پس از گشایش نمایشگاهی با عنوان «165 سال عکاسی ایران» در یکی از موزههای شهر پاریس انتقاداتی به برگزارکنندگان این نمایشگاه و آثاری که با عنوان تاریخ عکاسی ایران در این نمایشگاه به نمایش درآمدند وارد شد.
علیرغم جستجوهای فراوان به كوشش مكتوبی از سوی جامعه منتقدين و اصحاب رسانههای مربوط در خصوص تحليل و نقد نمايشگاه «165 سال عكاسی ايران» در پاريس بر نخوردم تا مسئوليت نگارش متن زير را از من ساقط كند، متنی كه خلا انتشار آن از سوی جامعه تجسمی و علیالخصوص جمعيت عكاسان و علاقمندان جدی به عكاسی در رسانههای فراگير، شبهه برانگيز و سوالآور است.
تمام كوشش من نيز در جملاتی كه پيش روی شماست بر اين صرف خواهد شد كه ادای دينی به يک وظيفه حرفهای و تاريخی (در انتقادی صادقانه و اظهار نظری عادلانه توام با درک شرايط حاكم بر برگزاری اين چنين نمايشگاههایی) باشد.
چندی پيش كه شنيده شد در پاريس فوتو 2009 بخش ويژهای به عكاسی ايران وعرب اختصاص داده شده و قرار است نمايشگاه يا نمايشگاههایی مقارن يا موازی در حدود تاريخ برگزاری پاريس فوتو (يا اندكی پس و پيش) تحت عنوان عكاسی ايران وعكاسان ايرانی برگزار شود اسباب شادمانی جامعه عكاسی ايران و علاقمندان به آن فراهم شد و اين سرور و شادی زمانی بيشتر شد كه مقرر شد مدير هنری اين نمايشگاهها خانم آناهيتا قبایيان (مدير گالری راه ابريشم در تهران) و دبيران آن آقايان بهمن جلالی و حسن سربخشيان باشند كه نقش خانم آناهيتا قبایيان در ايجاد اين امكان و موقعيت ويژه برای عكاسی ايران و نمايش و ارایه به موقع و شايسته آن در خور تقدير و سپاس است.
در خلال همان ماهها و ايام كه اطلاعات برگزاری اين نمايشگاهها ناقص، غيرشفاف و غيرمتعهدانه به گوش جامعه گوش به زنگ عكاسی میرسيد شنيده شد كه عنوان نمايشگاه اصلی كه در موزه معظمی در پاريس برگزار خواهد شد «165 سال عكاسی ايران» خواهد بود.
اما نگرانی جامعه عكاسی از همان زمان با شنيدن برخی نامها و نشنيدن برخی ديگر در ليست برگزاركنندگان بروز كرد و در گفتهها و زمزمهها و گمانها گم شد تا روز 22 نوامبر 2009 كه راقم سطور شخصا به ديدن نمايشگاه در پاريس توفيق يافتم و از معماری زيبا و فضای دلپسند موزه Quai Branly لذت بردم.
در پلههای ورودی سه پرده با تصاوير دایمالتغيير تعدادی از عكسهای به نمايش درآمده را نشان میداد.
پس از طی مسيری كمابيش مارپيچ به نمايشگاه موعود (كه با پوستری منقش به يكی از عكسهای مهدی منعم آغاز میشد) رسيدم.
در ديوار ورودی نيم طبقه اول كه ميزبان عكسهای ايرانی بود در متن مقدمه گونی كه بر ديوار بود یک واژه تركيبی خودنمایی میكرد و آن Major Photographer بود كه پس از خواندن عنوان بزرگ و تعهدآور «165 سال عكاسی ايران» انتظار مخاطب جستجوگر را مضاعف میكرد.
نمايشگاه با عكسهايی از تاريخ عكاسی ايران و عكسهای دوره قاجار در سالن اول شروع شده با آثاری تحت عنوان مروری بر عكاسی هنری ايران به اتمام میرسيد.
برای تدقيق در اين نمايشگاه از زوايا و مداخل مختلفی میتوان طرح مبحث كرد:
1- عنوان نمايشگاه و ادعای مستتر در آن، 2- نحوه انتخاب آثار با تكيه بر حساسيت به وجود آمده بر اساس عنوان نمايشگاه، 3- كميت و كيفيت آثار ارایه شده، 4- برشها و گسستهای پيدا شده در روند تاريخی اين 165 سال از قاجار تاكنون و 5- ردگيری معنای معاصر وMajor بودن در آثار ارایه شده و عكاسان خالق آنها در قسمت پايانی نمايشگاه.
پر واضح است كه انتخاب عنوان مخاطرهآميز و مسئوليتبرانگيز 165 سال عكاسی ايران (كه به مراتب از عناوين نمايشگاههای مشابهی چون «نگاه ايرانی» « نقره ايرانی» و ... جامعتر و حساستر و انتظارآورتر مینمود) راه را بر هرگونه قصور، جانبداری و سطحینگری خواهد بست و انتظار مخاطب بينالمللی را از منتخب فاخری از گذشته، حال و آينده احتمالی عكاسی ايران شكل خواهد داد.
با اين وجود نگاه محدودنگر انتخابكنندگان و دايره محدود انتخابشدگان (كه به نظر میرسد از ارتباطهای فعلی و آشناییها و روابط دم دستی برای انتخاب برخی از آنها بيشترين بهره برده شده) بر نمايشگاهی كه انتظار میرود فراگيرتر باشد و تعدادی از شاخصترين اعضای جامعه عكاسی در آن حضور داشته باشند سايه افكنده است.
مخاطبان فهيم اين نمايشگاه پس از ديدار از آن و در هنگام خروج از موزه Q.B در اين گمانند كه بستهای گويا و گرانبها از گذشته و حال تاريخ عكاسی ايران را با خود میبرند اما دريغ كه به گواه شهادت ناظران و ناقدان بیطرف و گاه دلسوز عكاسی ايران و اعتقاد من و بسياری ديگر چون من از جامعه عكاسی و هنرهای بصری (كه به دلايل و مصالحی در اين ايام به اعلام نظرات شفاهی و محفلی قناعت نمودهاند) اطلاق عنوان «165 سال عكاسی ايران» كوتاهی و بیانصافی است و چون قبايی است كه بر قامت نحيف نمايشگاه گشاد است و ايضا انتساب واژه Major به برخی از عكاسان صاحب اثر تعارف و تمكين و توجه زودرس و اين نظر زمانی تایيد میشد كه با چند تن از بازديدكنندگان متخصص خارجی آشنا با عكاسی ايرانی به گفتگو نشستم.
راهكاری كه میتواند نمايشگاههایی از اين دست را تا حدی از خطرات مشابه نجات دهد جداسازی فعالان و شاخصان حوزه عكاسی بر اساس نسل و دوره تاريخی آن است كه در گرافيک به طور واضحتری شاهد آن و نتيجهاش بودهايم كه در اين شكل حساسيتها و شائبههای مربوط به كيفيت و كميت و اعتبار و تاثير آثار به نمايش درآمده با ارجاع به نسل و سن و سال و مقطع زمانی توليد اثر هنری توسط هنرمند برطرف خواهد شد و اين خود موجب تسهيل در نقد و تحليل آثار و طبقهبندی آن میشود.
به اعتقاد من میشد عنوانی را انتخاب كرد كه تا اين اندازه جامع، كامل و مسئوليتبرانگيز نباشد و دوره زمانی به اين اندازه طولانی كه كل طول تاريخ عكاسی ايران تا به امروز را در بر میگيرد در عنوان انتخاب شده گنجانده نشود.
آقای جلالی بيش از هر كسی میداند كه برگزاری نمايشگاهی از بخش آغازين تاريخ عكاسی ايران (نخستين سالهای ورود عكاسی به ايران تا پيش از دستور ناصرالدين شاه به تاسيس عكاسخانههای عمومی) به مراتب فضایی بيش از آنچه كه به كل نمايشگاه اختصاص داده شد نياز داشت و تحقيقا نمايش منتخبی از عكسهای دوره انقلاب، دوره جنگ تحميلی، دوره بازسازی و اصلاحات و نيم دهه اخير تاريخ ايران، هر يک فضایی مشابه را میطلبيد و برای نماياندن گوشهای از عكاسی به اصطلاح هنری نيز كه به تنهایی خيل علاقمندان و مدافعانش (به يمن امكانات ديجيتالی و نرمافزاری) از عدد برگهای درختان افزون شده (و تشخيص سره از ناسره و نقد علمی در اين حيطه كار دشواری مینمايد و آموزشهای عمومی و تخصصی مفصلی طی سالهای متمادی میطلبد) فضایی برابر چند موزه Q.B لازم است.
وسعت نظر و دورانديشی افرادی چون مرحوم مرتضی مميز در گرافيک، پرويز تناولی در مجسمهسازی و ماركو گريگوريان در نقاشی هنرمندان شاخص و تاثيرگذاری را به جامعه تجسمی معرفی نموده و اين سه عزيز را از مشغوليت به خود به تفكر ارتقای جمعی رهنمون شد ... و اينگونه 165 سال عكاسی اين مرز و بوم در چند اتاق و سالن كوچک و در فضایی محدود و تحت فشار اولويتها و مصلحتها گنجانده شد.
هيچ يک از نمايشگاهها و فعاليتهای اجرایی كه توسط خانم قبایيان با علاقه و غالبا با مقاصد فرهنگی و معرفی عكاسی ايران به دنيا انجام شد چنين انتقادبرانگيز و پر اشكال نبود و شايد تاكنون مسئوليت به اين اندازه بزرگ نبود و عناوين انتخاب شده برای نمايشگاهها تا اين حد توجهبرانگيز و مسئوليتزا نبودند.
اميد است در آينده توجه به حساسيتها و موقعيتها بيشتر شده و نمايشگاههایی كم نقصتری از عكاسی ايران در چهار گوشه جهان برگزار شود تا آينه حداكثرنمای قابليتهای عكاسان شاخص ايرانی باشد.
جهان هميشه چنين است گرد گردان است
هميشه تا بود آيين گرد گردان بود
همان كه درمان باشد به جای درد شود
و باز درد همان كز نخست درمان بود
رودكی
When you’re in uncomfortable position and have got no money to get out from that point, you will require to take the home loans. Just because that will help you unquestionably. I get car loan every time I need and feel myself good because of that.