تعیین کننده نهایی گزینه تحریم یا جنگ خود ایران است.
این روزها بار دیگر زمزمههای تحریم یا جنگ علیه ایران شدت گرفته است. کشورهای غربی و از جمله آمریکا، عمدتا بر روی گزینه تحریم تکیه میکنند و گزینه نظامی را فعلا به کنار گذاشتهاند. دولت اسراییل، اما، تحریم را کارساز نمیداند و بر متحدان غربی خود برای اتخاذ گزینه نظامی فشار وارد میکند.
تعیینکننده نهایی این امر البته فقط غرب یا اسراییل نخواهند بود. در واقع میتوان گفت که عامل تعیینکننده در این امر رژیم ایران است. رژیم ایران میتواند با سیاستهای خود غرب را به تحریم وا دارد، یا آنها را به جنگ بکشاند. و شواهد حاکی از آن است که رژیم ایران گزینه دومین را در پیش گرفته است.
گفتگو در باره اعمال تحریمهای جدید علیه ایران از چندین ماه پیش در جریان بوده ولی انجام آن به دو دلیل تا کنون به تعویق افتاده است. یکی، مخالفت چین و روسیه با پیشنهادهای غرب در این زمینه است که تصویب آن را در شورای امنیت سازمان ملل دچار اشکال میکند.
در فقدان حمایت این دو کشور از اعمال تحریمهای جدید، غرب تنها میتواند خود متوسل به تحریم شود - سیاستی که تنها نتیجهاش سوق دادن بازار ایران به کالاهای کشورهای دیگر و از جمله چین و روسیه خواهد بود.
دلیل دوم این تأخیر، تحولات داخل ایران از انتخابات ریاست جمهوری به بعد بود که غرب را واداشت کمی تأمل کند و از شتاب برای اعمال تحریمهای جدید بپرهیزد. این تحولات فضای تازهای در ایران ایجاد کرده بود و برای غرب مهم بود که با اعمال تحریمهای جدید تأثیر منفی بر روی آن نگذارد.
اکنون مقاومت روسیه و چین در برابر پیشنهادهای غرب برای تحریم تا حدی تضعیف شده است. مقامات روسیه در گفتارهای اخیر خود از لزوم اعمال تحریمهای جدید علیه ایران سخن گفتهاند، و کشورهای غربی به فشارهای خود علیه چین برای همراه کردن آن با این تحریمها افزودهاند.
احتمال میرود با همراه شدن روسیه، چین نتواند به تنهایی در برابر سایر اعضای دایم شورای امنیت مقاومت کند. ولی همراه کردن چین ممکن است به بهای ترقیق موارد تحریم (از دید کشورهای غربی) تمام شود و نتواند اثری را که کشورهای غرب از تحریم دنبال میکنند به همراه داشته باشد. و این به نوبه خود موضع اسراییل و هواداران آن را در غرب تقویت خواهد کرد که معتقدند تحریمها در باز داشتن رژیم ایران از حرکت به سوی یک قدرت هستهای اثری نداشته است و باید سیاست دیگری در برابر آن اتخاذ کرد.
سیاست صبر و انتظار غرب در برابر تحولات یکساله اخیر ایران نیز به تدریج رو به پایان میرود. یک سال پیش که زمزمههای تحریمهای جدید علیه ایران مطرح شد، انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران در پیش بود و بسیاری از ناظران غربی بر آن بودند که باید تا انجام انتخابات صبر کرد و براساس نتیجه آن در برابر ایران موضع گرفت.
بسیاری بر این بودند که اصلاحطلبان شانس موفقیت بزرگی در انتخابات دارند و نباید با اعمال تحریمهای جدید این مسئله را تحتالشعاع قرار داد. آنان میاندیشیدند که این سیاست صبر و انتظار چند ماهی طول نخواهد کشید و با روشن شدن نتیجه انتخابات، غرب میتواند سیاست مناسب با آن را در برابر ایران اتخاذ کند.
ولی در این انتخابات واقعهای پیش آمد که کمتر کسی انتظار آن را میکشید. پیدایش جنبش میلیونی سبز و گسترش و ادامه و تعمیق آن در طول ماههای پس از انتخابات، همه و از جمله غرب را مبهوت کرده بود و همگان در انتظار آن بودند که ببینند سرانجام آن به کجا میکشد. سیاست صبر و انتظار غرب برای ماهها ادامه پیدا کرد.
جنبش سبز اکنون به یک نقطه «تعادل» رسیده است - نقطهای که جنبش به رغم سرکوبهای خشن و مستمر حاکمیت، خود را تثبیت کرده است و در عین حال در مقام آن نیست که بتواند حاکمیت را به زیر بکشد. این نقطه تعادل البته متزلزل است، و میتواند با یک عمل حاکمیت یا جهان خارج به هم بریزد.
ولی برای غرب این نقطه آن قدر تعادل دارد که بتواند بر اساس آن سیاست خود را در برابر ایران تنظیم کند. تکیه بر تحریمهای سیاسی که رهبران رژیم و عوامل سرکوب را هدف قرار میدهد یکی از عناصر این سیاست است که تحت تأثیر شرایط جدید مطرح میشود. این نکته تا حد زیادی در غرب پذیرفته شده است که تحریمهای اقتصادی عام عملا به ضرر مردم و به نفع رژیم تمام خواهد شد و این خود مآلا جنبش سبز را تضعیف خواهد کرد. نداهایی که اخیرا در آمریکا و اروپا برای اعمال تحریمهای حقوق بشری بلند شده نیز تا حد زیادی در پاسخ به جنبش سبز شکل گرفته است.
در هر صورت، اکنون غرب در صدد آن است که به یک سلسله تحریمهای جدید علیه ایران دست بزند. در مورد انگیزههای تحریم، و این که چرا اگر تحریمها انگیزه حقوق بشری نداشته باشند (حتا اگر فقط سردمداران رژیم و منافع سیاسی و اقتصادی آنان را هدف قرار دهند) نمیتوانند مورد تأیید مخالفان رژیم ایران قرار گیرند، در مقاله پیشین به تفصیل صحبت شد و در این جا به آن نمیپردازیم. این تحریمها، اما، از سوی دو رژیم مورد مخالفت قرار خواهد گرفت. و این دو رژیم به دلایل کاملا مختلف گزینه جنگ را بر تحریم ترجیح خواهند داد و تمام تلاش خود را به کار خواهند برد تا جنگ را در ایران دامن بزنند.
یکی از این دو رژیم حکومت اسراییل است. اسراییل بارها از بیاثر بودن سیاست تحریم در برابر ایران سخن گفته است و به سختی میتواند این سیاست را در شرایط فعلی مورد تأیید قرار دهد.
سخنگویان اسراییلی در روزهای اخیر از فرصت سفر جو بایدن معاون رییس جمهور آمریکا به اسراییل برای تأکید بر «خطر ایران اتمی» استفاده کردهاند و به زبانهای مختلف بر لزوم سیاستهای حادتر تأکید ورزیدهاند.
بایدن در این دیدار بر تعهد تام و تمام آمریکا در قبال امنیت اسراییل تأکید کرده و امنیت اسراییل و آمریکا را یکی دانسته است. مقامات اسراییلی به خصوص از نزدیکیهای بیشتر بین حزب الله لبنان و حماس با رژیم ایران و تسلیحاتی که به آن منطقه سرازیر شده ابراز نگرانی کرده و از آمادگیهای نظامی خود برای مقابله با آنها سخن گفتهاند.
رژیم ایران نیز ظاهرا از گزینه نظامی استقبال میکند و در جهت آن گام بر میدارد. تحرکات اخیر رژیم ایران و تماسهای نزدیک با رهبران حزب الله لبنان و حماس در دمشق و تهران که در یکی دو هفته اخیر صورت گرفته است، همراه با اظهارات حاد احمدینژاد و خامنهای در این تماسها از دید بسیاری به عنوان زمینهسازی برای یک درگیری منطقهای تلقی شده است.
رجزخوانیها و مقالات ارگانهای وابسته به حاکمیت در هفتههای اخیر نیز همین نظر را تأیید میکند. یک نگاه به سر مقالههای کیهان در یک هفته اخیر که مشحون از شبیهسازیهای نظام حاکم با ظهور اسلام و رؤیاهای فتوحات دهههای اول اسلام و «ابر قدرت» شدن جمهوری اسلامی است به خوبی احساسات و زمینهسازیهای جنگطلبانه رژیم را برملا میکند. کیهان تا آنجا پیش میرود که «فناوری هسته ای» را «نوك پيدای کوه قدرت ایران» مینامد و به این ترتیب تلویحاً تأیید میکند که در پشت این فناوری هسته ای چه خوابیده است!
دلایل تمایل رژیم ایران به درگیری نظامی نیز روشن است. رژیم، از تحریمهای بینالمللی به خصوص اگر هدفمند و علیه منافع رهبران آن باشد نگران است و دنبال بدیلهای دیگری میگردد. رژیم اگر بتواند به درگیری نظامی در منطقه دامن بزند غرب را در برابر شرایط جدیدی قرار خواهد داد و امیدوار است بتواند از طریق متحدان خود در منطقه، غرب را در چند نقطه در نبردهای نامتقارن درگیر کند.
رژیم همچنین امیدوار است که در صورت واکنش شدید از سوی غرب و اسراییل به ایران بتواند احساسات ملی را به نفع خود بسیج کند - کاری که به سختی میتواند در برابر تحریم انجام دهد. و بالاخره، از دید رژیم، یک درگیری نظامی راه فرار مناسبی از بحرانهای سیاسی و اقتصادی داخلی فراهم خواهد کرد و میتواند نقطه تعادل جنبش سبز را به نفع رژیم بر هم زند. البته در درستی این تحلیلها میتوان مناقشه کرد، ولی مهم این است که رژیم چه میاندیشد - و این اندیشه است که راهنمای عمل رژیم خواهد بود.