نسخه آرشیو شده

قلمرو مردانه
از میان متن

  • به نظر من شادی صدر در این نوشته سعی کرده از افاضات امام‌جمعه تهران نقبی بزند به نگاه جنسیت‌زده در جامعه ما و تساوی‌ای که شاید به ظاهر ادعای آن را داشته باشیم اما هنوز در وجود «خیلی» از ماها نهادینه نشده است
موضوع مرتبط

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۴:۰۶ | کد خبر: 52017

نویسنده وبلاگ «بلوط» معتقد است «بسیاری» از مردان، درد موجود در نوشته شادی صدر را که با عنوان «چه فرقی است بین امام‌جمعه تهران و سایر مردان ایرانی؟» منتشر شد، ندیدند.

چند سال پیش همراه یک «مرد» به دیدن تئاتری رفتم. من «زن» و این همراه «مرد» متولد یک سال بودیم. هر دو در جمهوری اسلامی بزرگ شده بودیم و در آن زمان هر دو دانشجو بودیم. طبقه اجتماعی خانواده‌هایمان هم کمابیش یکی بود.

بخش بزرگی از خاطرات کودکی و نوجوانی ما یکسان بود؛ جنگ، قحطی، کارتون‌های بی‌مادر، مدارس جدا، عاشق شدن در راه مدرسه، مهمانی‌های ممنوع، خوشی‌های ناممنوع کوچک به رنگ عبای خاتمی، مهاجرت و بگیر تا آخر.

در بخشی از این نمایش، هنرپیشه به طنز از دامن کوتاهش می‌گفت که مدتی بود دیگر شورتی زیر آن نمی‌پوشید. با خنده تعریف می‌کرد داستان خیره شدن «مردان» را به پایش در خیابان، داستان هیجان آنها برای کشف آنچه که زیر آن دامن است، داستان حرف‌های پشت سرش را در خیابان و مدرسه که چرا شورت نمی‌پوشد و دامنش آنقدر کوتاه است،‌ داستان تکراری «خودش این‌طور پوشیده، پس خودش می‌خواهد.»

هنرپیشه آمریکایی، که یحتمل نه جنگ دیده بود، نه قحطی،‌ نه هاچ زنبور عسل را می‌شناخت و نه با تیتر «خاتمی 20000000» جیغ بنفش کشیده بود هی از تجربیاتش می‌گفت و صدای قهقهه ممتد این همراه «مرد» من فقط وقتی قطع شد که یکی از جلو برگشت که ببیند چرا من دارم هق هق گریه می‌کنم. مات و مبهوت مرا نگاه کرد. گفت که می‌فهمم اما اینقدر سخت نگیر. به قسمت خنده‌دار قضیه فکر کن. نفهمید. هیچ نفهمید.

حامد قدوسی می‌نویسد به این دلیل به نوشته شادی صدر معترض است که در این نوشته «مردان ایرانی» جمع‌بندی ‌شده‌اند، در حالی که هستند «مردان ایرانی» که به «سن بلوغ» رسیده و «بزرگ و بالغ» شده باشند «بی‌آنکه به زنان متلک گفته باشند». حامد معترض است که چرا شادی می‌نویسد «این بخشی از روند بزرگ ‌شدن برای مردان در ایران است. تجربه‌ای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمی‌شود.»

البته که «برخی» از مردان ایرانی وجود دارند که بدون «متلک گفتن» و «ناامن کردن خیابان» برای زنان بالغ شده‌اند و در این جامعه زندگی کرده و می‌کنند، اما فارغ از این نکته، آیا هیچ مطلب دیگری از نوشته شادی دستگیرمان نمی‌شود؟ آیا الان اصلا می‌دانیم مشکل اصلی چیست و چرایی این قیاس از سوی یک «زن» کدام است؟

هرچند همان دفعه اولی که در این نوشته «مردان» مورد خطاب قرار می‌گیرند، مشخص شده که کدامین مردان مورد نظر نویسنده‌اند: «خود شما، آقایان! همه کسانی که اظهارات امام‌جمعه تهران را خلاف قواعد علمی ثابت ‌شده در مورد علل وقوع زلزله دانسته‌اید و در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری، چای را که مادرتان، زنتان، خواهرتان یا حتی دوست‌دخترتان جلویتان گذاشته، هورت کشیده‌اید و مفرح‌شده از صحبت‌های امام جمعه، زندگی و کارتان را ادامه داده‌اید بی‌آنکه حتی یک لحظه فکر کنید شما، خود شما نیز عضو همان باشگاهی هستید که امام‌جمعه تهران از بلندپایگان آن است.»

خب اگر شما جز این دسته نیستید و اگر جوابتان به این سوال نویسنده که «از خود بپرسید: اولین باری که به دختری متلک گفتم کی بود؟ اولین باری که به خواهرم، یا حتی به مادرم، یا دخترخاله‌ام یا دوست‌دخترم گفتم روسری‌ات را بکش جلو یا آرایش نکن جلوی هر مرد و نامرد غریبه، کی بود؟» و یا این سوال که «از خودمان بپرسیم چند بار نقش گشت ارشاد را در کنترل ذهن و بدن زنان زندگیمان بازی کرده‌ایم؟

چند بار با آزار جنسی زنان، با ساده ‌پنداشتن عمل متداول متلک‌گویی به بازتولید این تفکر که زن یک سوژه جنسی است که اگر چون مرواریدی در صدف حفظ نشود به یغما خواهد رفت کمک کرده‌ایم؟» این است که هیچ‌وقت و اصلا این اتفاق نیافتاده که خب طبیعتا شما مخاطب این نوشته نیستید.

اما هنوز هم اینها فرع ماجراست. به نظر من شادی صدر در این نوشته سعی کرده از افاضات امام‌جمعه تهران نقبی بزند به نگاه جنسیت‌زده در جامعه ما و تساوی‌ای که شاید به ظاهر ادعای آن ‌را داشته باشیم اما هنوز در وجود «خیلی» از ماها نهادینه نشده‌است.

شاید خیلی از «مردان» ما دیگر به روسری و شلوارک و لباس یقه‌باز و دوست‌پسر داشتن زنان «گیر» ندهند اما آیا آنها درد «زن»‌‌هایی را که سال‌‌‌ها و سال‌ها قربانی این نگاه بوده‌اند، می‌فهمند؟

چرا «بیشتر» کسانی که نوشته حامد را دوست داشتند و به کلی‌گویی مطلب شادی اعتراض کرده‌اند (بر اساس مشاهده من از روی تعداد «لایک»‌ها در فیدخوان) «مردان» ما بودند؟ چرا یک‌ بار که کسی نقد کوچکی به گنگ «هم‌جنس‌های» آنها وارد کرد این همه بهشان برخورد؟

تمام وقتی که در کوچه و خیابان‌های این مملکت «دستمالی» می‌شدیم و لباس و روی بازمان «عامل بلاها»های طبیعی و غیرطبیعی بود صدایی از اینها در نمی‌آمد؟

چرا تنها باری که «بسیاری» از «مردان» ما یادشان آمد حجاب، اگر اجبار باشد بسیار تحقیر‌کننده است‌ وقتی بود که سر یکی از «هم‌جنسان» خودشان رفت؟

تمام این سال‌ها «حالا یه تیکه پارچه روی سر که اینقدر آه و ناله نداره» بود، اما به یکباره شد عامل همبستگی «بسیاری» از «مردان» ما که خوشبختانه دست به کمپین کردنشان هم خوب است و به سرعت همدیگر را پیدا می‌کنند وقتی قلمروشان در خطر باشد.

نه. من قصد توهین ندارم. یک نوشته زده‌ام به دیوار اتاقم که انسان‌ها اول انسانند بعد «زن» یا «مرد»، اما یک وقت‌هایی مدل «اجتماعی شدن» ما حتی اندازه درد ما از یک پدیده اجتماعی را هم تعیین می‌کند.

«بسیاری» از مردان ما، درد موجود در نوشته شادی را ندیدند و فقط درد «تعمیم داده شدن» را فهمیدند، همان‌طور که آن همراه «مرد» من هم نمی‌فهمید که کجای آن متلک‌های خنده‌دار، گریه‌دار است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

انسان سکولار

داستان مقاله ی خانمی به نام شادی صدر که حقوق می خوانند و به عنوان یک فعال در استیفای حقوق زنان و در واقع به عنوان یک فمنیست و یکی از پرچم داران این نهضت معرفی می شود این روزها نقل محافل دنیای وب شده است.

ایشان به کمک همان بلاهت معمول جمهوری اسلامی که به مانند یک انقلابی و توسط افرادی بدون یونیفرم دستگیر و یازده روز در بازداشت نگه داشته شد برای خود این اعتبار را کسب کرد و در واقع بدلیل نداشتن هیچ محملی از فعالیتی موثر و قابل اعتنا در شرایطی که جوانان این مملکت بخصوص این روزها به اتهام پرتاب سنگ به اعدام محکوم میشوند آزاد گردیده و حتی رژیم نیازی به ممنوع الخروج کردن وی ندیده است .
وی با رندی تمام بلافاصله از این موقعیت کاذب سیاسی خود استفاده نمود و مهاجرت کرد و با توسل به ادعای یک مبارز تحت تعقیب قرار گرفته نه تنها در حالی که هزینه دهندگان واقعی در زندانها یا قبرستانها هستند از مواهب زندگی در غرب استفاده می کند بلکه با سوء استفاده و مصادره به مطلوب کردن سالها محرومیت زن ایرانی جوایز مختلفی را پی در پی دریافت می کند و الت دست مقامات دست راستی کشورهای غربی برای استفاده در تخریب وجهه ی بین المللی ایران و همچنین تکمیل ژست آزادی خواهی ایشان می گردد.
انتشار این مقاله که به جرات در هر جامعه ای با فرهنگ والا فقط و فقط خودکشی حرفه ای نویسنده ی آنرا در پی دارد خود به تنهائی می تواند برای هموطنان ما موضوع تامل بیشتر بر رعایت تعادل در تغییر مناسبات اجتماعی مان قبل از ایجاد شعور فرهنگی لازم باشد.
تامل بر اینکه چگونه الگوهای ترقی خواه ما اینچنین واپس گرایانه تر و بسیار متحجرانه تر از آنهائی که نقدشان می کنند می گویند و عمل میکنند.
اما از آن تامل برانگیزتر دفاع اکثریت زنان و تعدادی از مردان از ایراد چنین سخنانی می باشد که اگر با تحلیل عریان و بدون لاپوشانی وضعیت تعاملات جنسی جامعه مورد توجه قرار گیرد قطعن هر ایرانی صاحب انصاف و تفکر سالمی را متوجه ی فاجعه ای رخداده و به حد تقریبن غیر قابل برگشت میکند.
ادعاهای سخیف یکجانبه و بیمار گونه ی نشان دادن مردان ایرانی بلاستثنا به عنوان منحرفین جنسی با استفاده از نوشتن نقدی بر سخنان امام جمعه ی تهران که گفتار وی خروش زنان آنسوی عالم را بوجود آورده و اعلام اینکه حرف و کردار مردان ایرانی از او بدتر است یکطرف و دفاع عده ی کثیری از این اندیشه مبنی بر پلیدی خودشان و یا پدر برادر پسر و یا همسرشان از طرف دیگر نشان از دهها نوع معضل اجتماعی دارد که نباید براحتی آنرا ندیده گرفت.
لطفن ادامه مطلب مبنی بر دعوت تمام اندیشمندان به بررسی بی پرده و شفاف بر مناسبا ت فعلی زن ومرد در جامعه ی شهری ایران را در اینجا بخوانید

http://men-women.clubpage.de/

شامل نکات مورد تاکید فعالین حقوق زنان
و نکات قابل بحث بنظر اینجانب در مورد تعاملات زن و مرد

انسان سکولار | ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۵
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی