تحلیلگران بینالمللی بر این باور هستند که چند عامل زمینه ایفای نقشی تاریخی توسط اروپا برای حل و فصل برخی بحرانهای عمده خاورمیانه و از جمله خطرناکترین آنها یعنی پرونده هستهای ایران را فراهم کرده است.
تحلیلگران بینالمللی بر این باور هستند که چند عامل زمینه ایفای نقشی تاریخی توسط اروپا برای حل و فصل برخی بحرانهای عمده خاورمیانه و از جمله خطرناکترین آنها یعنی پرونده هستهای ایران را فراهم کرده است.
این فرصت و توانایی برای اتحادیه اروپا که اکنون تحت ریاست فرانسه قرار دارد، اساسا به دلیل خلاء قدرت ایجاد شده ناشی از ناکامی دیپلماتیک و نظامی واشنگتن در خاورمیانه به وجود آمده است.
در رابطه با این خلاء قدرت در مقطع کنونی به این دو نکته باید توجه کرد: نخست آنکه ایالات متحده به دلیل آغاز رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری وارد مرحله انفعال در سیاست خارجی خود شده است و همه میدانند که بهطور سنتی رهبران این کشور تا زمان ورود رییس جمهوری بعدی به کاخ سفید، هیچ تصمیم مهم و اساسی در صحنه بینالمللی اتخاذ نمیکنند.
نکته دوم به بحران اعتماد میان آمریکا و تقریبا همه حکومتهای منطقه باز میگردد؛ به نحوی که رهبران کشورهای عرب متحد واشنگتن به دلیل سیاستهای هشت سال گذشته بوش در خاورمیانه دچار نوعی سرخوردگی از دولت آمریکا شدهاند.
همین دو موضوع به فرانسه اجازه داده است که نقش فعالی در پروندههای عمده منطقهای برعهده بگیرد که مهمترین نمود آن حل و فصل موفقیتآمیز بحران چند ساله لبنان و بازگرداندن سوریه به دامان جامعه بینالمللی بود.
در این زمینه محافل سیاسی در دمشق میگویند که دولت نیکولا سارکوزی ثابت کرد میتواند اعتماد تمام طرفهای درگیر را به خود جلب کرده و میانجیگری واقعی را بدون نشان دادن جانبداری آمریکایی ها تا سرانجام کار به پیش ببرد.
در این میان، توافقی قابل توجه درباره نقش بینالمللی فرانسه در میان قدرتهای اصلی اتحادیه اروپا یعنی آلمان و بریتانیا به چشم میخورد که به سارکوزی اجازه ایفای دیپلماسی فعالتری را داده است.
محافل سیاسی نقش فرانسه را در کنفرانس آشتی دوحه میان گروههای سیاسی لبنانی با نقش آمریکا در کنفرانس آناپولیس میان اعراب و اسرائیل در سال گذشته مقایسه کرده و میگویند با توجه به خلاء قدرت موجود، فرانسه باید شانس خود را در زمینه صلح خاورمیانه و پرونده هستهای ایران بیازماید.
این نکته از این رو اهمیت دارد که جمهوری اسلامی به فرانسه و آلمان به عنوان دو کشوری که حسن نیت بیشتری درباره برنامه هستهای ایران داشته نگریسته و همواره اتحادیه اروپا را تشویق کرده خارج از فلک سیاست خارجی واشنگتن عمل نمایند.
هرچند تهران و پاریس در سالهای گذشته بارها اتهامهای گوناگونی را متوجه یکدیگر کردهاند، اما نباید فراموش کرد که روابط سوریه و فرانسه تا سال گذشته به مراتب وخیمتر و بدتر از روابط ایران و فرانسه بود.
به معنای دیگر، پاریس میتواند به سرعت و با کمک متحدان منطقهای ایران مانند سوریه دست به اعتمادسازی با رهبران جمهوری اسلامی زده و یک گام اساسی در حل پرونده هستهای ایران به جلو بردارد.
به این ترتیب در صورتی که دولت سارکوزی به منافع بلند مدت اروپا در زمینه بازار عظیم مصرف ایران و ذهنیت توسعهطلبانه رهبران آمریکا توجه داشته باشد، میتواند با اتخاذ رویکرد واقع بینانهای نسبت به نگرانیهای امنیتی ایران و منافع منطقهای آن، پرونده هستهای ایران را از بنبست فعلی خارج سازد.
از اینرو با توجه به میانجیگری فرانسه در مساله گرجستان برای کاستن از دامنه بحران روابط میان روسیه و ناتو و تجربه پیروزمندانه آن در لبنان و سوریه، چرا نباید پاریس چنین خط مشیای را در پرونده هستهای ایران دنبال نکنند؟