در حالیکه نمایش 250 اثر از 12 هنرمند دوران گذشته و معاصر نقاشی قهوهخانهای و نقاشی پشت شیشه چون قوللر آغاسی، محمد مدبر و عباس بلوكیفرد تا 15 اردیبهشت ماه بر دیوارهای موزه هنرهای معاصر تهران ادامه دارد هادی سیف معتقد است بیتوجهی مسئولان و نبود جایگاه آکادمیک در دانشگاهها باعث شده این نقاشی از حافظه هنر نگارگری ایران پاک شود.
تاسیس موزه نقاشی قهوهخانهای، نقاشی روی کاشی، نقاشی روی پارچههای قلمکار، شمایلنگاری و نقاشی روی چوب، برای هنرهایی که با مرگ اساتیدشان خطر از یاد رفتنشان بیشتر حس میشود، یک ضرورت است.
هادی سیف پژوهشگر و نویسنده کتاب «نقاشی قهوهخانهای» و از اعضای شورای سیاستگذاری نمایشگاه «خیالینگاران» که از 23 اسفند 88 در موزه هنرهای معاصر تهران برپا شده است، با بیان این مطلب افزود که بیتوجهی مسئولان و نبود جایگاه آکادمیک در دانشگاهها باعث شده این نقاشی از حافظه هنر نگارگری ایران پاک شود.
در حالیکه نمایش 250 اثر از 12 هنرمند دوران گذشته و معاصر نقاشی قهوهخانهای و نقاشی پشت شیشه تا 15 اردیبهشت ماه بر دیوارهای موزه هنرهای معاصر تهران ادامه دارد، هادی سیف معتقد است دگرگون شدن شرایط اجتماعی و سیاسی جامعهای که نقاشی قهوهخانهای در آن شکل گرفته و رشد کرده است یکی از دلایل از بین رفتن زمینههای رشد نقاشی قهوهخانهای است و تجدید حیات یک هنر را مستلزم وجود همان شرایط است.
از طرفی به گزارش خبرگزاری ایسنا فیلمهای به نمایش درآمده در نمایشگاه «خیالینگاران» نشان میدهند که از هنرمندان نقاشی قهوهخانهای تنها سه نفر در کشور باقی ماندهاند که هیچکدام شاگردانی را تربیت نکردهاند.
بر اساس این گزارش محمد فراهانی، از بازماندگان نقاشان قهوهخانهای ایران که زندگیاش در فیلمی به تصویر درآمده و در این نمایشگاه نمایش داده میشود، در بخشی از فیلم اشاره میکند که با مرگ حسین همدانی و از کار افتادن حسن اسماعیلزاده معروف به چلیپا تنها احمد خلیلی، علیاکبر لرنی و خود وی ماندهاند که هنوز به این هنر میپردازند.
فراهانی با ابراز آمادگی برای انتقال این هنر و با اشاره به اینکه امکانات و فضایی برای آموختن این هنر به دیگران ندارد میگوید «آنهایی که مسئولند و میتوانند کاری کنند کمک کنند تا دیگران هم این هنر را یاد بگیرند.»
روایت دغدغههای سنتی و مذهبی مردم ایران
نقاشی قهوهخانهای شیوهای از نقاشی ایرانی است که به وسیله رنگ روغن با درونمایههای رزمی، مذهبی و بزمی روایتی را به تصویر میکشد.
این نقاشی در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی همزمان با جنبش مشروطه ایران اوج گرفته و از سنت قصهخوانی، مرثیهسرایی و تعزیهخوانی به عنوان مبدا و منشا شکلگیری این سبک از نقاشی ایرانی یاد میشود.
درونمایه بسیاری از این نقاشیها حادثه عاشورا و داستانهای شاهنامه است و قصههایی از پیشوایان دینی و قهرمانان ملی ایرانیان در این نقاشیها به تصویر کشیده شدهاند.
در جنبش مشروطهخواهی ایران، داستانهای حماسی و مبارزات آزادیخواهانه مذهبی و میهنی به وسیلهای برای ایجاد آگاهی و حس مبارزهطلبی و ایستادگی در مردم تبدیل میشوند و مداحان و نقالان و نقاشان در حسینیهها، تکیهها و قهوهخانهها نقش مهمی در اوجگیری حس مبارزهجویانه مردم کوچه و بازار ادا میکنند.
در گذشته علاوه بر تکیهها و قهوهخانهها در میدانهای اصلی شهرها هم نقالی از روی پردههای نقاشی قهوهخانهای صورت میگرفت.
این هنر به مرور از خاستگاه اصلی خود قهوهخانه به میان مردم کوچه و بازار رفت تا جایی که آنها به سفارشدهندگان تابلوهای نقاشی قهوهخانهای تبدیل شدند.
حسین قوللرآغاسی و محمد مدبر از پیشگامان این هنر و فتحالله آغاسی، عباس بلوکیفر، حسن اسماعیلزاده و حسین همدانی شاگران آنها ادامهدهنده راه این نقاشان در هنر قهوهخانهای بهشمار میروند.
نقاشی قهوهخانهای پس از دهههای 1320 و 1330 مورد توجه هنرمندان مدرنیست ایرانی به ویژه هنرمندان مکتب سقاخانهای که به نوعی نسبت به مدرنیسم و گسترش دامنه نفوذ فرهنگ غرب واکنش نشان میدادند قرار گرفت.
گفته میشود که قدیمیترین تابلوی قهوهخانهای به وقایع عاشورا میپردازد که توسط یک نقاش گمنام تصویر شده و در موزه آستان قدس رضوی نگهداری میشود.
این شیوه نقاشی ایرانی و نگاه مدرن به آن که در آثار نقاشان معاصر ایرانی در سالهای اخیر دیده میشود در کشورهای غربی هم به عنوان بخشی از هنر ایرانی مورد توجه قرار گرفته است.