نویسنده از لحن نوشتار شادی صدر گله دارد و در وبلاگ خود مطلبی در نقد یادداشت شادی صدر نوشته است.
ناراحتکننده است وقتی کسی را میبینم که -با معیارهای من- گوشاش گویی کاملاً بر استدلال بسته است. (ناراحتکنندهتر این خواهد بود که احساس کنم بسته شده است: قبلاً میشنیده است و تحلیل میکرده است و استدلال میآورده و گاهی متقاعد میشده؛ حالا جورِ دیگری است و نفرت هم میتراود از نوشتهاش.) خطابه میخوانـَد، و مستقیم خطاب میکند به برادرِ من و میگوید خودِ تو -بله: با تو هستم- دستکم یک بار به خانمی متلک گفتهای.
جوابِ مخاطبْ این است که اگرچه با کلیاتِ صحبت همدل است، و چه بسا خودش هم ناآگاهانه بخشی از جریانِ مردسالاری بوده باشد که زنان را اینهمه آزرده است و حقوقشان را نقض کرده، اما مایل است بگوید که ارتکابِ دستکم این یک کارِ زشت جزوِ رذایلاش نیست: "من تاحالا که سیوچندساله شدهام هرگز متلک نگفتهام."
"ببخشید: منظورم دقیقاً این نبود که خودِ شما هم متلک گفتهاید و آزادیِ کسی را محدود کردهاید. اغراقِ بلاغیام کمی شدید بود. میخواستم بگویم خیلی از زنان آزار دیدهاند در این جامعه. حرفِ شما را هم قبول دارم -و با درسِ آماری که در دبیرستان خواندهام هم میشود دید که درست میگویید -که کسرِ کوچکی از مردان اگر چنان باشند که به شما اتهام زدم که هستید، آن وقت بخشِ عظیمی از زنان دچار مشکلاتی میشوند که بخشیاش را گفتم. عصبانی بودم و تعمیمام نابجا بود. اما حالا بیایید در اصلِ مسأله بحث کنیم: نقضِ فراگیرِ حقوقِ زنان، در عرف و قانون..."
ذائقه من میگوید که حیف است که بهجای جوابی از این دست، لحناش را خشنتر میکند و غلظتِ ادعایش را بیشتر میکند و خودِ اعتراض به این تعمیم را نشانه صدقِ ادعا میانگارد و اصلاً یک دلیلِ وجودیِ حرفِ اولیهاش را آشکار کردنِ همین اعتراضها اعلام میکند.
ناراحتکننده است که میبینم لحن و نحوه استدلالِ کسی که مظلوم است و برای گرفتنِ حقی میجنگد مثلِ لحنِ خودِ آقای ظالمِ پوپولیست است -"حقوقِ بشر" و "زنان" را جایگزین کنید با "اسلام/انقلاب" و "مردم"، و نامِ نویسنده را حدس بزنید.