مهشید راستی در یادداشتی که در وبلاگ خود «زنانهها» منتشر کرده است نگاهی دارد به نوشته شادی صدر با عنوان «چه فرقی است بین امام جمعه تهران و سایر مردان ایرانی؟»
شادی صدر در مورد زمین لرزه مقالهای منتشر کرد که در وب و فیسبوک غوغایی به پا کرد و این عزیز من را که فحش خورش ـ از نوع خارج از کشوریاش ـ چندان ملس نیست، به باد فحش کشاندند.
مقاله شادی البته با لحن دور از انتظار تندی نوشته شده و به نوعی نوشته شده که من از شادی خوبی که همیشه منطقی و اصولی و حقوقی سخن میگفت انتظار نداشتم. ولی در اصل شادی به همان درد همیشگی زنان ایران اشاره کرد. همان هدف همیشگی آزار جنسی قرار گرفتن از طرف مردان. چیزی که من هم در نوشتهای پیش از این به آن اشاره کرده بودم.
من البته نوشتههای شادی عزیزم را از دست نمیدهم، ولی شادی با آن همه برنامههایی که دارد امکان خواندن من را ندارد و اینکه این دو نوشته، یکی بعد از سفر من و دیگری بعد از صحبت صدیقی به یک موضوع پرداختند کاملا اتفاقی است و همزمان ناشی از درد بزرگی است که او و من با بیش از ده سال اختلاف سن، تنها به یک دلیل با نیمه دیگر ی از دنیا در آن مشترک هستیم. ما همه زن هستیم و این درد را کشیدهایم.
در میان انتقادهایی که به مقاله شد شهاب نازنینم چیزی نوشت که منطقی و ساختاری است. او با جنرالایز کردن شادی برخورد کرد در حالی که اصل حرف را عمدتا زیر سوال نبرد. البته او در این مقاله کمی احساساتی شده و مساله اعتراف را خیلی بزرگتر از معمول کرده است. ولی اگر شهاب به اطراف خودش هم نگاه کند، میبیند که چنین اتفاقی در مقام و مرتبه خاصی نمیافتد و برای تغییر آن حداقل هر مردی باید یک بار بایستد و به عملکرد خودش در مورد آزار رسانی به زنان بنگرد.
نیمی از جمعیت ایران به طور روزانه تحت آزار قرار میگیرند و نیمی دیگر درباره این مساله یا اکتیو عمل میکنند و مستقیما در آزار شرکت دارند یا پاسیو عمل میکنند و با سکوت و آن سوی نگریستن برای خودشان دردسر نمیخرند.
اما در مقابل اعتراض به این رفتار چه برخوردی میشود؟
برخوردها بیشتر به آن شبیه است که دوستان از یک خیابان رد بشوند و شاهد این باشند که یکی دیگری را کتک میزند و به جای اینکه جلوی کتک زدن را بگیرند به او که کتک میخورد بگویند:آهای، چرا اینقدر داد میزنی؟ سرم رفت...
به همه چیز متهم میشویم، از سطحی بودن و اصولی نبودن تا فمینیست دو آتشه ـ انگار که نان سنگک هستیم ـ بودن.
چرا؟ چون اعتراض میکنیم!
درد این است.