این نوشته نگاهی دارد به بحثهای درگرفته پیرامون مقاله شادی صدر.
نگاهی به هجمه روزهای اخیر در دفاع از مردانگی و سالاری
سرکوب گران در حفظ جایگاه خود پافشاری کرده و از پذیرش هر گونه مسئولیت عملکرد خویش سر باز می زنند. این انرژی ای از ما می گیرد که جای دیگری میتوانیم بهتر از آن استفاده کنیم… «اودری لرد»
شادی صدر در وبلاگش مطلبی نوشت تحت عنوان «سوزنی به آقایان» (1) که در آن به سخنان امام جمعه تهران در مورد زلزله و نقش زنان اشاره دارد. البته من آن روز که این مطلب را خواندم اصلا فکر نمیکردم که «آقایانی» تا این حد متحد، به کمپین «ضد سوزن» بپیوندند و با انواع و اقسام روش ها به مقابله با این نوشته بپردازند. اما از سوی دیگر می بینم که این اتفاق طبیعی است.
همانقدر که کمپین «روسری سر کردن» مردان در دفاع «از مردانگی مجید توکلی» طبیعی بود.حتما یادتان میآید. آری البته که دیگر حرفی از مجید توکلی نیست. کمپینی برای آزادی او نیست و دیگر … هدف آن کمپین مقابله با «تحقیر مردان با لباس زنانه» بود. مردانی روسری سر کردند و در انظار علنی کردند و گفتند « پوشش زنانه تحقیر نیست!» حجاب را پوشش زنانه نامیدند و با عکس های کریه خود بار دیگر برای ما این پرسش را مطرح کردند که اولا از کی تا به حال روسری لباس زنانه شده است؟ حجابی که بخش اعظم زنان ایرانی به اجبار به آن باید تن دهند و دهها قانون و مجازات برای مقابله با آن وضع شده است. عده ای از مادر و همسر خود مایه گذاشتند.
شال سبزی را به عنوان دفاع از جنبش «سبز» در جلسه ای بر گردن انداختند و گفتند از کمد همسرشان آن را یافته اند .(2) و وقتی کمپین مقابله با «تحقیر زنانه پوشی» را برای مجید توکلی دیدند، همان شال سبز را به عنوان روسری مادر مرحوم شان به خورد ما میدهد. (3)
اینها تنها نمونه هایی از دروغ و تظاهر به حمایت از حقوق زنان است . سی سال حجاب اجباری باعث نشد که 10 در صد این آقایان به تحقیرهر روزه زنان اعتراض کنند. حتی بیانیه ای بدهند! امروز هم همین است. یک فرد فمینیست مدافع حقوق بشر کمی از یک موضوع سیاسی اجتماعی مجرد فراتر رفته و به نقش مردان در حفظ و تداوم مردسالاری در این جامعه انگشت گذاشته و خواهان مسئولیت پذیری مردان و نقش آنها در تحکیم این مناسبات شده است.
بسیاری تلاش کرده اند که با نصیحت های برادرانه! او را از راهی که میرود باز دارند. عده دیگر با روش های تهدید و آبنبات او را دعوت به عذر خواهی از مردان می کنند. عده دیگر شمشیر را از رو بسته و تمام اعتبار اهداییشان به ایشان را پس گرفته اند! و عده ای با لحنی مملو از تحقیر و تهدید «نگرانی خود را از خراب شدن پلهای همدلی» بین زنان و مردان ابراز کردند.
اما آیا ما فمینیستها اعتبارمان را از این جامعه مردانه میگیریم و یا اعتبار هر فمینیست آنجایی محک میخورد که در مناسبات نابرابر موجود بر علیه این نابرابری ومدافعان آن و کسانی که در آن ذی نفع هستند بایستد. آخر دوستان عزیز! فمینیسم یک مقوله تولیدی کلاس های درس دانشگاهی نیست. فمینیسم موضوع زندگی و مبارزه میلیونها زن در هر لحظه است. اعتبار خانم صدر و دیگر فعالین و مدافعان واقعی حقوق زنان از میزان ایستادگی شان در کنار این زنان است که حاصل میشود.
خانم صدر اعتبار خود را از مبارزه اش در دادگاههای جمهوری اسلامی برای مقابله با سنگسار و در دفاع از زنان مورد خشونت واقع شده میگیرد. همانطور که فعالین دیگر حقوق بشر نیز اعتبارشان از مبارزه شان برای دفاع از قربانیان نقض حقوق بشر معنا میدهد.
این پاسخها اما بوی تعفن هم میدهند. آنجایی که فردی که مشکلات جنسی خود را هم بر گردن زنان می اندازد و می نویسد: «برای مثال یک لحظه یک فضای یک پاساژ در تهران را به یاد بیاوریم که تحت تاثیر این فضای اخلاقی و بسته از طرف دیگر بهشدت شهوانی و تشنه است و هر نگاه دختر و پسری به هم برای گفتن هزار فانتزی و حرف است و به ناچار به دنبال لخت کردن سریع همدیگر هستند و یا اینکه بخواهد بداند آن دیگری چی میخواهد. زیر حجابش چی نهفته است. در یک لحظه کوتاه و در زیر ترس و هراسهای شدید اخلاقی و گشت ارشاد و غیره بایستی این پسر و دختر به بیان تمناها و نیازهای انسانی خویش بپردازند. چه انتظاری میتوان داشت که آنگاه این تمناورزی به شکل خشن، بیمرز و شتابزده باشد.» (4)
و یا دیگری که مینویسد: «ما با ساختارِ ویران و مسمومِ و گندیده یک جامعه پُر از تضاد روبروئیم، نه با پسرِ ناآگاهِ متلک گوی حاج جبار، که تلنگری اخلاقی به او زنیم تا «آدم شود» و دست از «دختربازی» بردارد. با خانه ای روبروئیم که از پای بست ویران است، و این «متلک گویانِ مزاحم» نیز، قربانیانِ همان ویرانهاند. (می دانم که زنان قربانیانِ مضاعف اند؛ می دانم). (5) و بار دیگر قاتل و آزار جنسی دهنده به کودکان و متجاوز و … و در اینجا «متلک گویان مزاحم» همه به عنوان قربانیان جامعه مردسالار و یا سرمایه داری مورد عفو قرار میگیرند.
این مردان کنار ما
تمام حملاتی که به ایشان شده است در یک نکته مشترک است. ایشان از چهار چوب پذیرفته شده بحث حول حقوق زنان فاصله گرفته و به قول معروف «بچه را به نام صدا زده است». ما بایستی تعریف ایشان از فمینیسم را اجرا کنیم.
کلی گویی کنیم. دائم از لغو قوانین تبعیض آمیز حرف بزنیم و برای مردان مدافع این خواسته ها گل بفرستیم و از «همدلی اشان» قدردانی کنیم و نگوییم که بیخ گوشمان، زن همسایه هر شب از آقای مهندس کتک می خورد. نگوییم که آقای علی آ. در نورنبرگ دست زنش را شکست تا بدون اجازه او دیگر از خانه خارج نشود. تا نگوییم که شاهرخ ق . در فرانکفورت و کلن متهم آزار جنسی به سه کودک است و در دو دادگاه هم محکومیتش اثبات شده است. تا نگوییم که حمید رضا ف. در فرانکفورت به دختر12 ساله دوست دختر آلمانی اش تجاوز کرد و این دختر اکنون معلول است. (6)
تا نگوییم که دکتر مرتضی م. در آمریکا به دو زن از بیماران خود آزار جنسی روا داشت و به آنها تجاوز کرد و البته از صاحب نظران عرصه سیاست است. تا نگوییم که آقای یوسف از مسئولین کمیته کردستان فلان جریان به آذربایجان می رود تا زنی به قول خودش «نجیب» بگیرد. تا نگوییم که فرزاد ج. که در یکی از سایتهای به اصطلاح «روشنگر» می نویسد و به اعتراف دو شاهد در کودکی از سوی او مورد آزار جنسی قرار گرفته اند و علی رغم تذکرات ما همچنان در این سایت صاحب ستون است. تا نپرسیم که اگر زنانی هستند که به «خانه های امن زنان» می روند، طعم تلخ تجاوز و تحقیر را تجربه می کنند، پس مردان عامل این رفتارکیستند؟
این مردان وجود خارجی دارند. با ما مینشینند. با ما دست می دهند. در برنامه های ما شرکت می کنند. گاها برای ما هم کف میزنند. باور کنید که متجاوزین و مدافعان این نظام ضد زن قیافه های عادی دارند. شراب می خورند و به سینما می روند. بحث سیاسی می کنند و به اتاق های پالتاک سر میزنند. اینها وجود خارجی دارند.
مبارزه ما علیه کل این مناسبات و برای کوتاه کردن دست اینان از زندگی زنان نیز هست. آیا دلیلی برای خرده گرفتن شما هست؟ شما که تجاوز به فرزند خود را بر نمی تابید، چرا وقتی ما زنان از عاملان آن سخن میگوییم بر آشفته میشوید؟ به نظرم اینجاست که ترس از ترک خوردن این مناسبات معلوم می شود. شما نگران حرف های شادی صدر نیستید. شما از این می ترسید که هر زنی در اطراف شما یاد بگیرد که شما و رفتارتان را از موضع میزان احترامتان به حقوق زنان زیر ذره بین بگیرد. رفتار شما با همسرتان، دخترتان و زنان هم سازمانی تان.
جالب است که بسیاری از شورشیان علیه این مطلب از نسلی هستند که ادعای مدرنیسم و قطع بند نافشان از مناسبات مرد سالارانه را دارند. ولی در پرت و پلا گویی و فحاشی تا آنجا رفتند که به شخصی ترین توهین ها نیز دست زدند. برخی از زنان نیز برای عقب نماندن از قافله سالارمردان خود، و برای جلب حمایت مردان نوشتند و خود را با مردان/ شوهران/ دوست پسرهایشان در یک جبهه قرار دادند. و چقدر همه ما این شرم زنان را میشناسیم که به جای طرح رسای مناسبات نابرابری که بر زنان اعمال میشود، به دفاع از مردسالاری می پردازند. اینان با اینکار به این توهم دچار می شوند که در قدرت مردان سهیم می شوند.(7)
بسیاری خانم صدر را دعوت کرده اند که به عنوان «حقوقدان» در همان حد مباحث حقوقی بماند!!! کاری به کار کسانی که از مردسالاری و پدرسالاری سود می برند نداشته باشد! و فراموش می کنند که اتفاقا ایشان بنا به اقتضای شغلش بایستی عمق این مناسبات و رنج «لیلا» و «مکرمه» و «راحله» ها را دیده و حس کرده باشد.
همه ما این اندرزهای کارشناسانه را شنیده ایم. همه ما ایجاد جو رعب و وحشت و در عین حال نصیحت های برادرانه- پدرانه را تجربه کرده ایم . که سعی می کنند ما را از میدان چنین مبارزه ای دور نگه دارند. البته استدلالشان این است که این درگیری ها در «شان و منزلت» ما نیست.
تناقضات و پاسخها
و این بار در کمپین «ضد سوزن» آن دیگری در مقاله ای نوشت: «در همین جامعه است که مرد مردسالار تربیت می شود و زن نیر مردسالار تر از مرد. زیرا که زنان در جامعه مردسالار چیزی نیستند جز مادران فردا و مادران بازتولید کننده و آموزش دهنده اصلی ارزش های جامعه هستند. » (8)
و البته این همه را در نقد خانم صدر نوشت تا بگوید «یک کاسه کردن مفهومی» غلط است. و خود همه زنان را «یک کاسه» کرد و نوشت: «و زن نیز مردسالار تر از مرد!!!»اما صدای هیچ زنی از این همه تعمیم دادن که این فقط یک مثال آن بود در نیامد! واقعا شما مخالف یک کاسه کردن هستید یا مخالف زیر سوال بردن رفتار کریه و جنسیتی بسیاری از مردان.؟ راه دور نرویم. در همین اروپا که کسانی فکر میکنند ایرانیانش تافته جدا بافته هستند و مردانش همه شسته و رفته!
من تا کنون به عنوان روزنامه نگار، ناظر در سه دادگاه علیه آزار جنسی کودکان بوده ام که مردان مدعی مبارزه علیه رژیم و ایرانی و مدعی دفاع از حقوق زنان عاملین ان بوده اند که یا با اعتراف خود و یا با مدارک قوی حکم محکومیت آنها صادر شده است. اما اگر در مورد ازار جنسی کودکان حرف بزنیم فوری به ما میگویید: «زنانی هم هستند که با بچهها چنین رفتاری دارند.» آقایان گرامی! طبق آمار دادستانی آلمان نود و هشت ونیم در صد موارد آزار جنسی از سوی مردان صورت میگیرد. آنهم مردان فامیل، پدر، برادر، عمو، دایی و … و اکثر قربانیان نیز دختر بچه گان هستند. اما شما بلافاصله ما را به زنان دستیار مردان ارجاع میدهید تا فراموش کنیم که فاجعه در آنجایی نهفته است که 98 در صد قربانیان از آن رنج می برند. شما دائم مشغول منحرف کردن ما از اصل موضوع هستید!
امروز هم به جای پذیرش متلک به عنوان یک خشونت جنسی و کلامی، و مسئولیت هم جنسانتان در اجرای آن ، دست هایتان را بالا گرفته اید که زنان خودشان میخواهند! و میگویید: «در چنین جامعه ای آن قدر که مردان اش از گفتن متلک احساس قدرت می کنند زنان اش نیز از این که در عمرشان در خیابان به آن ها متلک گفته نشده احساس شرم ساری و ناتوانی در جلب توجه مردان می کنند.» (9) و هیچکس هم به ایشان ایراد نمیگیرد که این حکم را از کجا آورده ای و از طرف مجموعه ما زنان حرف میزنی؟
راه مبارزه با مرد سالاری و کمپینهای مردان
دوستان گرامی! راه مبارزه با مردسالاری، پیوستن به کمپین های زنان نیست. شما اول به نقد کثافات جامعه مردسالار همت کنید. قلمتان را به کار اندازید و علیه قتل های به اصطلاح ناموسی بنویسید!بسیاری از شما به دنبال دختر باکره پس از بیست سال زندگی در اروپا و آمریکا، پاسهای ایرانی خود را از سفارت جمهوری اسلامی میگیرند، یک سر به ایران می روند و با یک دختر به قول خودشان«صفر کیلومتر» بر میگردند تا با او هر آنچه میخواهند بکنند. بسیاری از این زنان «پُستی» که البته با هزار امید و برای فرار از آن جهنم و به خاطر وعده های دروغ شما و در جست و جوی زندگی بهتر به اینجا می آیند ، پس از چند ماه و تحمل کتک و انواع خشونت به خانههای زنان پناه می آورند! چند نمونه میخواهید؟
بله همه مردان خشونت نمی کنند و قتل نمی کنند و به کودکان آزار جنسی نمی رسانند. اما کجاست کمپین شما علیه ازدواج اجباری دختر بچه گان در 9 سالگی؟ کجاست کمپین شما علیه ممنوعیت حق طلاق برای زنان؟ کجاست کمپین شما برای مقابله با خشونت در خانواده؟ کجاست کمپین شما برای مقابله با حق ارث دو برابر برای مردان؟
سالهاست به مسئله فحشا در ایران اشاره میشود و در بحث ها دائم آمار اینان ذکر میشود. کمتر کسی به مشتریان آنها و خشونت و ظلمی که این مشتری ها بر این زنان می کنند اشاره می کند. کجاست کمپین شما علیه فروش زنان و دختران؟
«زنان خود مقصرند»
همه اینان از مرد سالار بودن زنان گفتند و از ما خواستند که نگاهی به خودمان بکنیم و ببینیم ما در تربیت کودکان و در تقویت ناموس پرستی تا چه حد دخیل هستیم و این استدلال خفیف را تا آنجا پیش بردند که یکی از این مدافعان شرمگین جامعه مردسالار نوشت: « … با این نگاه اخلاقی و یکطرفه نمیتواند پی ببرد که که چرا در روابط ناموسی ایرانی در نهایت این مادر است که چاقو را در دست برادر میگذارد که خواهرش را بکشد، یا همراه پدر این کار را می کند. زیرا این مادر است که در واقع « نماینده ناموس و تبلور ناموس» است، پدر « اجراکننده ناموس و فرمان ناموسی» است.» (10)
و این مدعی العلوم با اینکه در آلمان زندگی می کند نمی فهمد که خشونت بر علیه زنان و قتل زنان تنها امری «ناموسی» نیست. کنترل بر جان و روان زنان از سوی مردان است که به این خشونت منتهی میشود. هشتصد زن تنها طی سال 1993 در آلمان توسط مردان خانواده و شوهرانشان به قتل رسیدند. ایشان با یک چرخش قلم قتل زنان را به عنوان امری جهانی از سوی مردان به «چاقویی که مادر در دست برادر» میگذارد تقلیل می دهد تا بوی تعفن این جنایت علیه زنان بلند نشود و باز زنان از سوی مردان متهم درجه یک قلمداد شوند.
و هیچ زنی علیه ایشان نمینویسد. چرا که متاسفانه ما هنوز در دفاع از منافع خودمان هم ضعیف هستیم. هنوز مرعوب مردسالاری میشویم. هنوز مقالات این مردان توسط فعالین به اصطلاح جنبش زنان در فیس بوک لینک داده میشود.
روشنفکران و مسئولیتپذیری
ما فقط میگوییم مردسالاری مقوله ای انتزاعی نیست. و باید فمینیست ها به وضوح به نقد این مناسبات و چالش دائم با مردان اطرافشان بپردازند. نمی شود علیه مردسالاری و مذهب و مناسبات استثمار گرایانه ادعای مبارزه داشت و فراموش کرد که هنوز هم بسیاری از مردان روشنفکر چه در ایران و چه در خارج از کشور پس از فراغت از کا ر روزانه به علائق خود، مطالعه ، ایننترنت، جلسه، دیدار با دوستان و یا استراحت می پردازند، در صورتی که زنان ایشان در اکثر موارد بایستی به پختن شام، ردیف کردن وضع بچه ها، مرتب کردن خانه و … بپردازد. بی دلیل نیست که وقتی آقایی میگوید من در عمرم متلک نگفته ام و آزار جنسی هم به کسی نرساندهام (11)
و ما هم می پذیریم، هنوز این سوال باقی میماند که همسران این مردان«معروف» کجایند؟ فرزندان اینان هنگام سفر های شان برای انجام سخنرانی و کار های «مهم» نزد چه کسی مانده اند؟ تقسیم کار جنسیتی در خانه های روشنفکران ما تا کجا نقض شده است؟ برای ما از استثنا ها نگویید. به ما نشان دهید که این منش به یک رویه در بین مردان ایرانی روشنفکر بدل شده است.
میبینید که بله «انه از پای بست ویران است» و خرابی اش بیش از هر کس بر سر زنان می ریزد. و تا صدایمان بلند میشود باز با جمله تکراری ای روبرو میشویم که: «این یک امر فرهنگی است و زنان هم در باز تولید آن دخیل هستند.» این ادعا اولین بار از سوی خود جنبش فمینیستی مطرح شده و زنان را به نگاه و نقد خودشان فرا میخواند. اما شما این حقیقت را باز هم برای رفع مسئولیت از دوش خود به کار میگیرید. اما این فاکت مهمتر از همه به سیندروم رابطه زن و مرد بر پایه دگر جنس گرایی اجباری، خشونت و قدرت مردان نگاه دارد .
فمینیست ها تحلیل مشخص خود را از چرایی شرکت زنان به عنوان دستیار مردان در سرکوب و به انقیاد کشیدن زنان نقد دارد. حفظ منزلت اجتماعی در جامعه مردانه یعنی پذیرفته شدن از سوی مردان. ترس و نگرانی از مورد غضب واقع شدن و همکاری با مردان. نا آگاهی. خشم و روا نداشتن زندگی بهتر برای زنان نسل بعد (کنترل عروس خانه و …) که البته با تشویق مردان هم روبرو می شود. دستیاری با همسران برای سرکوب دختران، برای حفظ جایگاه خود. ترس از طرد شدن در اجتماعی که به شدت با قواعد مردانه زنان را می سنجد. و دهها عامل دیگر که از حوصله این نوشته خارج است.
فمینیستها و نگاه مرد محور برخی از زنان
البته از نگاه این مردان، زنان آزادند هر چه میخواهند بگویند به شرط آنکه در پایان بگویند: «اما من خودم در اطرافم مردانی می شناسم که می شود بیش از بسیاری از زنان به آنها اعتماد کرد.» و یا این جمله معروف برخی از زنان که به مزاج مردان هم خوش می آید را تکرار کنند: «من فمینیست هستم ولی مردان را دوست دارم و با آنها راحت ترم.»
نه آقایان! من فمینیست هستم و تنها میتوانم با مردان و زنانی سخن بگویم و همراهی کنم که در عمل صف خود را از سرکوبگران(در عرصه سیاست و قدرت) و سرکوبگران زنان جدا کرده باشند.
تلاش ما برای این است که مردان کمپین های متعددی راه بیندازند و بگویند که تجاوز به زنان و کودکان را محکوم می کنند و خواهان جرم جنایی شناختن این عمل هستند. که بگویند مادامی که ارث ملغی نشده است ما از ارث برابر با خواهرانمان دفاع میکنیم. که بگویند ما هر گونه کنترل زندگی اجتماعی همسران و دختران خانواده را محکوم میکنیم و خواهان قوانین حمایتی در این رابطه هستیم. که بگویند خشونت در هر شکلی در خانواده بایستی جرم تلقی شود. که خواهان به رسمیت شناخته شدن کار خانگی زنان شوند. که مردان خشونت گر و متجاوز را از صفوف خود طرد کنند. که علیه هموفوبی و همجنسگرا ستیزی مبارزه کنند. که علیه حجاب اجباری فعالیت کنند و زنان را تنها نگذارند.
و این همه را به عنوان پیش شرط های رسیدن به یک جامعه دمکراتیک ببینند. آری آقایان، انصافا راه طولانی ای در پیش است. بسیاری ساده و مطلوب ترین راه را برگزیده و بدون چنین عملکردی وارد حوزه های سازمانی زنان شدند.
نقش آنها در اکثر موارد ایجاد اختلافات کاذب بوده است. تجربیات تلخی که فعالین این حوزه ها بایستی آنها را به نگارش در آورند. آری جنبش زنان قیم نمی خواهد. شما از موضع حقوق بشری خود به این نابرابری ها پاسخ دهید.
فراموش نکرده ام که زمانی که خبر محاکمه مردی (اکبر) در کلن را که با تلاش های مادر کودک به اتهام بچه ربایی محاکمه و به 9 سال زندان محکوم شده بود را برای روزنامه های کیهان و نیمروز فرستادم، سر دبیران مرد آنها از انتشار مطلب خود داری کردند. در صورتی که هر روز خبری از قتل زنی در فلان روستای ایران را منتشر می کردند. این خبر که پیروزی زنان بود اما در روزنامه های این مردان جایی نیافت. امروز هم همین است. ما فقط کمی جلوتر رفته ایم. اما هنوز موانع بسیاری بر سر راه رهایی جنسی داریم. زنان در این مسیر بیش از همیشه به یکدیگر نیازمندند. همبستگی و چالش مدام.
مادامی که سلطه مردان وجود دارد ، تجاوز و خشونت جنسی وجود خواهد داشت. اما تنها زنانی که از خود دفاع می کنند و مردانی که مسئولیت شان در مبارزه علیه سلطه جنسی برایشان روشن شده است میتوانند متحدا به تجاوز و خشونت پایان دهند. مردانی که به نقد مطلب شادی صدر پرداختند از الگوی قدرت مردانه خارج نشدند و راهی به سوی یافتن حقیقت این مناسبات نگشودند. و بدین ترتیب در این دفاع زنان از حقوق خود بار دیگر جای مردانی که مسئولیت خود را در این مبارزه باز شناسند خالی ماند.
29 آپریل 2010
[email protected]
پانوشت ها:
1٫ یک سوزن به آقایان!؛ شادی صدر
http://shadisadr.wordpress.com/2010/04/26/suzan
2. Columbia University Panel (5 of 7)
حمید دباشی در سخنرانی دانشگاه کلمبیا به همراه محسن کدیور و فاطمه حقیقت جو. در این جلسه او میگوید که شال سبز را از کمد همسرش گلبرگ یافته است.
3٫ افتخار میکنم که روسری مادر مرحومم را سر کرده ام؛ حمید دباشی
http://www.facebook.com/photo.php?pid=4119336&id=505769253&ref=nf
4. تفاوت « توبه طلبی» امام جمعه تهران و شادی صدر چیست؟؛ داریوش برادری
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-58711
5. تعجبِ من از خانمِ “شادی صدر” ؛ خسرو ثابت قدم
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=28854
6. آری، متاسفانه این داستان تکان دهنده واقعی است! ؛ شادی امین
http://www.if-id.de/if-id-Oldsite/ifidsite/kritik/September/ShadiAmin_Didgah.php
7. به عنوان مثال نگاه کنید به وبلاگ مریم مومنی، همسر حامد قدوسی:
http://blog.maryammomeni.com/2010/04/post_834.html
8. یک کاسه کردن مفهومی، آسان ترین راه برای پرهیز از تفکر/ در نقد یادداشت شادی صدر؛ شهاب الدین شیخی
http://www.shahabaddin.com/2010/04/blog-post_27.html
9. همان
10٫ داریوش برادری، همان
11٫چالش مردان از سوی خانم صدر؛ حسین باقرزاده
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/22144