آرمان امیری، نویسنده وبلاگ «مجمع دیوانگان» درباره فیلم هیچ ساخته تازه عبدالرضا کاهانی که این روزها بر پرده سینماهای ایران است میگوید این فیلم حکایت رشد نامتوازن اجتماعی در ایران است.
فیلم «هیچ» را برای دومین بار دیدم. باور دارم که این فیلم یکی از شاهکارهای سینمای ایرانی، دست کم طی یک دهه گذشته است. شاید در حضور فیلمهایی نظیر «درباره الی» چنین ادعایی کمی گزاف به نظر آید، اما برای من حکایت «هیچ» روایت متفاوتی بود از جامعه ایرانی. در نگاه اول فیلم داستانی کاملا اجتماعی داشت اما با نگاهی متفاوت می توان از دیدگاهی سیاسی-اجتماعی به آن نگریست تا عواقب فاجعه بار توسعه نامتوازن را در جامعه ایرانی به خوبی مشاهده کرد. اپیزود اول داستان، روایت اثرات فقر است در زندگی روزمره چند خانواده. مشکلات، گرفتاریها و در نهایت درگیری هایی را که هیچ ریشه و اساسی جز فقر برای آنها نمی توان متصور شد. «عبدالرضا کاهانی» به خوبی و بدون هیچ رنگی از اغراق و یا تلاش برای ترحمانگیزی در مخاطب اثرات فقر در لایههای زیرین جامعه را به تصویر میکشد. با این حال و درست در زمانی که تصور میشود داستان در همین روایت فقر خلاصه شده است همه چیز تغییر میکند. اپیزود دوم با یک اتفاق شگرف آغاز میشود. به ناگاه ثروتی بادآورده از راه میرسد که نوید از میان رفتن تمامی مشکلات و کدورتها را میدهد. فضای داستان شاد میشود. جمع پراکنده بار دیگر دور هم جمع میشوند و امیدواری به رفع تمام مشکلات همانگونه که در چهره تک تک بازیگران به تصویر کشیده میشود به مخاطب نیز القا می شود. اما گویا این تازه آغاز ماجرا است. ثروت هنگفت یک شبه و بدون هیچ زمینه سازی و یا تلاشی به دست آمده است. آنان که تا همین دیروز در فقر زندگی میکردند و با آن خو پیدا کرده بودند امروز به ناگاه خود را ثروتمند تلقی میکنند. این تفاوتی که انتظار میرود در جایگاه اجتماعی هر یک پدید آید بدون هیچ زمینه سازی فرهنگی متوازنی شکل گرفته است و همین تضاد کار را به دشواری های غیرقابل پیش بینی جدیدی میرساند. نتیجه نهایی چیزی جز انهدام کامل خانواده و ویرانی همان بنیان های سست پیشین نیست. داستان «هیچ» را اگر در زندگانی خود تجربه نکردهاید، دست کم میتوانید اطمینان داشته باشید که در جامعه خود به آن برخورد کردهاید. تاریخ معاصر ایران زمین در چند مورد شاهد رشد نامتوازن اجتماعی بوده است. داستان توسعه اقتصادی در غیاب توسعه سیاسی-فرهنگی در یک دوره و تلاش برای توسعه سیاسی-اجتماعی بدون ظرفیت سازی در حوزه اقتصادی در دوره دیگر، حکایتی نیست که از چشم صاحب نظران به دور مانده و به دفعات به آن اشاره نشده باشد. هرچند «هیچ» تنها مسئله را به تصویر می کشد و برای راه حل آن جایگزینی ارایه نمی کند، اما دست کم به عنوان نمونه کم نقصی از همین «طرح مسئله» گمان می کنم باید حتما دیده شود تا ذهن مخاطب را به جست و جوی راه چاره وا دارد.