نسخه آرشیو شده

«اوبامای وحشی» و حمله به ایران
حسین باقرزاده
از میان متن

  • نتیجه‌گیری آقای شریعتمداری مبنی بر این که «اظهارات اوباما، از نگاه جمهوری اسلامی ایران تهدید تلقی نمی‌شود» تعارف با خود است و با این مقدمه نمی‌خواند. او می‌خواهد در ایران حالت فوق‌العاده ایجاد کند. به مردم بقبولاند که خطر جدی و حتمی در پیش است و دشمن عینیت دارد. ترس ایجاد کند و مردم را تحت عنوان دفاع از میهن به دور حاکمیت فرا بخواند
موضوع مرتبط

جمعه ۲۷ فروردین ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۳ | کد خبر: 51552

کنفرانس بین‌المللی امنیت هسته‌ای واشنگتن در شرایطی برگزار شد که سران دو قدرت بالفعل یا بالقوه اتمی از آن غایب بودند: اسراییل و ایران.

کنفرانس بین‌المللی امنیت هسته‌ای واشنگتن در شرایطی برگزار شد که سران دو قدرت بالفعل یا بالقوه اتمی در آن غایب بودند: اسراییل و ایران.

این دو قدرت، دقیقا کشورهایی هستند که این روزها بیش از هر کشور دیگری در خطر یک درگیری فاجعه‌بار هسته‌ای قرار دارند. علاوه بر این، هر دو کشور منکر آن هستند که به سلاح اتمی مجهزند و یا در صدد تجهیز خود برآمده‌اند.

ولی جامعه جهانی می‌داند که اولی دارای سلاح اتمی است و بخش بزرگی از جامعه جهانی به فعالیت‌های هسته‌ای دومی شدیدا مظنون است. جمهوری اسلامی ایران موجودیت اسراییل را به رسمیت نمی‌شناسد، و اسراییل جمهوری اسلامی را بزرگترین خطر برای خود می‌داند. کنفرانس ممکن است در زمینه جلوگیری از «دست یافتن تروریست‌ها» به سلاح هسته‌ای به موفقیت‌هایی دست پیدا کند، ولی به سختی خواهد توانست خطر درگیری نظامی هسته‌ای در خاورمیانه را کاهش دهد.

این خطر در آستانه کنفرانس بیشتر شده و کمتر نشده است. دکترین جدید آقای اوباما در مورد کاربرد سلاح هسته‌ای از سوی آمریکا، که در کل گامی مثبت تلقی می‌شد، تا آن جا که به ایران و خاورمیانه مربوط می‌شود به یک جنگ روانی دامن زده است.

آقای اوباما در یک اقدام تاریخی اعلام کرد که آمریکا هیچ‌گاه علیه یک کشور غیر هسته‌ای و متعهد به پیمان ان.‌پی.‌تی، از سلاح هسته‌ای استفاده نخواهد کرد. اهمیت این اقدام را می‌توان با توجه به استنکاف حکومت‌های پیشین آمریکا از هر گونه تعهدی در کاربرد سلاح هسته‌ای و این واقعیت که آمریکا تنها کشوری است که از این سلاح در جنگ آن هم علیه یک کشور غیر اتمی استفاده کرده است، دریافت. ولی آقای اوباما دو کشور مشخص را از این تعهد کلی استثنا کرد: ایران و کره شمالی. نام بردن از ایران به عنوان یک استثنا همان قدر که در تل‌آویو مورد استقبال قرار گرفته در تهران با واکنشی خشن روبه‌رو شده است.

البته در اظهارات اخیر آقای اوباما تغییری در سیاست هسته‌ای آمریکا در قبال ایران دیده نمی‌شود. آن چه که رخ داده، تغییر سیاست آمریکا در برابر کشورهای دیگر جهان به جز ایران و کره شمالی است؛ یعنی که سیاست آمریکا در برابر این دو کشور به مانند گذشته است و تغییری نکرده است.

ولی نام بردن از ایران به عنوان یک استثنا در یک تغییر سیاست جهانی آمریکا، این واقعیت مستمر را که ایران در معرض خطر نظامی آمریکا (بدون محدودیت نوع سلاح) قرار دارد زنده کرده و به یاد آورده است. در واقع تهدید یا سیاست جدیدی از سوی آقای اوباما در قبال ایران مطرح نشده است. ولی مقامات جمهوری اسلامی تحت این عنوان که آقای اوباما ایران را به حمله اتمی تهدید کرده است واکنش نشان داده‌اند.

واکنش مقامات رژیم البته می‌توانست با زبان متعارف دیپلماتیک صورت بگیرد -کاری که وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی انجام داد-  بیانیه این وزارت‌خانه، صرف نظر از محتوای آن، دست کم زبان محترمانه‌ای داشت. ولی سایر مقامات چنین کف نفسی از خود نشان ندادند و القاب و عناوین خاصی نثار آمریکا و شخص آقای اوباما کردند.

احمدی‌نژاد با تشبیه اوباما به «کابوها و گاوچران‌های آمریکایی» خطاب به او گفت که «بدان که بزرگتر و گردن‌کلفت‌تر از تو هم نتوانسته‌اند هیچ غلطی کنند، تو که جای خود داری» و آقای خامنه‌ای دولت آمریکا را «دولتی شریر و غیرقابل اعتماد» خواند. علاوه بر اینان، سایر مقامات جمهوری اسلامی، روحانیت حاکم، فرماندهان نظامی و رسانه‌های حکومتی نیز واکنش‌های مشابهی نشان دادند. تبلیغات حکومتی در مورد «تهدید جدید» آمریکا تا آن حد بود که مهدی کروبی را نیز واداشت که با یادآوری «وقایع تلخ ... دولتمردان آمریکایی» در گذشته، آمادگی خود را برای دفاع از کشور در برابر «تجاوز احتمالی» آمریکا اعلام کند.

تهدید نظامی آمریکا البته مسئله جدیدی نیست و بلکه در حکومت اوباما نسبت به گذشته کاهش یافته است. تهدید بزرگتر از سوی اسراییل است که به فعالیت‌های دیپلماتیک علیه ایران اعتمادی ندارد و آن‌ها را بی‌اثر می‌داند.

مقامات جمهوری اسلامی، این فرصت را داشتند که با استفاده از تغییر سیاست آمریکا که اوباما در قبال ایران اتخاذ کرده بود با او از در مذاکره برآیند و به این وسیله خطر حمله اسراییل به ایران را کاهش دهند. ولی آنان گویی که از سیاست آشتی‌جویانه آقای اوباما راضی نبودند و راه دیگری را در پیش گرفتند.

اکنون پس از یک سال و اندی روابط خود با آمریکا را به جایی رسانده‌اند که یادآور ایام بوش است. به تعبیر آقای احمدی‌نژاد «حتی بوش، رئیس‌جمهوری قبلی آمریکا که جنایتکارترین و منفورترین رئیس‌جمهوری آمریکا است، حرف‌هایی به تندی و شدت سخنان اخیر اوباما نزده بود». البته آقای اوباما هیچ‌گاه ایران را عضو «محور اهریمنی» قلمداد نکرده است، ولی از آقای احمدی‌نژاد باید پرسید که چرا از دید او اوباما از بوش فراتر رفته است.

پاسخ این سؤال را می‌توان در یادداشت روز حسین شریعتمداری تحت عنوان «اوباما و غلط‌های زیادی!» در کیهان دید. او که در «لبخندهای مصنوعی [اوباما] جانوری درنده، وحشی و زنجیر گسیخته» می‌بیند كه «کمترین نشانه‌ای از انسان و انسانیت ندارد ... آدم نمایی كه صد البته، حماقت او خیلی بیشتر و غلیظ‌تر از وحشی بودن اوست» می‌خواهد ثابت کند که به گفته امامش «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». او اضافه می‌کند که «اظهارات اوباما برخلاف انتظار وی نه فقط از نگاه جمهوری اسلامی ایران تهدید تلقی نمی‌شود، بلکه حاوی نکات خشنود كننده‌ای نیز هست».

او حتی به خود اوباما نسبت می‌دهد که «اوباما در اظهارات اخیر خود اعتراف می‌كند كه تمامی توطئه‌ها و سرمایه‌گذاری‌های آمریکا و متحدانش برای مقابله با ایران اسلامی ناکام مانده و شکست خورده است كه تازه‌ترین نمونه آن فتنه 88 بود.» و سرانجام به اوباما توصیه می‌کند که «سخن امام راحل(ره) ما را آویزه گوش كند و دیگر از این غلط‌های زیادی نکند.»

برای این نتیجه‌گیری‌ها شریعتمداری مقدمه درازی می‌چیند که پیام دیگری در بر دارد. او به سابقه کاربرد بمب هسته‌ای از سوی آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی در واپسین ایام جنگ جهانی دوم می‌پردازد و و به تفصیل از آثار این فاجعه جنگی یاد می‌کند.

او حتی استدلال می‌کند که توجیه آمریکا برای کاربرد این اسلحه بی‌معنی است و ادعای آمریکاییان را مبنی بر این که «با بمباران هیروشیما و ناكازاكی به جنگ جهانی دوم خاتمه داده و از کشتار بیشتر در جریان جنگ یاد شده جلوگیری كرده‌اند» «مسخره و برخاسته از خوی وحشی‌گری دولت‌های آمریكا» قلمداد می‌کند و به‌طور خلاصه معتقد است که «بازخوانی پرونده بمباران اتمی هیروشیما و ناكازاكی نشان می‌دهد كه آمریكایی‌ها تا چه اندازه وحشی، خونریز، بی‌رحم و فاقد کمترین ارزش‌های اخلاقی و انسانی هستند [و] این وحشی‌گری تا كنون در تمامی دولت‌های بعدی آمریکا نیز به وضوح دیده شده است».

شریعتمداری به تفصیل استدلال می‌کند که کاربرد بمب اتمی در ژاپن هیچ توجیه نظامی نداشت و بدون استفاده از آن هم ژاپن آماده تسلیم بود. ولی او می‌خواهد نشان دهد که «آنچه گذشت، تنها شرح مختصر و البته مستندی بود از جنایت هولناک آمریکا در هیروشیما و ناكازاكی و انگیزه دولتمردان آمریکا از آن جنایت وحشیانه. آیا هیچ انسانی كه کمترین بویی از انسانیت - دین و اخلاق و آزادگی و جوانمردی پیشكش!- برده باشد را می‌توان یافت كه دولتمردان آمریکایی را وحشی، آدمکش، حیوانات درنده زنجیر گسیخته و جنایتکاران حرفه‌ای نداند؟

ممکن است گفته شود كه این جنایت را دولتمردان وقت آمریکا - دوران ریاست جمهوری ترومن - مرتکب شده‌اند و نمی‌توان همه دولتمردان آمریکایی را این‌گونه تلقی كرد! كه باید گفت؛ اگرچه می‌توان برخی از دولتمردان آمریکایی را بیرون از این قاعده دانست ولی اولا؛ تعداد آنها بسیار اندک بوده و هست و ثانیاً؛ این عده اندک فقط یك استثنا در مقابل قاعده كلی هستند كه شرح آن به درازا می‌كشد. اما اوباما، رئیس جمهوری کنونی آمریكا بی‌تردید و به یقین یكی از همان دولتمردان وحشی آمریكاست».

پس از دید آقای شریعتمداری ما با کشوری روبه‌رو هستیم که وحشیان و آدمكشان و حیوانات درنده زنجیر گسیخته و جنایتکاران حرفه‌ای بر آن حکومت می‌رانند و آقای اوباما به یقین یکی از آنان است، مجهز به سلاح هسته‌ای است، و این حاکمان از کاربرد آن حتی در شرایطی که توجیه نظامی ندارد ابایی ندارند و در گذشته نیز عملا آن را ثابت کرده‌اند.

چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟ آیا با این استدلال، این کشور از کاربرد سلاح هسته‌ای علیه ایران ابا خواهد کرد؟ آیا با مقدمات فوق می‌توان به این نتیجه رسید؟ و یا این که به عکس، خطر حمله آمریکا به ایران آن هم با سلاح هسته‌ای نه فقط جدی است و بلکه حتمی است؟ خطر جدی است، حتمی است و فوری است. هیچ چیز، نه قانون، نه انسانیت، نه افکار عمومی، نه جامعه جهانی و نه هیچ چیز دیگر نمی‌تواند این وحشیان را از حمله اتمی به ایران باز دارد.

این پیامی است که در دل این مقدمه طولانی خوابیده است. نتیجه‌گیری آقای شریعتمداری مبنی بر این که «اظهارات اوباما، از نگاه جمهوری اسلامی ایران تهدید تلقی نمی‌شود» تعارف با خود است و با این مقدمه نمی‌خواند. او می‌خواهد در ایران حالت فوق‌العاده ایجاد کند. به مردم بقبولاند که خطر جدی و حتمی در پیش است و دشمن عینیت دارد. ترس ایجاد کند و مردم را تحت عنوان دفاع از میهن به دور حاکمیت فرا بخواند.

جمهوری اسلامی مانند نان شب به دشمن نیاز دارد. هرچه که آقای اوباما یا هر رهبر دیگر جهانی بگوید ما با شما دشمن نیستیم و دست دوستی دراز کند، جمهوری اسلامی به عکس می‌خواهد ثابت کند که این‌ها همه دشمنند و در دستکش آنان دست چدنی پیدا کند. این سیاست دشمن‌تراشی البته می‌تواند مانند یک پیش‌گویی خود-ایجادی (self-fulfilling prophesy) عمل کند و کشور ما را در معرض حمله نظامی قرار دهد. ولی چنین سرانجامی نه حجتی بر درستی نظر شریعتمداری و شرکا (درباره اوباما، آمریکا، اسراییل یا غرب) و بلکه سندی بر سیاست سوء خارجی حاکمیت و خیانت به منافع ملت ایران تلقی خواهد شد.

در حاشیه کنفرانس واشنگتن گفت‌وگوهای سران شش کشور عضو گروه 5+1 برای تحریم‌های جدید علیه ایران در جریان بوده است. اوباما برای قانع کردن چین که در برابر فشار غرب برای تحریم‌ مقاومت می‌کند یک ساعت و نیم با رئیس جمهوری این کشور سخن گفته است.

به احتمال زیاد، چین سعی خواهد کرد که از شدت تحریم‌ها بکاهد. این سرانجام، موضع اسراییل را تقویت خواهد کرد که سیاست تحریم را بی‌اثر می‌داند و به فشار برای حمله نظامی علیه ایران در اسراییل دامن می‌زند. در این فضا، سر و صدایی که رژیم ایران در مورد سیاست تغییر نایافته آمریکا در قبال ایران به راه انداخته نتیجه‌ای جز تشدید خصومت و ایجاد تنش در خاورمیانه نخواهد داشت.

رژیم ایران دشمن می‌جوید و ظاهرا جنگ می‌خواهد و ادامه سیاست دشمن‌تراشی رژیم ایران ممکن است به همین نتیجه شوم برسد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

hossein

نشانه های مرموزی دال بر تکرار یک حادثه تلخ . وقتس تولد و سرنوشت آدلف هیلتر بسیار مانند سرنوشت من است . من می ترسم آخرین نشانه آن آغاز جنگی دیگر و باز کشتار و ویرانی باشد که غیر جبران خواهد بود.
من متولد 21 آپریل هستم
هیتلر 20 آپریل
من مادر خود را در سیزده سالگی بر اثر بیماری از دست دادم
هیتلر مادر خود را در سیزده سالگی و بر اثر بیماری از دست داد
من هنرمند هستم
هیتلر هم هنر مند بود
پدر من پلیس بود که لباس و سبیل هیتلر را در دوران جوانی استفاده و کپی می کرده عکس آن را در آلبوم خانوادگی مان دیدم.
پدر هیتلر گویا یک افسر گمرگ بوده
من زندگی سختی داشتم و درس را رها کردم و رفتم جنگ .
هیتلر زندگی سختی داشت درس را رها کرد و وارد ارتش شد
من مجروح شیمیائی شدم
هیتلر مجروح شیمیائی شد ه بود
من خواهر بزرگتر خود را در کودکی از دست دادم
هیتلر خواهر خود را در کودکی از دست می دهد.
من از سرمایه دار ها تنفر دارم
هیتلر از سرمایه دار ها تنفر داشت .
من مهاجرت کردم و بی خانمان شدم در کانادا.
هیتلر مهاجرت کرد و بی خانمان شده بوده
تا ادامه داستان زندگی چه شود .

hossein | ۳۱ فروردین ۱۳۸۹ - ۰۴:۱۹
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی