نقدی بر دیدگاههای سازمان امور جوانان در زمینه ازدواج
آموزش یکی از معیارهای اصلی و شاخصهای توسعه انسانی و اجتماعی بوده و هست. شاخصی که مهمترین و شناخته شدهترین برونداد آن در سواد و مدرسه خلاصه شده است.
کشورهای مختلف در دورههای مختلف تلاشهای زیادی برای بالابردن رتبه این شاخص داشتهاند. گسترش سپاه دانش برای تدریس در روستاها قبل از انقلاب و نهضت سوادآموزی بعد از انقلاب از ارکان محقق کننده این خواسته بودهاند و البته این دو گروه و مشابههای آن گروههای تکمیلیای هستند که در کنار مدارس و آموزش و پرورش ایجاد شده اند.
از همان سالهای اول که قرار شد شاخص آموزش که دارای ملاک معتبر و مشخص داشتن سواد است با رکن مهم دیگری چون پرورش عجین شود، نقد و نظرهای متعددی شنیده شد. در همان اوائل انقلاب قرار بود مدرسه و دانشگاه سنگرهای انسان سازی شوند. قرار بود پرورش ِ متناسب با ایدئولوژی های انقلابی - اسلامی در مدارس به وقوع بپیوندد.
فرزندان و نوجوانانی که تا پیش از آن آموزشها و تعلیمات اخلاقی و دینی خود را در خانواده یا مساجد و دیگر اماکن سنتی - مذهبی میدیدند، از دست خانواده رها شدند و به مدارس سپرده شدند. نهاد بزرگ پرورشی یا امور تربیتی در مدارس تاسیس شد و همگی مدعی ِ پرورش شدند.
قصدم بررسی آنچه بر این نهاد رفته و میرود نیست. مسئله اینجاست که اندیشمندان تعلیم و تربیت امروز از یک بن بست حرف میزنند که به دست خود ما ایجاد شده است. اغلب از نهاد پرورشی و تربیتیای می گویند که دیگر خانوادهها نیستند. مدرسه هم نتوانسته آن نقش را بر عهده بگیرد. تعارف که نداریم.
خانوادهها بعد از انقلاب فکر کردند که مدرسه و دولت و تلویزیون باید داعیه دار پرورش فرزندانشان باشد. نقش تربیتی در خانواده ها فروکاهیده شد و بعد از سی سال بسیاری بر این باورند که بزرگترین ضعف آموزشی ما کم رونق کردن و از بین بردن نقش خانواده هاست.
خوشبختانه به دلیل نهادمند نبودن، هنوز مقولاتی چون ازدواج مانند اموزش دولتی نشده است. اما گویا عدهای امروز بعد از تجربه سی ساله و با دسترسی کامل به اشکالات و ضعفهای این کمرنگ سازی و کاستن نقش بزرگ خوانده در جامعه سنتی و خانواده محور ایرانی، قصد دارند نهادی برای ازدواج هم دائر نمایند.
درباره آموزشهای پیش از ازدواج، درباره لزوم آشنایی با خصوصیات روانشناختی جنس مقابل، درباره لزوم آموزشهای لازم رابطه، پیشترها گفتهاند و شنیدهایم. اما وقتی قرار شد که معیار دانستنهایمان هم درباره امر ازدواج مانند نمره های پرورشیِ یا انضباط ِ مدرسههایمان یک زینتالکارنامه باشد، انوقت است که باید آژیر خطری برای حذف نقش خانواده ها در امر ازدواج نیز به صدا در آورد.
گویا دولتمردان با دیدن آمار عجیب و غریب طلاق و با استناد به عدم تمایل جوانان برای امر ازدواج، به جای حل معضلات و مشکلات اجرایی این امر که کاملا وابسته به تصمیم گیری های ایشان است، تصمیم گرفته اند از دری دیگر وارد شوند.
راه انداختن این پایگاه با مطالب عجیب و سوگیری عجیب تر در امر ازدواج که تنها نگاه خاص و ویژهای را تبلیغ می کند که اتفاقا امروزه قابل استناد و یا استیفاد هم نیست، نشان از این امر دارد.
بدتر اینکه دم به دم اخبار تازه و تازهتر از ان می شنویم که علیرغم احترام به تصمیم گیرانش - با فرض خلوص نیت - مایه طنز رسانهای و تفریح بین جوانها را فراهم می آورد. اما واقعیت نهفته در پس این روشی که در پیش گرفته اند، به فرض تاثیرگزاری فروکاسته شدن نقش خوانواده و تجربه مکرر ِ گذشته و به فرض مورد قبول واقع نشدن نیز باعث لوث شدن و بیمایه شدن هرگونه امر آموزش یا هر برنامه روشمند برای ازدواج خواهد شد.
گاهی لازم است از گذشته درس بگیریم و برای هر حرف و هر نکتهای تاملات لازم را داشته باشیم.