«یارانه» عبارت از نوعی پرداخت انتقالی است که دولتها با اهداف مشخص و برای نیل به مقصودی خاص میپردازند. یارانه کتاب برای ترویج کتاب و کتابخوانی، یارانه تولید برای حمایت از تولید کنندگان، یارانه مناطق محروم برای حمایت از اشتغال و کار و تولید در مناطق محروم اختصاص داده میشود. در پس اختصاص هرنوع یارانهای، علیالاصول یک تئوری و مفهوم نظری نهفته است.
1- «هدفمند سازی یارانهها»، اصولا اصطلاح غلطی است که رایج شده است! «یارانه» عبارت از نوعی پرداخت انتقالی است که دولتها با اهداف مشخص و برای نیل به مقصودی خاص میپردازند. یارانه کتاب برای ترویج کتاب و کتابخوانی، یارانه تولید برای حمایت از تولید کنندگان، یارانه مناطق محروم برای حمایت از اشتغال و کار و تولید در مناطق محروم اختصاص داده میشود. در پس اختصاص هرنوع یارانهای، علیالاصول یک تئوری و مفهوم نظری نهفته است واختصاص و پرداخت هریک از انواع یارانهها، در بطن خوداز نوعی «ارزیابی» از چالشی که کشور با آن مواجه است، حکایت میکند.
2- سیاست اختصاص یارانهها در کشور ما عمدتا با هدف پایین نگه داشتن قیمتها اتخاذ شده است. بر این اساس، دولتها همواره مهمترین چالش کشور را «گرانی» و تورم ارزیابی کردهاند و از سیاست اختصاص یارانهها برای مقابله با افزایش سطح عمومی قیمتها و ایجاد تورم استفاده کردهاند. بنابراین یارانهها تا به حال هم هدفمند بودهاند!
3- اگر قرار باشد شیوه پرداخت یارانهها تغییر کند و مثلا بجای اختصاص عمومی، به اقشار خاص یا «گروههای کم درآمد» پرداخت شود، روی دیگر سکه بالا رفتن قیمت کالای مشمول یارانه (مثلا بنزین، برق و سایر حاملهای انرژی) است. در این حالت هدف « پایین نگه داشتن قیمتها» و کاهش تورم تغییر کرده است؛ لذا بهتر است اصطلاح «تغییر هدف یارانهها» مورد استفاده قرار گیرد.
4- این تغییر هدف پرداخت یارانهها، علیالاصول باید از «تغییر ارزیابی» نسبت به چالش مهمی که غلبه بر آن لازم است، نشأت گرفته باشد؛ یعنی هدف «مبارزه با تورم و افزایش قیمتها»، به هدف دیگری تغییر پیدا کرده است. آیا واقعا این اتفاق افتاده است؟ آیا هدف مهمتری از مهار تورم فزاینده و افزایش قیمتها برای دولت مطرح شده است؟ یا اینکه از اهمیت و ابعاد تعیین کننده اجتماعی تورم «غفلت» شده است؟!
5- یکی ازویژگیهای مهم برنامهریزیهای اجتماعی، میزان «پایداری: Sustainability» برنامهها است. آیا اقدامات و فعالیتها مربوط به دوره و مقطع زمانی خاصی بوده یا پایدار و مستمر است؟ آیا منابع مورد نیاز برای حفظ و پایداری فعالیتها فراهم است؟ و یا اینکه مثلا برای شرایطی نظیر کشور ما توسعه و انجام فعالیتهای جدید وابسته به دورههای گذرای افزایش درآمد نفتی است؟ طراحی روش تأمین منابع پایدار برای ارتقاء رفاه اجتماعی و پیشرفتهای سلامتی، نقش تعیین کنندهای در ارزیابی موفقیتها و پیشرفتهای عرصههای مذکور پیدا کرده است.
6- مهمترین پیآمد تورم شدید و افزایش سطح عمومی قیمتها، « بیثباتی اجتماعی» است! تورم قدرت خرید حقوق و دستمزد را کاهش میدهد؛ ارزش پساندازهای ملی را کاهش میدهد؛ ارزش ذخابر صندوقهای بیمه و بازنشستگی را کاهش میدهد؛ اطمینان به آینده را از میان میبرد، اضطراب و تشویش اجتماعی ایجاد میکند؛ ذخیرهسازی و احتکار و به تبع آن مصرف و تقاضای بازار را تشدید میکند؛ نیروی کار را بیارزش و «سرمایه ثابت» را پرقدر میسازد؛ احساس امکان پذیر بودن پیشرفت بر اساس شایستگیهای فردی را از بین میبرد؛ فساد اداری، ارتشاء و سوء استفاده را ترویج و مشروع میسازد؛ دزدی، سرقت مسلحانه زورگیری، و راههای نا مشروع کسب درآمد را گسترش میدهد؛ اعتیاد و فحشاء و مشاغل سیاه وکودکان خیابانی و فرار از منزل و دیگر آسیبهای اجتماعی دراثر فقر و تنگدستی را افزیش میدهد؛ فقر و شکاف اجتماعی واختلاف طبقاتی را افزایش میدهد و خلاصه ثبات و امنیت اجتماعی و احساس اطمینان وامید به آینده را از بین میبرد.
7- تغییر ارزیابی از چالش تورم و تبع آن تغییر شیوه پرداخت یارانه، چگونه و بر اساس چه شواهدی صورت گرفته است؟ چه عامل مهمتری باعث شده است تا از این همه آثار و عواقب اجتماعی جبران ناپذیر تورم غفلت شود؟ سئوالی که بعید است پاسخی برای آن بتوان یافت! جز آنکه در آستانه سال نو دعا کنیم « یامقلب القلوب و الاحوال؛ حَوِل حالَنا الی احسَنِ الحال»