تحلیلی بر نوشته شادی صدر و حامد قدوسی
آنچه مینویسم نه لزوما در رد این نوشته است و نه تایید نوشته دیگر، که اصلا بنا بر ورود مستقیم به این بحث را نداشته و ندارم. دلیلش هم گرفتار شدن در مغالطه هایی است که به سبب تجربه زیسته خود بدان دچار می شویم. اما گمانم بر این بود که در خیل نوشته هایی که برخی را دقیق، برخی دیگر را سرسری - به تناسب نویسنده های که می شناختم و انتظاراتی که از ایشان داشتم - خوانده ام، دیدن و خوانش مجدد گفتگوها و تحلیل آنها خالی از فایده نیست.
برای تحلیل دو نگاه را از یکدیگر جدا می کنم. یکی نگاهی است که کاملا متکی است بر نظریه نقش ها و کارکردهایی که یک نقش بر عهده می گیرد. خواسته یا ناخواسته برخی نقش های جنسی در جامعه ما و هر جامعه دیگری تشکیل شده است. نقشهایی که تابع بسیاری از آداب و رسوم و پیشینه هایی است که قابلیت نقد هم دارند، اما به راحتی توانایی ارزش داوری کردن درباره آنها را نداریم. بارزترین نقش جنسی نشات گرفته از تفاوت های فیزیولوژیک زن و مرد است.
خواسته یا ناخواسته تفاوت بارزی بین دو نقش پدر و مادر به لحاظ کارکردی هم وجود دارد. این نقش های جنسی دائما دستخوش تحریکات بیرونی هستند. این تحریکات نه متعلق به جامعه سنتی است و نه لزوما دارای ارزش منفی است. اما اگر درگیر قدرت های بیرونی شود می تواند نگاه جنسیتی را به وجود بیاورد که در بخش دوم توضیح می دهم.
هرجامعه ای انگیزانندههای مختلفی دارد تا بتواند تفکیک نقشی را به لحاظ جنسی ایجاد کند. پذیرش این نقش ها هم - حتی اگر به برخی از آنها انتقاد داشته باشیم- گاهی رفتاری عقلانی به حساب می آید که پستوهای هزینه و فایده ذهن ما نیز آن را تایید می کند. به عنوان نمونه تفاوتی که در بین نوع کار کردن و دقت زن و مرد وجود دارد.
تفاوتی که اگر کارفرمایی باهوش پیدا شود می تواند بهترین استفاده را از آن بکند. این تفاوت مسئله آزمون شده ایست که حتی در مدیریت انگلیسی و یا مدیریت های زنانه هم خودش را نشان می دهد. اینکه بخش قابل توجهی از یک جنس افراد دقیق تر و قابل اعتماد تری باشند. اینکه توانایی ورود به جزئیات و به خاطر سپردن جزئیات و استفاده از برخی احساسات ِ عجین شده با عقلانیت می تواند خصوصیتی باشد که در جنس مخالف کمتر از آن هست و به عوض خصوصیات دیگری برای ایشان تعبیه شده است.
بدون شک هر مرد و زنی که به این تفاوت نقش های جنسی بها بدهد کار عاقلانه ای کرده است. البته این تفاوت ها گاهی به ضرر خانم ها شده است. تغییرات وضعیت جسمی ایشان در طول ماه، یا مسئله بارداری و شیر دهی و نگهداری فرزندان - تا آن بخش که مشخصا نقش مادر در آن پررنگ است - عاملی شده است که کارفرمای عاقل را، که قرار است از نیروی کار ِبسیار زیاد عرضه شده، انتخابی کند به سوی انتخاب خانم های جوان تر، مجرد و یا حتی انتخاب جنسیتی سوق می دهد. تا اینجای کار ماجرا هنوز از تفاوت کارکردی نقش ها سرچشمه می گیرد و عقلانیتی که افراد با آن گزینش می کنند. قاعدتا بوجود آوردن شرایط و قوانینی که در بلند مدت شرایط را بهینه کند و امکان استفاده از تفاوت های نقشی را بدهد اتفاق لازمی است.
این نقش های جنسی وقتی به ساختارهای بیرونی و تحمیل کننده قدرت اضافه می شوند، اغلب نگاه های جنسیتی آزاردهنده را می آفریند. نگاه های جنسیتی ای که در بازتولید زبان مردانه نقش می آفریند. زبان مردانه به تناسب فرهنگ و پیشینه هر جامعه، خود را به گونه ای بروز می دهد. به قول ایریگاری و کار زبان شناختی اش در ادبیات فرانسه در دستور زبان و ساخت نمادها وارد می شود. در یک فرهنگ هم می تواند متلک ها و طنزمایه های آزاردهنده ای را بیافریند.
گاهی این قدرت از گردونه نگاه ابزاری شده و کالایی انگاشته جامعه صنعتی خود را نشان می دهد. ماحصل این هم می شود تجاری شدن س ک س و رفتارهای جن سی که باز هم بروندادش در یک جا می شود کالایی شدن زن به مثابه ابزار جن سی از طریق فیلم ها و تصاویر مختلف و در جایی دیگر هم می شود دستمایه دستمالی ها و خاطرات ِ دردآوری که این روزها بسیاری از آنها نوشته و گفته شده است.
این معنای ساختاری از قدرت لزوما ساخته و پرداخته نهادهای بیرونی مثل دین و دولت و … نیستند، که حتی با نگاه فوکویی هم اگر قرار به تحلیل آن باشیم، تصویر سازی های از بدن زنانه، از اندام و … همه آغشته به این نگاه است و درگیر قدرتی است که خود را بر این تفاوت ها غالب می کند و نگاه جنسیتی را ایجاد می کند. (شاید لازم به توضیح نباشد که این نگاه ما حصل ساختارهایی است که ممکن است در برخی جاها کمتر و در جای دیگر بیشتر و یا به اشکال مختلف خود را نشان دهد. قاعدهای برای آن ننوشتهام.)
آنچه به نظر اصولی است و مورد توجه برابری خواهان حقوق زن و مرد بوده، حذف این نگاه جنسیت زده است. نگاهی که از یک طرف زن را کالا و دستمایه متلک و تفریح مردانه قرار می دهد و از طرف دیگر عکس العملی ضد مرد و شعور مرد را بهوجود میآورد ! بسیاری از ما درگیر نگاه جنسیتی شدهایم و حتی برای حذف این نگاه، باز هم همین نگاه را ترویج کردهایم. اما زن و مرد بالغ و آگاه امروزمان بارها درباره این نوع نگاه حرف زده اند. شاید مصادیق ذکر شده متفاوت باشد اما همیشه در همین فضای مجازی شاهد مخالفت ها با این نگاه بوده ایم.
آن چیزی که وجود داشته و دارد مسئله کارکردهای نقشهای جنسی است که قابل حذف نیست. کارکردهایی که در برخی نقاط خود را بهصورت کژکارکرد نشان می دهد و گزینش عقلانی ما را برانگیخته و حتی بخاطر شرایط مختلف به نفع زنان نبوده است. آنچه سکوت بسیاری از ما را در نقاط حساس براگیخته جاهایی است که بخاطر این تفاوت ها کسی دست به انتخاب جنسی زده.
این انتخاب عمل مذمومی نیست و حتی گاهی عقلانی مینماید. به گمانم آنجایی که لازم است تقویت شود و کژکارکردهایش حذف شود در این نقطه است. جایی که نمی شود انتظار داشت که من ِ خانم رفتار خاصی را انجام دهم و یا توانایی ِ خاصی را نداشته باشم، اما در گردونه رقابت برتری پیدا کنم. جایی که اگر در کوتاه مدت برای ایجاد تعادل بشود از تبعیض مثبت استفاده کرد، اما در بلند مدت نمی شود این نسخه را برای جامعه به تعادل رسیده و دارای گزینش های عقلانی تجویز نمود.
پی نوشت: تفاوت نگاه جنسی و جنسیت زده و تاثیر قدرت ِ ساختاری بر روی آن در ذهنم کاملا شفاف بوده که نمی دانم از پس انتقالش بر آمده ام یا نه. شاید بشود در بحث و نظرهای بعدی در نگارش و دسته بندی دقیق تر هم بشود. فعلا هرچه کردم از این واضح تر نتوانستم بنویسم.
پی نوشت دو: می دانم که این جمله ممکن است بر روی کل متن بایاسی ایجاد کند. اما من متن را بر اساس مفاهیم آشنای جامعه شناسی نوشته ام، ولی ادعایم این است که دین با محتوای معنوی و خالی از خرافه اش نیز می تواند تایید کننده موارد بالا باشد.
هرچند که این را می پذیرم که سنت تبلیغ شده به اسم دین ما گاهی می شود همان قدرتی که نگاه ها را جنسیتی می کند. اما زن و مرد قرآنی - به عنوان منبع اصلی دین - به نظرم با این تحلیل قابل جمعند. این پی نوشت را فعلا بخوانید اما دخیل در متنش نکنید تا بشود به گونهای علمی آن را لحاظ نمود.