نویسنده معتقد است این یادداشت در جهت نفی هیچ کدام از حقیقتهای مردسالاری و نیز در جهت اطفای خشم هیچ کدام از مردان عزیز نیست. بلکه تنها نگاهی انتقادی به این نوع تفکر مردسالار است که در نوشته خود شادی صدر عزیز موج میزند.
1-همه زنان عالم یک جنس اند، همه زنان تولید کننده ی گناه و عامل گمراهی مردان و عامل فریب و عامل توطئه و عامل تفرقه اند. همه ی زنان یکی اند، لی لی به لالای هر کدومشون بگذاری حالا کمی دیرتر کمی زود تر رام مشوند.
همه شون یا دنبال سکس اند یا دنبال پول یا دنبال موقعیت. همه ی زنان حسودند و جونشون در میاد اگه وقتی باهاشونی زن دیگری رو نگاه کنی، همه ی زنان دنبال این هستند که هر جور شده توجه مردی رو البته معمولا توجه مردان بسیاری رو به خود جلب کنند.فرقی هم بین روشنفکرشون با فمینیست شون با ننه قمر هاشون نیست.
همه مردان یک شکل اند. شب روز دنبال اینند که جایی یک زن رو تنها بیابند و به اون زن و یا حقوقش تجاوز کنند حالا اگه شد تجاوز رسمی و آشکار جنسی اگر هم نشد اشکال دیگری از تجاوز، مثل آزارهای جنسی، کلامی و لمسی و «نگاه خیره» و ....
همه مردان شب و روز دنبال این هستند که به تعداد معشوقه ها و هم خوابه هاشون بیافزایند و اصولا زن چیزی نیست جز یک موضوع و محمل جنسی براشون و شب روز هم اگر کار می کنند برای اینه که زن های بیشتری رو تور کنند و به هم دیگه پز بدهند و بگویند با فلانی هم خوابیدم. شب و روز هم دم از ناموس و غیرت و مردانگی می زنند.همه شون مش رجب هایی بیش نیستند.
همه مارکسیست ها و چپ ها موجوداتی عقده ای و مریض و روانی و بی سوادند و از تفکر تنها "نبرد طبقاتی" و « زیربنا» و «رو بنا» رو بلدند و شب روزمشغول فحاشی هستند و خودشون هیچ کاری نمی کنند و در افکار 150 سال پیش « مانیفست» فریز شده اند. همه ی مارکسیست ها و چپ ها موجوداتی بی ناموس و پست و بی شرف هستند و شب و روز در جمع های خودشون زن ها و خواهر ها و دوست دخترهاشون رو به اشتراک می گذارند و دنبال هوسرانی های دنیایی هستند.
همه لیبرال ها موجوداتی پست هستند و همه اش در فکر افزایش لذت های دنیوی و به حداکثر رساندن حقوق فردی برای بهره کشی و استثمار حقوق دیگران هستند ویه سری بورژوای کثیف بیش نیستند.
همه مسلمان ها یک سری موجودات وحشی، آدم کش، تروریست متجاوز شکنجه گر بی رحم دور از تمدن و فرهنگ و انسانیت و هستند. همگی افکار ارتجاعی دارند و دنبال زیاد کردن تعداد زنان عقدی و صیغه ای شون هستند . درواقع مسلمان ها کلا موجوداتی هستند که یا در فکر تجاوز و ترور هستند و یا در فکر سکس .
از این دست گزاره ها فکر کنم اگر بخواهم ادامه دهم پایانی نداشته باشد و خود خوانندگان این متن می تواننند سریال های دیگری به این گزاره ها اضافه نمایند. شنیدن این نوع گزاره ها طبیعتا از زبان مردمان عادی شاید مایه ی تاسف باشد، اما ظاهرا مایه ی تعجب نیست. وقتی شنیدن این گزاره ها از زبان کسانی که با هر عنوانی، تحصیلاتی دارد و دارای سوابقی است و ما وی را به عنوان مدافعان حقوق بشر می شناسیم، آن موقع است که عمق فاجعه بیشتر آشکار می شود.
2-اصولا یکی از آسیب های روشنفکری در جوامع دور از سیر رشد فکری و فرهنگی، جوامعی که خود زحمت رشد فکری و فرهنگی را نکشیده اند بلکه به قول داریوش آشوری زمانی که غرب مشغول طی کردن فرایندهای تاریخی رشد بود این ها در خواب بودند، و اکنون که با این فرایند رشد آشنا شده اند و در واقع می خواهند یا مجبورند به حلقه های انتهایی این رشد پرتاب شوند، و با این پرتاب شده گی، به نوعی دچار شقه شدگی هویتی و فکری می شوند، این است که به راحتی همه چیز را با همان طرز تفکر سنتی« یک کاسه» می کنند.
یک کاسه کردن فرایندی است که به محض این که بخواهی به موضوعی بپردازی ابتدا سعی می کنی آن موضوع را به مفهمومی بزرگ تر و شناخته شده تر و به ویژه قابل نقد ربط بدهی و بعد بگویی آها تو داری از منظر مارکسیستی نگاه می کنی و بعد هم به جای این که موضوع بیان شده از سوی نویسنده یا گوینده را نقد کنی به نقد اتحاد جماهیر شوروی بپردازی و از جنایت های استالین حرف بزنی. یا بگویی ببین تو داری مثل مسلمان ها فکر می کنی و بعد شروع کنیم به بد و بیراه گفتن از مسلمان ها و بن لادن و خشونت و تعداد زنان محمد و قوانین خشن مجازات در اسلام و این قصه در مورد بقیه ی موارد ادامه دارد و خواهد داشت.
یک کاسه کردن فرایندی است که از ناتوانی قدرت استدلال و نیز قدرت تمییز به وجود می آید. یک کاسه کردن فرایند نادرستی است که دقیقا زمانی رخ می دهد که تفکر متوقف می شود. شما برای یک کاسه کردن دیگر نیازی به فکر کردن و استدلال منطقی و رعایت یک روند عقلانی و حقوقی و توافقی و تفاهمی در بحث و استدلال نداری.
در یک کاسه کردن همه ی دلایل و همه ی بهانه ها از قبل و در طول تمام سالیان قبل از بحث ما آماده شده است و نیازی نیست ما به خودمان زحمت بدهیم و برای موضوعی که تازه تر است یا شاید ممکن است متفاوت باشد، استدلال متفاوت تری بیایم. یک کاسه کردن فرایندی است که در بسیاری مواقع حاصل شور است تا شعور. حاصل درجه ی بالایی از احساساتی شدن و بر افروخته شدن و یا هیجانی شدن احساسی است، تا برانگیخته شدن دلایل پرسش و تفکر. برای همین است دقیقا مواقعی که عصبانی می شویم می گوییم شما مردها سر و ته یک کرباسید ، یا شما زن ها همه تون ... یا چپ ها کلا...مسلمان ها از دم...
3- اما این نوشته اختصاصا مربوط است به داستان مشترک حجت الاسلام صدیقی و خانم شادی صدر. آن یکی عالمی دینی و تحصیل کرده ای در حوزه ی فقه و دین است و این یکی تحصیل کرده رشته ی حقوق است و وکیل، فعالی اجتماعی و مدنی و یکی از مدافعان شناخته ی شده ی حقوق زنان ایرانی است.
آن یکی در خطبه ای دینی اعلام می دارد که بی حجابی زنان موجب بلاهای طبیعی است و به قول شادی از تئوری اهریمن نگری و اهریمن سازی زنان بهره می گیرد و البته موجب یک اتفاق کمیک به نام «ممه لرزانی» در میان زنان جهان می شود و این یکی بر می دارد و در مقاله ای ،به قول امیر قلعه نویی مربی سابق تیم ملی می گوید« کل یوم» مردها سرو ته یک کرباسند و فرقی هم بین حجت اسلام صدیقی و بقیه ی مردان ایرانی نیست.
همه شون مجموعه ای آزارگر جنسی و مریض روانی بیش نیستند و تنها فرق شان با حجت اسلام صدیقی این است که حجت الاسلم صدیقی این است که ایشان صادقانه عقاید خود را بیان می کند و ما کل یوم مردان دروغ می گوییم و خودمان را پشت عقاید دفاع از حقوق بشر و حقوق زن پنهان کرده ایم.
بدون شک بخش هایی از این گزاره خانم صدر عزیز درست است. اما داستان این جاست که به محض صحیح بودن بخش هایی از یک گزاره ، از نظر منطقی نمی توان رای به صحت کلیت یک گزاره یا بحث داد. اشکال یادداشت خانم صدر این است که یک انسان را نمی شناسد و به آن باور ندارد. دوم این که ظاهرا با نظام های اجتماعی و تغییرات و رشد هم فرد و هم جامعه آشنا نیست.
از سوی دیگر ظاهرا خانم صدر عزیز نمی خواهد باور کند که ما تاریخی به درازنای چندین هزار سال از « مردسالاری» داریم. هم چنین یا نمی داند یا از فرط عصبانیت نمی خواهد به یاد بیاورد که جامعه ی پذیری فرایندی است که در آن فرد به عنوان یکی از اعضای جامعه در طول دوران کودکی و نوجوانی « ارزش ها» و نرم های جامعه را می آموزد و بعد برای این که فردی موفق باشد در جامعه این ارزش ها و نرم ها در وی درونی شود و به عنوان یک انسان موفق به صورت درونی شده این رفتارها را از خود بروز دهد.
از سوی دیگر جامعه پذیری یک فرایند همگانی است و مرد و زن در آن با همان ارزش های مشترک جامعه پذیر می شوند، بنابراین وقتی جامعه ی مردسالار است ارزش های همگانی مبین و تولید کننده و بازتولید کننده ی مردسالاری هستند.
از سوی دیگر ارزش های اجتماعی ارزش های «له» و «علیه» هستند. یعنی یک سری ارزش های برای تبیین چیزی هستند و یک سری ارزش های نیز علیه آن چیزهایی هستند که ممکن است به آن ارزش اصلی آسیب برساند. از این رو اگر مردان یاد می گیرند که موجوداتی قوی ، زورگو، مسلط ، برتر، دارای زور جسمانی بیشتر هستند که به رنگ های تیره و سنگین علاقه دارند. زنان هم در همین جامعه زنان نیز یاد می گیرند که موجوداتی، ضعیف، سلطه پذیر ، فروتر و از زور جسمانی کمتر برخوردارند و به رنگ های روشن و شاد مثل صورتی و قرمز علاقه دارند.
در همین جامعه است که مرد مردسالار تربیت می شود و زن نیر مردسالار تر از مرد. زیرا که زنان در جامعه ی مردسالار چیزی نیستند جز مادران فردا و مادران بازتولید کننده و آموزش دهنده ی اصلی ارزش های جامعه هستند. از همین رو ست که خانم صدر احتمالا باز به دلیل خشم شان ، در نظر نمی گیرند که آزادی و رشد فکری فرهنگی و دموکراسی به زمینه ی اجتماعی و فرهنگی خودش ارجاع پیدا می کند .
اما جالب ترین نکته نوشته خانم صدر این ست که دقیقا مثل همان سنت فکری حجت الاسلام صدیقی ، همگان را دعوت به اعتراف می کند. باید به عرض خانم صدر برسانم که اساسا اعتراف خود سرچشمه اش از همان سنت فکری می گیرد که زنان را عامل فتنه و بلا و اهریمن می پندارد و این یعنی سنت تفکر دین ابزاری شده. اعتراف سنتی بود که در مسیحیت بنای آن نهاده شد و در اسلام به شکل اقرار برای اثبات گناه تغییر شکل پیدا کرد.
این که ما در جامعه ای مردسالار و البته جدای از مردسالار بودنش در جامعه ای توسعه نیافته از جنبه های فرهنگی و فکری و البته با ادبیاتی خشن جنسی و هم چنین جامعه ای سرشار از ناملایمات جنسی و بدون حضور واقعی مسئله ای به نام رابطه ی آزاد جنسی برای زن مرد زندگی می کنیم. این که هنوز همین فعالان جنبش زنان نیز مرزهای سرزمینی کشور عزیزشان را ناموس می پندارند و ورود به آن را تجاوز به « مام میهن» می پندارند.
در چنین جامعه ای آن قدر که مردان اش از گفتن متلک احساس قدرت می کنند زنان اش نیز از این که در عمرشان در خیابان به آن ها متلک گفته نشده احساس شرم ساری و ناتوانی در جلب توجه مردان می کنند.
خانم صدر چند درصد از خانم های فعال حقوق زنان مثل فاطمه آلیا و عشرت شایق، دو دستی دوست پسرهای شان را می چسپند؟ چند درصد از زنان این جامعه در مجالس فرهنگی و مثلا روشنفکری از هر کاری برای دلبری کردن از دیگر مردان انجام می دهند و چه قشقلق ها که به پا نشده سر رابطه ی این یکی با آن یکی که نصیب اون یکی نشده است.چند درصد از دختران ایرانی را می شناسید که نسبت به این که آقای مرد نسبت به پوشش وی و یا نسبت به گفت و گوی وی با فلان مرد بی توجه بوده است داد و هوارش بلند شده که تو اصولا من برایت مهم نیستم؟ اصلا به نظر شما طرح چنین پرسش هایی در چنین جامعه ای چه قدر نشانه ی تفکر در عمق مسایل اجتماعی است؟
زیر مطلب خانم صدر در مردمک، یک خانم نوشته بود که حالا از این که 10% مردان عذر خواهی نشده است، ناراحتید. نه من یکی ناراحت نیستم از این که خشمگین نیستم. برای این که سطح نوشته من نیز در سطح توصیه به اعتراف پایین نیاید مسئله را به ارجاعات زندگی شخصی تقلیل نمی دهم.
من از این ناراحتم که سطح نوشته و تفکر فعالان زنان ما تا به این جا پایین می آید که بر دارد و بنویسد همه ی مرد ها سرو ته یک کرباسند. این نوع نوشتن بیش از آن که فمینیستی باشد در واقع تنها حاوی خشمی نایاندیشیده و بدون استدلال است. همان تفکری که با یک کاسه کردن همه ی مسایل در یک مفهموم و با ساده سازی از اندیشیدن می گریزد و ما را نیز به نایندیشیدن دعوت می کند.
من با شما موافقم که جمع کثیری از مردان این جامعه چنین خصلت هایی دارند و رفتارهایی از سر « مردانگی» تعریف شده در جامعه ی مردسالار با زنانی که با آن ها در ارتباط اند، داشته اند. اما آیا این گونه رفتار ها روی دیگر یک سکه را نیز به همراه ندارد. خانم صدر عزیز ما باید به جنگ تفکر آقای صدیقی و سنت دینی اعتراف گیری حالا جلوی آینه یا جلوی کشیش و روحانی و یا بازجو برویم. زیرا خود سنت اعتراف گیری و دعوت به اعتراف بنیاد فروریزی حقوق و آزادی های فردی است.
من با شما موافقم که بنیاد تقسیم کردن جهان به دوگانه ( زنانه/مردانه) از تفکر مردانه شکل می گیرد. زیرا اساسا تقسیم بندی های دوگانه ی زبانی مربوط به تفکر خطی و تقسیم پذیر مردانه است. اما افتادن در دام فمینیسم رادیکال افراطی و صحبت کردن از دنیای بدون مردان هیچ کمکی به بهبودی جامعه انسانی و انسانی تر شدن جامعه نمی کند. بلکه این تفرک خود ادامه همان تفکر مردانه و تقسیم شدید تر جهان به زنانه و مردانه است. در واقع در پایان باید بپرسم چه فرقی بین تفکر آقای صدیقی که همه ی زنان را یک شکل می بیند و شما که همه مردان را به یک چوب می رانید وجود دارد؟
در ضمن این یادداشت در جهت نفی هیچ کدام از حقیقت های مردسالاری و نیز در جهت اطفای خشم هیچ کدام از مردان عزیز نیست. بلکه تنها نگاهی انتقادی به این نوع تفکر مردسالار است که در نوشته ی خود شادی صدر عزیز موج می زند.