نویسنده وبلاگ «ورتيگونه» در نقد نوشته شادی صدر «چه فرقی است بین امامجمعه تهران و سایر مردان ایرانی؟» یادداشتی بر وبلاگ خود گذاشته است.
نوشته شادی صدر را میخوانم، همان قدر که واکنش او به جامعه مردسالار ایرانی برایم طبیعی و قابل درک است، واکنشها به این نوشته هم قابل درک است. شادی نوشتهاش را تلنگری به خودمان مینامد و مصداق سوزنی که باید در مقابل جوالدوزی که مثلا به حجتالاسلام صدیقی میزنیم، به خودمان بزنیم. بر همین منوال من هم به قصد زدن سوزنی به شادی صدر مینویسم.
به واکنشهایی که در مقابل این نوشته مطرح شدهاست، کاری ندارم، به اینکه این استدلال که چون نوجوان تازه به بلوغ رسیدهای به دخترکی متلک گفته است پس همانند حجتالاسلام صدیقی است چقدر قابل دفاع و قوی است کاری ندارم. به اینکه منظور از «همه» 100 درصد مردان ایرانی است یا 99.7 درصد آنها و ایکاش به جای این «همه» از «اکثریت قریب به اتفاق» یا «نزدیک به تمام» استفاده میشد بهتر بود و اینکه استثنا درهر جایی وجود دارد و تعمیم دادن اشتباه است هم همچنین. از اینکه بیشک خود شادی مردان بسیاری میشناسد که با اینکه در نوجوانیشان به دخترکانی متلک گفتهاند اما امروز حقیقتا همانند حجتالاسلام صدیقی نیستند هم میگذرم.
قهرمان (یاضد قهرمان) فیلم هفت دیوید فینچر همان قاتل زنجیرهای با بازی درخشان کوین اسپیسی در یکی از تاثیرگذارترین جملههای فیلم میگه: «تو این دوره زمونه دیگه نمیشه آروم رو شونه کسی زد و گفت داداش گوش کن، بلکه باید با پتک به شونهش کوبید تا بهت توجه کنه»، لحن نوشته شادی رو به مصداق همون پتک میدونم که برای تلنگر زدن ازش استفاده شده و به نظر هم در جلب توجهها موفق عمل کرده.
پس فرض میکنم که همه مردان ایرانی، تمامی مطلق مردان ایرانی، همگی (به قول شادی) در روند بزرگ شدن خود و کسب تجربههای لازم برای مرد شدن به دختران متلک گفتهاند و به همین دلیل، همانند حجتالاسلام صدیقی هستند، هیچ استثنایی هم قائل نمیشوم، حتی بهرام بیضایی (که به باور من، از تک تک زنان مدعی برابری و فمینیزم در ایران، تلاش بسیار بیشتری برای احقاق جایگاه شایسته زن انجام داده) هم همانند حجتالاسلام صدیقی فرض میکنم.
اما در مقابل این همه مردان متلکگوی همانند حجتالاسلام صدیقی، زنان چه وضعیتی دارند؟ آنها چه میزان همانند حجتالاسلام صدیقی بودهاند؟ آیا در میان زنان، حجتالاسلام صدیقیها به همان دار و دسته فاطمه رجبی و عشرت شایق تمام میشوند؟
چقدر وقتی که گشت ارشادمان مشغول انجام وظیفه شرعی نهی از منکر خود!! و سوار کردن دختران و زنان به ونهای خود بوده است شنونده سخنان زنانی بودیم که با اشاره به قربانیِ خواهران و برداران ارشاد به یکدیگر میگفتند، «خب واقعا بعضیها دیگه شورش رو درمیارن».
چقدر دیدهایم که مادران و خواهرانمان وقتی پسر یا برادرشان قصد ازدواج با زنی مطلقه یا با سن بیشتر یا حتی همسن او دارد، آن زن را جادوگر و سلیطه و پتیاره خواندهاند که قصد دارد پسر یا برادرشان را با عشوههایش فریب داده و در نهایت خودش رو آویزون او بکند.
چقدر شاهد بودهایم که خواهران و مادرانمان وقتی از رابطه همسر یا دوستپسر خود با زن دیگری خبردار شدهاند به جلوی خانه او رفتهاند و هر چه فحش بلد بودهاند نصیب آن زن کردهاند که شوهر و دوست پسرِ نجیب و سربهراهشان را از راه به در کرده است و به خیال خودشان آبروی دختره لاشی و زنیکه جنده رو جلوی در و همسایهاش بردهاند در حالی که او هم از وجود زن دیگری بیخبر بوده است.
برخورد و نگاه خواهران و مادران ما با زنانی که به هر دلیل از همسر خود جدا شدهاند چگونه است، شانس زن مطلقهای که برای اجاره آپارتمان به خواهر و مادر من معرفی شدهاست در مقابل آن دیگری که همچنان با شوهر خود زندگی میکند، چقدر است. آیا نگاه خوهران و مادران ما به چنین زنی جز نگاه به یک خطر بالفوه که ممکن است شوهرشان را از چنگشان برباید چیز دیگریست؟
چگونه میتوان به فرهنگ مرد سالارانه منتقد بود و در عین حال شبکه تلویزیونی فارسی وان رو عامل انحراف و بیبندوباری به خطر افتادن کانون خانوادهها و باز شدن چشم همجنسان آفتاب مهتاب ندیدهمان دانست.
آیا این خواهران و مادران ما نیستند که مشتریان و معتقدان همیشگی رمالها و فالگیرهای سنتی و مدرن و پست مدرن، آپارتمانی و پنتهاوسی و مسجدی هستند؟ آیا …
شادی صدر چه خوب مینویسد که: دموکراسی و حقوق بشر از هر یک از ما شروع میشود و نه از آدمهایی انتزاعی که باید خودشان، نگاهشان و رفتارهایشان را اصلاح کنند تا ایران جایی بهتر برای زندگی کردن باشد.
پس تا آن روز راستش من هم چندان فرقی بین حجتالاسلام صدیقی و فاطمه آلیا با هر یک از دختران آفتاب مهتاب ندیده دیروز و زنان طرفدار فمینیزم و حقوق بشر و برابری طلبی امروز نمیبینم؛ غیر از اینکه آنها دستکم در آنچه هستند و آنچه میگویند، یکروترند.