مجله فوربس در مقالهای تحلیلی علل عدم همکاری چین و روسیه با آمریکا بر سر تحریم ایران را بررسی کرده و امکانات مختلفی که آمریکا در مقابل خود دارد به بحث کشیدهاست
مجله فوربس امروز 16 آوریل 2010 در مقالهای با عنوان «مشکل ایران و آمریکا» با تحلیل این که تحریم ایران برای روسیه و چین اهمیت چندانی ندارد، تحریم اقتصادی ایران را به نقد میکشد و تنها راه باقیمانده برای دولت آمریکا را تغییر رژیم ایران به سوی دموکراسی حتی با وجود دستیابی به جنگافزار اتمی ارزیابی میکند.
فوربس سوال میکند که آیا تصمیم رییسجمهور آمریکا در باره تحریم ایران کاملا درست و در جهت منافع خارجی آمریکا اتخاذ شده است یا نه.
ملیک کیلان نویسنده مقاله با نقد اقدامات دولت بوش مینویسد که پیشاز این میشد درباره جهتگیری استراتژیک کشور آمریکا حدسهای محتملی زد، اما چنین حدسی در مورد مشاهده سیاست خارجی اوباما دشوارتر است.
نویسنده با اشاره به اینکه هیچ توالی منطقی در سیاست دولت آمریکا دیده نمیشود عقیده دارد که آمریکا تلاش میکند شرایط جهان را از دید سایر کشورها ببیند.
به این منظور در پاسخ به این سوال که «آیا همه کشورهای غیرمحور شرارت مخالف جاهطلبیهای هستهای ایران هستند» پاسخ منفی میدهد.
«ایران هستهای برای چین و روسیه مهم نیست»
به نظر او برای چین واقعا هر چه رخ دهد اهمیتی ندارد. هیچ چیز به طور مستقیم منافع چینیها را از سوی ایران هستهای تهدید نمیکند. مسئله برای روسها مهم است، اما نه چندان. روسها بیشتر به امتیازات آمریکا نظیر پیشنهاد کنارکشیدن از گرجستان، اوکراین و آسیای مرکزی اهمیت میدهند. در واقع جنگافزار اتمی ایرانیها به قلمروی سلطه روسها بیشتر از غرب نزدیک است. اما روس ها میدانند که «ملاها» نمیتوانند سرزمینهای آنها را مورد تهدید قراردهند چرا که چنین چیزی برای رژیم ایران فاجعهای در پی خواهد داشت.
نویسنده فوربس پس از این توضیح میپرسد که وقتی چین و روسیه عمیقا دغدغه جنگافزار هستهای ایران را ندارند، آمریکا چگونه میتواند آنها را با تحریم ایران همساز سازد.
آیا آمریکا میتواند به مسکو بگوید که به امپراطوری پیشین خود بازگردد یا به چین بگوید که سلطه خود را روی برمه، کره شمالی، تایوان، و سایر نقاط ادامه دهد؟ آیا آمریکا میتواند به آنها بگوید که اقداماتشان را در آفریقا به چالش نمیکشد در حالیکه آنها میتوانند با تحریم نیروی دریایی آمریکا در اقیانوس آرام، آمریکا را به چالش بکشند؟
در اینجا نویسنده با اشاره به اینکه قطعا افکار عمومی آمریکا خواهان چنین معامله ای نیست تلاش میکند به پرسشی دیگر پاسخ دهد.
«آیا آمریکا حاضر است وارد جنگ با ایران شود؟»
او به این پرسش پاسخی منفی میدهد و میگوید که واقعیت این است که عراق عملا اشتهای مداخله آمریکا را به ته رسانده است و تهران، مسکو و پکن را بهشدت نیرومند ساختهاست.
و درجواب به سوال دیگر مبنی بر این که «اگر آمریکا با ایران نمیجنگد چرا اینقدر دم از جنگ میزند» دیدگاههای راست داخل آمریکا را مطرح میکند و همچنین پای اسراییل و دنیای اهل تسنن عرب را، که از حمله اسراییل به ایران حمایت میکنند، وسط میکشد.
دراینکه چرا آمریکا جلوی اسراییل را میگیرد این سناریو مطرح است که در صورت چنین حملهای ایران متقابلا و به طور گسترده عراق و افغانستان را بیثبات میکند، تنگه هرمز را میبند و به حوزههای نفتی کشورهای عرب همسایه حمله میکند. بدین ترتیب اقتصاد دنیا و به خصوص چین دچار هرج و مرج میشود.
این سلسله استدلالها «مشوق» احتمالی برای چین است که با آمریکا متحد شود: اسراییل به ایران حمله میکند، اقتصاد جهان از هم میپاشد و چین به شدت رنج خواهد برد.
در این سناریوی ترسیم شده آمریکا به چین میگوید :«ما واقعا سعی میکنیم جلوی اسراییل را بگیریم اما نمیتوانیم آنها را برای همیشه از این اقدام بازداریم.» و این چنین است که از آنها میخواهد که به او در این تحریمها بپیوندند.
به نظر نویسنده مقاله این یک بلوف خیلی خطرناک است و چینیها ممکن است با دانستن میزان خسارات احتمالی آمریکا در چنین شرایطی آن را نپذیرند.
این سناریو در مورد مسکو مصداق ندارد. روسیه پس از پایان اتحاد جماهیر شوروی چندین بحران اقتصادی را پشتسر گذاشته و به نظر نمیرسد باکی از بحرانی دیگر داشته باشد.
در حالیکه ثروت برای چین مشروعیت میآورد، برای روسها امپراطوری مهمتر از ثروت است.
خرید سهامهای بانکهای چین از سوی ایران
نویسنده با طرح مسئله تحریم اقتصادی بانکهای دولت ایران در سراسر دنیا، به فهرستی اشاره میکند که ماهها پیش در وبسایت پلانت -ایران Planet-Iran منتشر شد و در آن از مکانهایی نام بردهشده بوده است که سردمداران رژیم ایران پولهایشان را در سراسر دنیا نگه میدارند. اینک خبر میرسد که همان سایت خرید سهامهای بانکهای چین از سوی ایران را منتشر کردهاست.
دراینجا با طرح این بحث که آمریکا با تلاش زیاد میتواند باعث شود ایران پولهایش را به بهشت امن چین یا روسیه بفرستد، پرسشی که مطرح می شود این است که این به نفع کیست.
به نظر نویسنده، آمریکا فاقد توان لازم در جلب همکاری داوطلبانه کشورها برای فشار بر ایران است.
نویسنده با اشاره به دیدار کوتاهش از شهر تبریز در چهار سال پیش میگوید که میداند همه در ایران مانند برمه یا کرهشمالی، مخالف رژیم هستند، اما در همه این مناطق خصومت آمریکا فقط این فرصت را برای چین فراهم کرده که پا پیش بگذارد و تجارت کند.
آمریکا می تواند کار بیشتری در حمایت از ناآرامیهای ایران کند، اما در این صورت ایران میتواند با بمبگذاری در سراسر عراق و افغانستان پاسخ نشاندهد.
در ادامه مقاله فوربس به خواست حرکت جنبش سبز مخالف احمدینژاد اشاره میکند و تنها انتخاب برای آمریکا را فشار قاطع بر حکومت ایران میداند و پیشبینی میکند که این امر ممکن است به درازا بکشد؛ آنقدر که ایران به جنگافزار اتمی دست یابد.
اما به نظر نویسنده ایران نمیتواند جنگافزارهای اتمی را علیه مردم خود استفاده کند. بنابراین تغییر رژیم به سوی دموکراسی حتی با یک جنگافزار اتمی اولیه ممکن است بهترین انتخاب برای آمریکا باشد.
مقاله نوبس با اشاره به اینکه جرج بوش با اشغال عراق روی قدرت آمریکا قمار کرد و اینکه «اشغال عراق از نظر ژئواستراتژیک و نظامی حسابشده نبود» مقاله را چنین به پایان میبرد: «هذیان عظمت دولت آمریکا تنها به کاهش نفوذ آن میانجامد.»
میوه دانایی “قدرت” است. و مغرور شدن به قدرت می تواند به کاهش قدرت فکری و فراموشی منتهی شود.
من با قسمت آخر این مقاله دایر بر عدم بکار گیری سلاح اتمی توسط حکومت ایران علیه مردم خویش موافق نیستم زیرا هنوز بقایای سوخته شده بیش از 300 نفر در سینما رکس آبادان هنوز مقابل چشمم است که مجریان ایران رژیم آنزمان که هنوز پا نگرفته بود مسبب آن شدند فقط برای بدنام کردن رژیم شاه. بیشتر از این مگر شخص آیت الله خمینی همراه همه دولتمردان با قطعنامه 598 دایر بر خاتمه فوری جنگ مخالفت نکردند و در شش سال بعد از قبول عقب نشینی عراق چه کسانی در جبه های جنگ قطعه قطعه میشدند.
بر عکس نتیجه گیری اننتهایی فوق شخصا معتقدم حکومت ایران با راهاندازی نیروگاه اتمی بوشهر به سلاح قانونی اتمی دست خواهد یافت و در شرایط بحرانی همین نیروگاه را منفجر خواهد کرد تا هم خلیج فارس را مسدود کند و هم کشور در حالت اضطراری فرو ببرد تا با سرکوب همه نیروهای مردمی و مقابله جنگی با جهان غرب در کوتاه زمانی به سلاح اتمی دست یابد.
منظور مترجم کم سواد از “جورجیا” لابد گرجستان است.
I agree