این روزها همه جا صحبت از کاندیداتوری سید محمد خاتمی است. بررسی و غور در گذشته تاریخی ایران و حتی نگاه سرسری به تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی کشور، تاکنون موید این مطلب است که پیشبینی آینده نزدیک، برای هر ناظر بیرونی یا فعال درونی با هر میزانی از حزم و دوراندیشی نگوییم نامحتمل، بلکه بسیار دشوار است.
این روزها همه جا صحبت از کاندیداتوری سید محمد خاتمی است. بازار گمانهزنی در باب پذیرش یا عدم پذیرش نمایندگی دور جدید ریاست جمهوری ایران توسط خاتمی به شدت داغ است. تمام صاحبنظران سیاسی داخل و خارج کشور در تلاش اند تا شاید به وسیله تحلیل دقیق وضع سیاسی، اجتماعی موجود ایران بتوانند، دست کم راه برونرفتی موقتی برای خروج ایران از لابیرنت بیسر و تهی که درآن مدتهای مدیدی به شدت سرگردان است، بیابند؛ راه تازهای که به سان راههای رفته تاکنون، بنبست نبوده و آنان را ناگزیر به عقبنشینی مجدد به نقطه آغازین و حرکت کورمال کورمال به سویی دیگر بدون یقین از گشودگی پایان این مسیر تازه، ننماید.
در این میان نگارنده این سطور به مرافقت با برخی دیگر از تحلیلگران سیاسی، روزنامهنگاران، روشنفکران و شهروندان ایرانی بنا به دلایلی چند بر آن است که در میانه وانفسای کنونی ایران، حضور سید محمد خاتمی در انتخابات آتی ریاست جمهوری فقط در حکم افزودن گرهی کور به کلاف سر در گم شرایط ایران است و بس.
بررسی و غور در گذشته تاریخی ایران، حتی نگاه سرسری به تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران تاکنون موید این مطلب است که پیشبینی آینده سیاسی اجتماعی ایران، حتی پیشبینی آینده بسیار نزدیک، برای هر ناظر بیرونی یا فعال درونی با هر میزانی از حزم و دوراندیشی نگوییم نامحتمل، بلکه بسیار دشوار است. کما اینکه همگان دیدیم که شرایط ایران در زمان انتخابات ریاست جمهوری احمدینژاد چگونه قدرت پیشبینی کنندگی را از عده کثیری از شهروندان، تحلیلگران، روشنفکران ایرانی و غیر ایرانی و یا شاید از همگان سلب کرد. با این وجود، این بار با علم به تمامی آنچه تا کنون رفته نیز، گریزی از پیشبینی بسیار محتاطانه آتیه نیست.
در شرایط بغرنج کنونی ایران چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بپسندیم، چه نپسندیم، چه خاتمی بپذیرد چه نپذیرد، رهبری جنبش اصلاحطلبی در ایران با نام وی عجین شده است. اگر چه امروز جنبش اصلاحطلبی در ایران بسیار کم توان و فرتوت شده، اما از سر نیکبختی هنوز خونی در رگهایش جاری است و میتوان دل در گروی بهبود نسبی آن در آیندهای نه چندان دور نهاد.
با نگاهی به حوادث گذشته ایران خصوصا دهه گذشته و با مدنظر قرار دادن قواعد بیشماربازیهای سیاسی ایران تاکنون، میتوان با تردیدی جزئی پیشبینی کرد که حضور خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آتی تحت شرایط موجود و با توجه به تمامی تبعات احتمالی این حضور در آینده و با لحاظ کردن ویژگیهای منحصر به فرد ساختار سیاسی ایران نه تنها به نفع جنبش اصلاحطلبی در ایران نبوده، بلکه تداوم حیات جنبش اصلاحطلبی را نیز از منظرهای گوناگون با مخاطره جدی مواجه میسازد.
در حقیقت نگارنده معتقد است که تداوم و در پی آن تجدید حیات جنبش اصلاحطلبی در ایران معاصر، نه در گروی فتح مجدد قله ریاست جمهوری بلکه در گرو نقد بیرحمانه گذشته و در پناه آن، سازماندهی مجدد و کارا تر از پیش تمامی اصلاحطلبان، در پناه رهبری باکفایت، هوشیار و کاردان است. در این میان نا گفته هویداست که در ایران کنونی هیچ کسی شایستهتر از سید محمد خاتمی برای قبول این مسوولیت خطیر و سکانداری کشتی اصلاحات در دریای متلاطم تحولات ایران نیست.
البته پر واضح است که عدم شرکت خاتمی در انتخابات آتی با توجه به دشواری دستیابی تمامی گروههای اصلاحطلب به وفاق جمعی بر سر گزینه دیگری به جز وی برای ریاست جمهوری آینده ایران، به شدت احتمال شکست اصلاحطلبان در انتخابات را افزایش میدهد، اما حتی احتمال عدم کامیابی در ورود به ساختار رسمی قدرت سیاسی ایران برای چهارسال دیگر از نظر نگارنده، به از ورودی شتابزده و از سر استیصال، عملکردی ضعیف و در پی آن خروج از هرم قدرت سیاسی ایران برای همیشه است. پس بهتر آنکه امروز همه ما هواداران خاتمی از عدم حضور او کمی رنجیدهخاطر شویم تا فردا به جبهه اصلاحطلبی به کلی پشت کنیم.
سخن کوتاه، کلام آخر آنکه نباید از نظر دور داشت که تمام گمانهزنیهای فوق مبتنی بر روشهای معمول بازی سیاسی است، نه موارد بیمانند که از سر حادثه در گذشته ایران به خصوص در سالهای اخیر بیشمار بودهاند.
با تمامی اقوال گفته، بی شک سید محمد خاتمی خود بهتر از هر ایرانی دیگری با نیروهای مرئی و نامرئی سیاسی و قواعد نوشته و نانوشته سیاست در ایران آشنا بوده و بهتر از هر کسی میتواند گمانهزنی کند که درصورت حضور و یا عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری بر سر آرمانهای اصلاحطلبانهاش چه خواهد آمد. پس شاید بایستهتر آن است که به تیزبینی او اعتماد کرده، صبر پیشه کرده و تصمیمگیری در باب آمدن و نیامدن به عرصه انتخابات را به سان گذشته به خود وی بسپاریم و فقط عاجزانه در خلوت خود دعا کنیم که اینبار، برای اولین و آخرین بار چرخ گردون طوری بگردد که بخت یار ایران و ایرانی باشد، گرچه خوب میدانیم که بخت نیز بیحساب در جهان معاصر یار کسی نمیگردد.