نسخه آرشیو شده

لطفن با عینک ما هم نگاه کنید
از میان متن

  • من همیشه جنگ علیه پدرسالاری را جنگی شخصی دانسته‌ام برای اینکه بتوانم آزاد باشم؛ پس بابت جنگیدن منتی بر کسی نیست اما منفعتی برای بخش پیش‌روی جامعه زنانه هست که اگر حمایت نشود لااقل سنگ هم جلوی پایش پرت نشده
موضوع مرتبط

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۸ | کد خبر: 52065

نویسنده این وبلاگ روایت خود را از آنچه در صحنه وبلاگستان در خصوص نوشته شادی صدر گذشت بیان کرده است

من نمی‌دانم چرا هیچ‌کدام از ما تا بحال روایت خودمان از تلاش برای متفاوت از بافت رایج فرهنگ پدر سالار عمل کردن را نگفته‌ایم یا ننوشته‌ایم. منظورم ما مردان بالقوه متهم این روزهاست که حرف نزده‌ایم و کار را رسانده‌ایم به آنجا که کپی‌ برابر اصل آقای صدیقی شمرده شویم. بر مبنای تجربه شخصی، در تلاش برای دیگرگونه بودن، نخستین مانع و شاید دشوار‌ترینش آن والد درونی شلاق به دست پدرسالار است که برابر هر گونه تخطی از اصولش بی رحمانه مرد را تحقیر می‌کند.

به محض آنکه شروع می‌کنی به پذیرش ایده اینکه تو صاحب یا مالک یا مسوول زن زندگیت نیستی و زنان انسان‌هایی هستند مانند تو با تمام حقوق و مسوولیت‌ها، صدای درونی شروع می‌کند به انتقاد، به تحقیر، به ایجاد رعب و وحشت. دیگران را نمی‌دانم اما من بارها و بارها مجبور شده‌ام این صدای درونی را به چالش بکشم، بحث کنم، جدل کنم و هر بار جراحت جان را بپذیرم تا بتوانم از قید بندگی پدرسالار کبیر درونم رها شوم.

قصه اما فقط این نیست. وقتی تلاش می‌کنی بر مبنای ایده‌ی انسانی تساوی حقوق رفتار کنی به شدت پدرسالاری بیرونی هم علیه تو گارد می گیرد. بخشی از جامعه مردانه متوسل به تحقیر و تمسخر تو می‌شود تا وادارت کند به متن رایج فرهنگی بازگردی. تمام این هزینه‌های داخلی و خارجی را که پرداختی، تازه می‌رسی به تلخ‌ترین بخش ماجرا: جایی که می‌فهمی فقط این مردان نیستند که بخاطر خارج از عرف رفتار کردن تنبیهت می‌کنند و علاوه بر آن زنان و به خصوص زنان مهم زندگیت، هوشیار یا ناهوشیار، تحقیرت می‌کنند.

به گمانم پدرسالاری، حاکم بر روان مردمان این سرزمین اعم از زن و مرد است. اگر این نکته را فراموش کنی شاید مجبور شوی تجربه‌ای مانند من را از سر بگذرانی که زن زندگیت بخاطر اینکه به خودت اجازه ندادی به تعبیر عامیانه برایش اختیارداری کنی، خوارت شمرده و ترکت کرده است. چون تصویر مرد در عمق ناخوداگاهش همان پدر سالار کذایی است و زن عادت کرده پدرسالاری و مردانگی را این‌همان و مشابه بپندارد پس قصه به سهولت می‌شود «اگر پدر سالار نیستی درنتیجه مرد هم نیستی». در تجربه شخصی زیستنم، بارها بخشی از این هزینه‌ها، یا همزمان تمام آنها را پرداخت کرده‌ام.

ختم کلام اینکه من همیشه جنگ علیه پدرسالاری را جنگی شخصی دانسته‌ام برای اینکه بتوانم آزاد باشم؛ پس بابت جنگیدن منتی بر کسی نیست اما منفعتی برای بخش پیش‌روی جامعه زنانه هست که اگر حمایت نشود لااقل سنگ هم جلوی پایش پرت نشده...مردستیزی‌های آشکاری مانند نوشته شادی صدر و حمایت‌های غیرت‌آلود برخی دوستانش از او، کار را برای هر فردی که بخواهد علیه پدرسالاری بجنگد سخت می‌کند و آب به آسیاب پدرسالار تازیانه به دست درون و بیرون می‌ریزد.

راه به اندازه کافی سخت است، خودمان با دست خودمان دشوارترش نکنیم.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی