این مطلب نگاهی دارد به سخنان اخیر ریاست جمهوری ایران در مورد خطر زلزله و ترک تهران
معلوم نیست که اینهمه کنایه، اعتراض، کنترل و نظارت و در نهایت دشمنی به شهر تهرانی که بخواهیم و نخواهیم، بخواهند و نخواهند بخش مهم هویت کج و معوج ایران امروز و ایرانی امروزی است، از کجا ناشی میشود.
اینکه همه نیروهای مدیریتی و سیاسی کشور جمع شدهاند و توان حل مشکل ترافیک تهران را ندارند، نشان از هم مهم بودن ترافیک و مشکلات شهر تهران دارد وهم اینکه نشان از ناتوانی مدیران شهر تهران در حل این نوع مشکلات دارد و از طرف دیگر میتواند نشان از بغض و کینه عدهای از روستا آمده و میل به روستا در دل داشته باشد.
اینکه نمیشود مشکلاتی چون ترافیک، خیابان گردها، مزاحم های خیابانی، سدمعبر کنندههای شهری، آلودگی هوا، سیستم فاضل آب و … را حل کرد، سخنی بیحساب است. زیرا بسیاری از کشورهای دیگر جهان نیز از این نوع شهرها داشته و مردم بعد از حل مشکلات ان توانسته اند با اسایش و آرامش زندگی کنند.
به طور خاص شهری چون شیکاگو و فرانکفورت و لندن و پاریس قبل از همه شهرها شهر بوده و قبل از دیگر شهرها دارای مشکلات شهری بوده اند و مردم در آنها زندگی میکنند و راحت هم هستند. حداقل مشکلاتی که ما در تهران با آن درگیر هستیم را ندارند.
شواهد تجربی و پیرامونی زندگی ما نشان از حل مشکلات شهری مانند شهر تهران دارد. شهری چون پاریس بیش از یکصد سال است که متروی زیرزمینی و خط آهن روی زمین دارد و مدیران شهر تهران در سامان دادن امور متروی کشور از همه امکانات استفاده کرده و همه مشکلات را هم به زیر زمین تهران برده و در ان میجنگند. به طور خاص جنگ و جدال وقتی بیشتر نشان داده میشود که افتتاح پروژهای در پیش است.
روزهای اخیر شنیده میشود که تهران شهر بحرانی است و باید شهر را ترک کرد. رئیس دولت این بار به سخن آمده و سخن از مشکلات شهر کرده است. می گوید شهر را خالی از سکنه کرد و مردم را در گروههای کوچک – در حد بیست و پنج هزار نفری در شهرکهایی خاص جا داد. احتمال زلزله و و سیل و اعتراض و آشوب و دیگر بلایای طبیعی و اجتماعی و سیاسی هست.
مشکل هم در وقوع حوادث و بلایا میباشد و هم در عدم توانایی دولت در ساماندهی آنهاست. برای حل مشکلات شهر تهران رئیس دولت نابودی شهر تهران را پیشنهاد میکنند. برای حل مشکلات شهر کمتر اقدامی جمعی صورت گرفته است. کمتر دیده و شنیده شده است که مسئولین شهر و کشور که در این شهر زیست میکنند و حیات انها به حیات شهر وابسته است دور هم جمع شده باشد و با حسن نیت اقدامی جدی کرده باشند.
روزی بوذرجمهری دروازههای شهر را خراب کرد و شهر را به ویرانی نزدیک کرد و روزهای بعدی هم شهردارهای دیگر به اینکار اقدام کردند. امروز ایران دیگر یک نفر نیست که شهر تهران را نابود میکند. همه آمدهاند تا شهر را ویران کنند. شهری که در طول بیش از دویست سال گذشته ساخته شده و امکانات انسانی و مالی و سازمانی کشور در آن مستقر شده است را میخواهند در اثر لجاجت و مخالفت با حوادثی که از عمل خودشان حاصل شده است را نابود کنند.
حال که این گونه شد پیش به سوی نابودی تهران. برای اینکه در اینده دیگر در تهران اعتراضی نباشد بهتر است که شهر نابود شود. برای اینکه شهر فشاری در زندگی مدرن نشود بهتر است که شهر ویران گردد. این است که شعار پیش به سوی نابودی تهران بهترین شعار میباشد. این شعار از زبان وکلام رئیس دولت امده است و ما هم که همه تابع نظام سیاسی هستیم و قصد داریم در این دایره عمل کنیم بهتر است شعار را جدی گرفته و همه امکانات این شهر را به بیرون ریخته و آن را ناتوان کنیم.