نسخه آرشیو شده

خانم شادی صدر عزیز، فرق بین جنس و جنسیت را لحاظ کردید؟
از میان متن

  • در طبیعت فقط دو رنگ سفید و سیاه وجود ندارد بلکه طیفی از رنگ‌های مختلف است که در نهایت به سیاه و سفید ختم می‌شوند. اما رنگ‌های دیگری هم در میان این‌دو وجود دارند. چرا دنیا را سیاه و سفید نگاه کنیم وقتی پیرامون ما رنگین‌کمانی از رنگ‌ها وجود دارد؟
موضوع مرتبط

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۲ | کد خبر: 52202

نویسنده این نوشته را به بهانه‌ بحث‌های مطرح شده به دنبال نوشته‌ خانم شادی صدر نوشته است اما معتقد است که مخاطب آن می‌تواند عام‌تر باشد

متاسفانه در زبان فارسی واژه‌های شبیه‌ به یکدیگری برای دو مفهوم جنس (sex) و جنسیت (gender) وجود دارد و کم و بیش می‌بینیم که این دو مفهوم و مفاهیم وابسته به آن‌ها با هم خلط می‌شوند.

نمونه‌ بارز چنین خلط مفهومی، بحث‌ اخیری است که خانم شادی صدر با نوشته‌ی ضعیف اما جنجال‌برانگیز خود برپا کرد. نقاط ضعف نوشته‌ ایشان به اندازه‌ کافی در این روزها منعکس شده اما یکی از ضعف‌هایی که کمتر به آن اشاره شده این است که ایشان در نقد خود از مردان و حمایت خود از زنان مفاهیم زیستی، روانی و اجتماعی جنس و جنسیت را با یکدیگر خلط کرده است. وی از یک‌سو به نقد ساختارهای اجتماعی‌ یا روانی جنسیت (ابراز جنسیتی) می‌پردازد و از سوی دیگر به موجودات مذکر به معنای زیستی حمله‌ور می‌شود (یا دست کم تلاشی برای تفکیک این مفاهیم، قبل از تعمیم‌بخشی نمی‌کند).

مدلی که این‌جا ترجمه کرده‌ام کامل‌ترین یا دقیق‌ترین تصویری که از مفاهیم جنس/جنسیت وجود دارد نیست اما می‌تواند نمای بهتری از پیچیدگی واقعیت ارائه بدهد.

همان‌طور که در نمودار بالا هم دیده می‌شود، مفاهیم مربوط به جنس/جنسیت را می‌توان به چهار دسته‌ی متمایز تفکیک کرد:

1. جنس زیستی (Biological Sex):

شامل عضوهای تناسلی خارجی و سیستم تولید مثل داخلی، کروموزم‌ها، سطح هورمون‌ها و خصوصیات جنسی ثانویه مانند اندازه‌ی سینه‌ها، موی بدن و صورت و توزیع چربی است. این نوع خصوصیات عینی هستند یعنی قابل مشاهده و اندازه‌گیری می‌باشند.

طبقه‌بندی فوق در واقع یک طیف پیوسته است و به دو دسته‌ مشخص و معین مذکر و مونث تفکیک نمی‌شود. بیشتر آدم‌ها در نزدیکی دو انتهای این طیف قرار دارند (تقریبا مذکر یا تقریبا مونث هستند). در فواصل نزدیک‌تر به وسط افراد میان‌جنسی یا دوجنسی (intersex) قرار دارند که ترکیبی از خصوصیات دوجنس را دارا هستند. این خصوصیات می‌توانند به شیوه‌های گوناگون بروز کنند مثل دارا بودن دستگاه تناسلی زنانه و کروموزم مذکر XY.

2. هویت جنسیتی (Gender Identity):

هویت جنسیتی نوع نگاهی است که افراد نسبت به جنس خود (زن، مرد) دارند. هویت جنسیتی یک مفهوم روان‌شناسیک و در نتیجه معیاری ذهنی است، بنابراین برخلاف جنس زیستی (biological sex) قابل اندازه‌گیری یا مشاهده نیست (دست کم با فن‌آوری‌های امروزی) و تنها راه آگاهی از آن گفته‌های خود افراد است.

هویت جنسیتی هم یک طیف پیوسته است و فضای میانی را افراد دوجنسیتی (bigender) یا غیره پر می‌‌کنند. برای توصیف همه‌ی حالت‌هایی که در این میان می‌تواند رخ دهد به اندازه‌ کافی واژه در زبان‌ها ساخته نشده است چرا که بنا به عادت‌های فرهنگی، جامعه از هر یک از افراد انتظار دارد که خودش را در یکی از دو قطب این محور (مرد، زن) جای دهد.

3. نمود یا ابراز جنسیتی (Gender Expression):

نمود یا ابراز جنسیتی مجموعه‌ کارهایی است که برای ارتباط جنس‌/جنسیت‌ خودمان با دیگران انجام می‌دهیم: رفتار، پوشش، حالت موها، طرز حرف زدن، نقش‌هایی که در تبادل‌های کاری و اجتماعی می‌گیریم و … که می‌تواند عامدانه یا تصادفی باشد.

به این نوع از جنسیت، جنسیت اجتماعی (social gender) نیز گفته می‌شود، چرا که به روابط بین افراد جامعه وابسته است. صرف‌نظر از جنس (مونث، مذکر) فرد، ممکن است جنسیت اجتماعی معینی توسط جامعه به او تحمیل شود (مثلا در کودکی یا شیوه‌ی پوشیدن لباس در مدرسه یا محل کار).

نمود جنسیتی نیز مفهوم پیوسته‌ای است. در یک قطب آن مردانه (masculine) وجود دارد و در یک قطب دیگر زنانه (feminine) و در فضای بزرگ میان این دو نیز نمودهای جنسیتی‌ای قرار دارد که نه زنانه هستند و نه مردانه (androgynous) یا این‌که حاوی خصوصیاتی از هر دو (gender blending) هستند.

ممکن است نمود جنسیتی یک فرد در روزهای مختلف یا در شرایط مختلف تغییر کند.

4. گرایش جنسی (Sexual Orientation):

گرایش جنسی، نوع تمایل شهوانی فرد به دیگران را نشان می‌دهد. در دو سوی طیف کسانی هستند که به زن‌ها یا به مردها گرایش شهوانی دارند. در میانه‌ی طیف، افرادی که به هر دو جنس تمایل شهوانی دارند (bisexual) یا افرادی که به هیچ کدام از جنس‌ها تمایل ندارند (asexual) قرار گرفته‌اند.

بر خلاف تصور مرسوم که فکر می‌کنیم بیشتر افراد در نزدیکی دو انتهای طیف قرار دارند (و عده‌ی کمی بین دو قطب هستند)، تحقیقات نشان می‌دهد که بیشتر افراد در نزدیک قطب‌های طیف گرایش جنسی قرار ندارند (صرف نظر از هم‌جنس‌گرا بودن یا نبودن آن‌ها) و جایی در بین این دو قطب را اشغال می‌کنند.

توضیح: اصطلاحات هم‌جنس‌گرا (homosexual) یا جنس‌مخالف‌گرا (heterosexual) می‌توانند غلط‌‌انداز باشند. مثال: فردی که از نظر زیستی «مذکر» است ممکن است از نظر گرایش جنسی به “مردها” تمایل نشان دهد (gay)، ممکن است دارای هویت جنسیتی “زن” باشد (transsexual) یا این‌که ممکن است هر از چند گاهی ابراز جنسیتی “زنانه” داشته باشد (crossdresser).

آیا این خصوصیات در فرد تغییر می‌کنند؟

«هویت جنسیتی‌» و «گرایش جنسی» به راحتی تغییر نمی‌کنند. هنوز دقیقا معلوم نیست که آیا این‌دو ریشه در عوامل زیستی دارند یا روانی یا هردو، اما مشخص شده است که در دوران اولیه‌ی زندگی فرد (در کودکی) شکل می‌گیرند و تاکنون روش موثری برای تغییر دادن آن‌ها ابداع نشده است.

بعضی از عواملی که در «جنس زیستی» نقش دارند را می‌توان دستکاری کرد (تغییر جنسیت، بزرگ کردن سینه در زنان یا بزرگ کردن آلت تناسلی در مردان که تلاش افراد برای نزدیک شدن به دو راس محور است: مونث‌تر شدن یا مذکرتر شدن).

اما «نمود جنسیتی» در بعضی از افراد انعطاف‌پذیر و در بعضی دیگر کاملا انعطاف‌ناپذیر است. بیشتر افراد ترجیح می‌دهند «نمود جنسیتی» هماهنگ با «هویت جنسیتی» خود داشته باشند.

جمع‌بندی

تصور عام اجتماعی درباره‌ هر کدام از محورهای بالا این است که افراد باید خیلی تمیز و شسته و رفته در یک سمت محور قرار بگیرند. اما دنیای واقعی این تفکیک‌ها را نمی‌شناسد. در واقع اصولا مرز معینی وجود ندارد. بیشتر آدم‌ها به یک طرف قطب‌ها متمایل‌تر هستند و در نتیجه ما می‌توانیم با تقریب آن‌ها را مرد/زن یا مردانه/زنانه یا مذکر/مونث یا متمایل به مرد/متمایل به زن خطاب کنیم. اما واقعیت این است که عده‌ خیلی کمی از افراد واقعا در دو انتهای محور هستند و “مرد” یا “زن” خالص یا رفتار “مردانه” یا “زنانه” خالص پدیده‌ نادری است.

مدلی که این‌جا ارائه شده را مثل رنگ‌ها در طبیعت در نظر بگیرید. در طبیعت فقط دو رنگ سفید و سیاه وجود ندارد بلکه طیفی از رنگ‌های مختلف است که در نهایت به سیاه و سفید ختم می‌شوند. اما رنگ‌های دیگری هم در میان این‌دو وجود دارند. چرا دنیا را سیاه و سفید نگاه کنیم وقتی پیرامون ما رنگین‌کمانی از رنگ‌ها وجود دارد؟

این نوشته را به بهانه‌ بحث‌های مطرح شده به دنبال نوشته‌ خانم شادی صدر نوشتم. اما مخاطب آن می‌تواند عام‌تر باشد: همه‌ افرادی که به آزادی/برابری جنسیتی باور دارند.

طبیعی است که این دوستان با تفکیک مفاهیم زیستی (مثل مذکر یا مونث بودن)، مفاهیم روانی (مثل هویت جنسیتی) و یا مفاهیم اجتماعی و فرهنگی (مثل ابراز جنسیتی) می‌توانند دامنه‌ مخاطبین، عمق نفود و همین‌طور کیفیت تاثیرگذاری تلاش‌های خود را افزایش دهند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی