساز مستقل و داور مستقل پيش از حضور در جشنواره و يا قبل از اعلام اسامی نامزدهای دريافت جايزه‌ بود، نامش می‌شد اعتراضی از سرمنفعت جمعی و به حق؛ درست مثل همان كاری كه مستند‌سازان نيامده به جشنواره انجام دادند و حرف‌شان اتفاقا در همين «استقلال» ريشه داشت.

ولی پس از حضور در جشنواره و حتی سكوت نسبت به اسامی داوران در زمان اعلام، حالا اعتراضی در پايان به چه معناست؟ تن ندادن به قواعد بازی‌ای كه پيش از اين خودمان پذيرفته بوديم كاری از اساس ناشايست است و متاسفانه حرف _ اعتراض _ اين دو بزرگوار در همين تن ندادن ريشه دارد. يعنی همان چيزی كه اين اعتراض شخصی را از اعتراض جمعی چند ماه قبل مستند‌سازان جدا می‌كند.»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی