نسخه آرشیو شده

این روده درازی را ببخشید
از میان متن

  • هنوز معتقدم که جنس تجربیاتش، نوعی بدبینی به ادبیاتش بخشیده است که در سلیقه‌ من نیست اما می‌خوانم چرا که بر این باورم که این حرف‌ها درجه‌ای از واقعیت در خود دارند
موضوع مرتبط

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۵ | کد خبر: 52082

نگاه نویسنده وبلاگ «nei C» به نوشته شادی صدر «چه فرقی است بین امام‌ جمعه تهران و سایر مردان ایرانی؟»

شادی صدر در بخش حقوقی روزنامه‌ زن مشغول بود که من برای اولین بار شناختمش. برای دختر هجده ساله‌ای که من بودم و نزدیکی‌های در ورودی تحریریه کنار آسیه امینی می‌نشستم و بعضی روزها از سر دلخوشی چیپس و ماست می‌خوردم، خواندن نوشته‌های او دشوار بود.

بسیاری از نوشته‌های آن روزهایش را سرسری نگاه کردم و کامل نخواندم. دلیلش عدم علاقه به ادبیات شادی صدر یا عدم اطمینان به صحت مطلب، بی‌علاقگی به امور حقوقی یا هرچیز دیگری نبود. دلیلش وحشت من از حقیقتی بود که نمایش واقعی‌اش را شخصا ندیده بودم. دانش من از اجتماعم در کتاب‌ها خلاصه می‌شدند و آدم‌هایی که می‌شناختمشان. تمام آنچه از وسعت حقوق یک مرد می‌دانستم همانی بود که در مردها و زن‌های فامیلم دیده بودم.

نوشته‌های شادی صدر را نمی‌خواندم چون دلم نمی‌خواست آن‌همه بدبخت باشم. این مقاومت طولی نکشید. من بزرگتر شدم. مردان بیشتری را دیدم. اتفاقات بیشتری را تجربه کردم و توی خیلی‌هاشان حضور یک مرد نمایان بود.

زودتر از آنچه بشود تصورش را کرد باورم شد که به دلیل تصمیم طبیعت که باعث شده بود من برادری نداشته باشم تا بفهمم روند رشد و تربیت من و او چقدر می‌تواند متفاوت باشد و دوم به دلیل نوع اندیشه‌ و عمل پدرم (یک مرد) که قائل به برابری زنان و مردان بود بسیاری از تبعیض‌های حقوقی و فرهنگی علیه زنان را نمی‌شناسم.

در روزهای بعدتر و بدتر بارها فکر کردم که اگرچه از پدرم که در گذار میان مرد سنتی و مرد مدرن است بسیار سپاسگزارم، جامعه‌ای را آرزو می‌کنم که انتخاب مردانش منجر به پیشرفت زنانش نشود بلکه این شرایط از سوی زنی که می‌خواهد رشد کند انتخاب شود.

این روزها اما نوشته‌های شادی صدر را با دقت بیشتری می‌خوانم. هنوز معتقدم که جنس تجربیاتش، نوعی بدبینی به ادبیاتش بخشیده است که در سلیقه‌ من نیست اما می‌خوانم چرا که بر این باورم که این حرف‌ها درجه‌ای از واقعیت در خود دارند. همچنان قوانین ضد زن موجودیت عملی دارند. خشونت در انواع ریز و درشتش آنقدر تکرار می‌شود که گاهی دیگر دیده نمی‌شود.

از نظر من، نوشته اخیر شادی صدر «یک سوزن به آقایان» به خلاف بسیاری از نقدهایی که خواندم، صرفا یک متن هیجانی نیست. بسیاری از سطرهایش چندان هم بیراه به نظر نمی‌رسند. اما به عنوان یک زن، دو ایراد عمده به این نوشته وارد می‌دانم.

اول تعمیمی است که کل جامعه مردان را معاند با حقوق زنان می‌داند. اساسا تنوع امروزین جامعه بشری و تفاوت‌های چشمگیر در تجربه‌های شخصی آدم‌ها، نگاهی را که به دسته‌بندی‌های قطعی معتقد است محدود می‌کند. ما دیگر با مردان و زنان، در دو گروه مقابل هم روبرو نیستیم. در میان همین مردان، کسانی هرچند انگشت‌شمار دیده می‌شوند که از خود زنان به حقوق جمعیت اناث آگاه‌تر و مومن‌ترند و از سویی با زنانی مواجهیم که تهدیدهایی را که علیه آزادی و شعورشان وجود دارد «مشتاقانه» می‌پذیرند.

ایراد دومی که به نوشته شادی وارد می‌دانم این تصور است که عملکرد مردان منجر به تبعیض علیه زنان شده است. بی‌شک اینکه قوانین مربوط به زنان را مردان نوشته‌اند در شروع و تشدید این تبعیض که ریشه در سابقه فرهنگی و تاریخی ما دارد بی‌تاثیر نیست اما ما زنان چه کرده‌ایم؟ آیا غیر از این است که بسیاری از ما با وجود آنکه بستر بازی برای آزادی‌هایی حداقل در چارچوب زندگی فردی‌مان داشته‌ایم، همچنان در نوسان میان اخلاق سنتی و اخلاق مدرنیم؟

به گمان من مردان دور و بر من که از طبقه ظاهرا روشنفکر و مدافع حقوق زنان برمی‌آیند جملگی در یک اصل مشترکند. آنان فارغ از درستی یا نادرستی اعمالشان، حتی آنگاه که دروغ گفته‌اند یا کژی کرده‌اند اگرچه این اعمال نابخردانه است راه‌های شخصی‌شان برای رسیدن به اهدافشان را مومنانه در پیش گرفته‌اند؛ یعنی در نقشی که برای خودشان انتخاب کرده‌اند جا افتاده‌اند؛ حداقل بلد بوده‌اند کلیت همین شریک ظاهرا بدی که بوده‌اند را انتخاب کنند.

زنان دور و بر من جملگی باهوشند؛ اما در حالی‌ که ممکن است از پس بزرگترین پروژه‌های مدیریتی برآیند در برخورد با مردانشان به نتایجی که جستجو می‌کرده‌اند، نرسیده‌اند. آنها دچار یک گرفتاری تاریخی‌اند. مایلند اعمال سنتی را به گونه‌ای مدرن انجام دهند که فی‌نفسه محل اشکال نیست. اشکال آنجاست که می‌خواهند زنانی موثر باشند اما در انتخاب نظام اخلاقی‌شان درمانده‌اند. انتخاب در اعمال رفتارهایی که فرهنگ خشونت در میان مردان را تغییر می‌دهد. انتخاب در دست کشیدن از مزایای جامعه‌ سنتی و انتخاب دستاوردهای جامعه‌ی مدرن - که به گمان من سنت‌های ایرانی و بعضا اسلامی قطعا مزایایی برای زنان داشته است که چنین پابرجا به حیات خود ادامه می‌دهد - یا انتخاب زندگی سنتی و دست برداشتن از مظلوم‌نمایی.

من در اینجا از زنانی که نسبت به حقوق اولیه‌شان ناآگاهند و تعدادشان میلیون‌ها میلیون در سطح این مملکت است حرف نمی‌زنم. از کسانی حرف می‌زنم که به گمان خودشان می‌دانند چه بر سرشان می‌آید و معترضند. برای من اینطور مشخص شده است که برخورد گزینشی یعنی انتخاب برتری‌های هر کدام از این دو نوع زندگی - برای زنانی که موقعیت زندگی‌شان این حق انتخاب را برایشان ایجاد کرده است - ممکن نیست.

ما ناچاریم این نوسان اخلاقی را کنار بگذاریم. کتمان نمی‌کنم که با مردانی معاشر بوده‌ام که اگرچه به حق تحصیل و کار زنان معتقد و ملزم بوده‌اند، اگرچه دلشان نمی‌خواسته دوست دختر یا خواهر یا زنشان توی گونی پیچیده شود، اگرچه تحصیلکرده و خارج رفته بوده‌اند اما امضای حقوق ضمن عقد را باعث دردسر می‌دانسته‌اند و هرگز فکر نکرده‌اند این حقوق بیش از آنکه قرار باشد به مرحله‌ عمل در بیاید نوعی مبارزه‌ مدنی با ایرادهای قانون اساسی است؛ کتمان نمی‌کنم که من واکنش عملی به این ایده‌ تبعیض‌آمیز نشان نداده‌ام؛ فقط عصبانی شده‌ام.

مردانی را می‌شناسم که عاشق همسرانشانند و هنوز دارند فکر می‌کنند مردها باهوش‌ترند یا زنها و بخاطر پیدا کردن مقاله‌ علمی اثبات حرفشان وقت می‌گذارند و همسرانشان این مساله را از اخلاق بد مردشان می‌خوانند و می‌خندند! ما در مقابل این مردها چه کرده‌ایم؟ حاضر بوده‌ایم به قیمت تنها ماندن خودمان تنهاشان بگذاریم یا به ابراز ناراحتی لفظی‌مان بسنده کرده‌ایم؟

سوال من ساده‌است: آیا ما زن‌ها در بازپس‌گیری حقوق تضییع‌شده‌مان، نه در امضای مانفیست‌های بلند تبلیغاتی، بلکه در تربیت فرزندان پسرمان، در همزیستی با برادران و همسران و فامیل و دوستان پسرمان به حقوق خودمان، بدون خشونت و عصبیت و جنگ روانی، ملتزم و معتقد بوده‌ایم؟

آیا تا پیش از اصلاح قوانین ضد زن در قانون اساسی ایران، تا پیش از اصلاح قوانین تبعیض‌آمیز دیه و طلاق و حضانت و ولایت و ارث و دوچرخه‌سواری و قضاوت و غیره، تا پیش از آنکه منتظر شویم کل این مملکت را مردانمان برایمان گلستان کنند یک لحظه به کاشتن یک گل در باغچه‌مان فکر کرده‌ایم؟ ما حقوق خودمان را می‌شناسیم؟ آیا انتخاب کرده‌ایم که به کدام نحله متعلق باشیم؟ اساسا این انتخاب در توان ما هست؟

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی