آیتالله منتظری در راه اعتقاد و مبارزه، خانواده خود را وقف انقلاب و باورهایش کرده بود و همسرش در این راه صبورانه ایستاد.
هنگامی که آیت الله منتظری درگذشت، میخواستم بنویسم تا شاید بار اندوهم ذرهای سبک شود. مجالی نبود تا امروز که خبر درگذشت خانم ربانی، همسر آیت الله العظمی منتظری را شنیدم.
همواره در کنار مردان سترگ، زنانی بزرگ و فداکار قرار دارند. به یاد آوردم آنچه را که درباره شجاعت و فداکاری خانم ربانی در روزهای تاریک دوران شاه و صبر و بردباری او هنگام رنج و فشار سالهای گذشته میشنیدم.
به یاد این افتادم که در فداکاری، استقامت و صبر آیتالله منتظری، تا چه اندازه خانواده او شریک بود و مادر شهید محمد منتظری تا چه اندازه در راه مبارزه با ظلم، مرارت کشید.
به یاد سخنان مادرم افتادم که همیشه از شجاعتهای همسر آیتالله منتظری و دخترانشان در رویارویی با ماموران ساواک و زندانبانان اوین میگفت و این که آنها هیچگاه از زخم زبان و تهدید ماموران ترسی به خود راه نمیدادند و پیشاپیش زنانی که برای دیدار با عزیزان دربند خود به زندان میرفتند، قرار میگرفتند.
سالیان طولانی زندان و شکنجه سخت آیتالله منتظری و محمد منتظری و بیخبری از همسر و فرزند در اراده همسر آیتالله منتظری خللی ایجاد نمیکرد و با وجود همه نگرانیها، او و فرزندان او بودند که با روحیه استثثنایی خود به خانوادههای بیپناه مبارزان قوت قلب میدادند و سنگ صبور زنان و فرزندان جان باختگان و زندانیان سیاسی بودند.
آیتالله منتظری در راه اعتقاد و مبارزه، خانواده خود را وقف انقلاب و باورهایش کرده بود و همسرش در این راه صبورانه ایستاد.
چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، او در تک تک لحظههای دشواری که همسر، فرزندانش، دامادهایش و نوههایش با آن رو به رو شدند، شریک بود.
در سالهای حصر که آیتالله منتظری اجازه خارج شدن از خانه را نداشت، خانم ربانی حاضر نشد از خانه خارج شود و فشارها و سختیها را در کنار همسرش به جان خرید و تحمل کرد.
یادآوری و تکریم یار و همراه پدر سفر کردهمان، یادآوری درد و رنج و مبارزات خانوادهای است که جای جای صفحات مبارزه و فداکاری نیم قرن گذشته ایران را به خود اختصاص داده است.
دوست گرامی
بنابر تجربه می دانم که نسبت وزن و ارزش کلمات در فرهنگ گفتاری ما یک به یک نیست. یعنی ما از گفتن جملات با هر چینش واژگانی عمومن چیزی را مراد می کنیم که دقیقن منظور ما نبوده است. شما می خوهید از مرحومه همسر و خود آیت الله منتظری تجلیل بکنید، که حق مسلم شماست. منتها کی ایشان در زندان شاه شکنجه شدند؟ اگر آقای رفسنجانی برای مثال چندباری چوب خوردند(در رابطه با تامین مالی چند اسلحه) باز قابل فهم است ولی آیت الله منتظری که در زندان گل سر سبد زندانیان مذهبی بود و وقتی که در 2 سال آخر نماز جمعه برگذار می شد، هم مرحوم طالقانی پشت ایشان نماز می خواندند و هم زندانبانان ساواکی مذهبی. حال شما از زخم زبان و تهدید ساواکیها نسبت به خانواده ایشان می گویید. کاملن معتقدم که اداره امنیت داخلی ساواک با چریکها خشن برخورد می کرد ولی رابطه ما با خانواده زندانیان سخت احترام آمیز بود.[البته همیشه استثنائات وجود داشتند.] خود مرحوم منتظری نیز بارها و بارها در این اواخر اذعان کردند که رفتار زندانبانان شاه بصور نسبی معقولانه بوده است. در رابطه با فعایتهای پسرشان محمد که اول انقلاب به لقبی هم از طرف مردم مفتخر شدند به همین مسئبه بسنده می کنم که ایشان اول انقلاب یک هواپیما را بزور با دهها مسلح دیگه بزور بطرف لیبی بردند. معلوم است که با چنین شخصی در موقع دستگیری برای کسب اطلاعات خشونت می شود.