نسخه آرشیو شده

به قول دوستی«حقیقت ته خیار است»
از میان متن

  • خشونت چه جنسی و چه غیر جنسی علیه زنان به طور سیستماتیک و نظام ‌مند در جامعه مردسالار وجود داشته و وجود دارد. جامعه مردسالار را تقلیل دادن به تک تک مردان ساده انگاری است. مردسالاری یعنی نظام مبتنی بر فرو انگاشتن زنان و زنان زیادی وجود دارند که هم‌چون بسیاری از مردان به این فرو دست بودن اعتقاد دارند
موضوع مرتبط

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۵ | کد خبر: 52092

نویسنده این وبلاگ روایت خود را از آنچه در صحنه وبلاگستان در خصوص نوشته شادی صدر گذشت بیان کرده است.

یادم است زمانی در دفتر خیابان کاخ کودک با شادی نشسته بودیم و منتظر که بقیه بچه‌ها برسند که جلسه سایت زنان ایران را شروع کنیم. یادم نیست بحث چطور شروع شد ولی یادم است به اینجا کشید که من می‌گفتم که همیشه مردها نیستند که خشونت بر زنها را روا می‌دارند بلکه برخی از زن‌ها هم بر علیه زن‌های دیگرند. شادی می‌گفت که قبول ندارد بلکه به نظرش زن‌ها به خاطر این‌که در موقعیت فرودست‌تری بوده‌اند در طول تاریخ ناخودآگاه همیشه احساس خطر و نا امنی بیشتری دارند و دعواهای رایج بین زنها هم از همین حس نا امنی که در جامعه مردسالار برآنها تحمیل شده سرچشمه می‌گیرد.

ولی به نظرم آنچه که شادی در نظر نگرفت بحث قدرت است و زنان هم با اینکه تقریبا در مرتبه پایین‌تر قدرت از مردان بوده‌اند سعی کرده‌اند به همان نسبت به پایین دستانشان اعمال قدرت کنند و در این میان هم گاهی بر علیه زنان دیگر از همراهی مردها کمک گرفته‌اند.

شاید همراهی مردها نه ولی همراهی با قوانین مردسالار به آنها حس قدرت داشتن می‌بخشید. همان قوانین مردسالاری که آنها را محدود هم می‌کرد. من نمیخواهم درباره مطلب شادی بحث کنم که به نظرم به اندازه کافی بحث شده است که البته به قول دوستی جنگ بوده است و نه بحث.

خشونت چه جنسی و چه غیر جنسی علیه زنان به طور سیستماتیک و نظام ‌مند در جامعه مردسالار وجود داشته و وجود دارد. جامعه مردسالار را تقلیل دادن به تک تک مردان ساده انگاری است. مردسالاری یعنی نظام مبتنی بر فرو انگاشتن زنان و زنان زیادی وجود دارند که هم‌چون بسیاری از مردان به این فرو دست بودن اعتقاد دارند. ولی موضوعی که همیشه در این میان فراموش می‌شود این است که زنان به دلیل همین موقعیت فرودست تقریبا نتوانسته‌اند بدون حضور در قلمرو مردانه و طی طریق کردن به روش مردانه به قدرتی هم دست مردان برسند. در نتیجه جامعه مردسالار نه تنها مردان مردسالاری دارد بلکه زنان مردسالاری هم تولید می‌کند.

این زنان که امنیت و ارتقا و رشد خود را در سایه حفظ این نظام می‌بیند همانند مردان دست به هر تدبیری می‌زنند تا از این ریسمان آویزان بمانند. برخی دیگر از این زنان البته برای اینکه بتوانند از حمایت مردانه برخوردار باشند نقش زنی را بازی می‌کنند که جامعه مردانه از آنها می‌خواهد.

هر دو گروه این زنها کسانی هستند که مدعی هستند که در جامعه مرد و زن بودن مهم نیست و آنچه مهم است انسان بودن است (بدون اینکه توجه کنند که هر دختری که به دنیا می‌آید از روز تولد کاملا تربیت متفاوتی را برخوردار می‌شود و حضورش در جامعه متفاوت دیده می‌شود و تعبیر و تفسیر می‌شود و نقش‌هایی که برایش تعریف شده است هم منطبق با جنسی است که برای او رقم خورده است.) هر دو اینقدر ارزش‌های جامعه مردسالار را در درون خود نهادینه کرده‌اند که فراموش کر‌ده اند که اگر فکر می‌کنند برابرند برای این است که ارزش‌های جامعه مردسالار را به سوال نکشیده‌اند.

ولی به این معنا نیست که این زنان هم مورد خشونت قرار نگرفته‌اند ولی می‌توان گفت در میان کسانی بودند که حتی اگر مورد خشونت هم بودند بیشتر از دیگران درباره این خشونت سکوت کرده‌اند. نه تنها درباره خشونت که به خودشان روا رفته بلکه درباره خشونتی که به دیگر زنان روا رفته است ( و در این مورد شاید با مردان مورد مخاطب بحثهای درگرفته شباهت داشته باشند)

مسئله‌ای که به نظرم باید شناخت این است که کجاست و چه موقع است که ما زنان ترجیح می‌دهیم به این ارزشها احترام بگذاریم و یا آنها را به چالش بکشیم و چرا وقتی آنها را به چالش می‌کشیم با واکنش‌هایی که با اعتراض ما تناسب نداشته‌اند روبه‌رو می‌شویم و چرا زنان دیگر که شاید در برهه‌ای مردسالاری را به سوال کشیده‌اند این اعتراض به تندی مردان معترض به باد انتقاد می‌گیرند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی